حاصل تحقيقات ٢٠ ساله دكتر دن گيبسن در مورد حقيقت دنياى اسلام که حاصل اين تحقيق ایشان موارد زیر میباشد:
١- پيامبر اسلام اهل مكه و كشور عربستان نبوده است.
٢- هيچ نامى از مكه در نقشه هاى قديمى وجود ندارد.
٣- قدس قبله اول مسلمانان نبوده است و تغيير قبله ٧٠ سال بعد صورت گرفته است و نه در زمان محمد.
٤- تاريخ صدر اسلام ٢٠٠ سال بعد توسط عباسيان تنظيم شده است
٥- تمام توصيفات قرآن در مورد مسجد الحرام و كعبه ارتباطى به شهر مكه و عربستان ندارد
این مقاله نوشته استاد داریوش بی نیاز ميباشد كه برخى نكات در مورد مستند شهر مقدس از جناب دن گيبسن را تشريح ميكند. پرسش اصلی برای دن گیبسون، نویسندۀ کتاب «جغرافیای قرآن»، تاریخ شکلگیری مکه بود. زیرا بنا به روایات اسلامی، مکه از زمان ابراهیم هستی داشته است. اگر مکه از زمان ابراهیم وجود داشته، پس باید بتوان ردّ پای تاریخی این شهر کهن را هم در اسناد نوشتاری و هم در یافتههای باستانشناسی پیدا کرد.نخستین اقدام گیبسون یافتن همۀ نقشههای تاریخی منطقۀ عربستان و کلاً خاورمیانه و همچنین یافتن گزارشات کتبی دربارۀ این منطقه بود. گزافه نیست اگر بگویم که گیبسون هر آن چه را که تاکنون در این باره گفته یا نوشته شده جمعآوری کرده است. او پس از بررسی این اسناد متوجه شد که در هیچ جا – مطلقاً – اشارهای به شهری به نام مکه نشده است: نه در نقشههای تجاری کهن و نه در یادداشتهای تاجرانی که در «جاده کُندر» [Weihrauchstraße / Incense Route] به تجارت مشغول بودند. به سخن دیگر، مکه که طبق گزارش راویان اسلامی یکی از مراکز تجاری پررونق در سدههای پنجم و ششم و هفتم بود، هیچ اثری و ردّ پایی در تاریخ نگذاشته بود.پرسش دوم برای گیبسون این بود که: پس اگر مکهای وجود نداشت، «مکه»ی کنونی از کجا آمده و چگونه شکل گرفته است؟ زیرا طبق روایات اسلامی زمانی که محمد در مدینه بود تصمیم گرفت که دیگر نه رو به اورشلیم (بیتالمقدس) بلکه رو به مکه (کعبه) نماز خوانده شود.برای پاسخ به این پرسش نویسنده کتاب به قرآن رجوع میکند. در قرآن یک بار نام «مکه» و یک بار هم نام «بکّه» آمده است که در زیر آمدهاند:
سوره ۴۸ / آیه ۲۴وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا
و اوست همان كسى كه در دل مكه -پس از پيروزكردن شما بر آنان- دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد، و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست.سوره ۳، آیه ۹۶إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَدر حقيقت، نخستين خانهاى كه براى [عبادت] مردم، نهاده شده، همان است كه در بکه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه] هدايت استهمان گونه که خواننده متوجه شده، در این جا نیز هیچ اطلاعات مشخصی دربارۀ مکه / بکه داده نمیشود.
ولی راویان اسلامی یک تصویر مشخص از مکه به ما میدهند: ۱- در یک دره واقع شده، ۲– در شهر نیز دو درۀ موازی وجود دارد، ۳– نهر یا رودخانهای از شهر میگذرد، ۴– در آن جا کشاورزی میشده، مزرعه، درختان فراوان و علف وجود داشته، مانند درخت زیتون، ۵– خاک رُس وجود داشته، ۶– دور آن را کوه فرا گرفته بود و … ولی مشخصات بالا تقریباً با مکهای که ما میشناسیم ناسازگار است. زیرا بیولوژیستهای باستانشناس پس از بررسی نمونههای خاک مکه به این نتیجه رسیدند که امکان رویش چنین گیاهانی در این خطه ناممکن است.ولی از سوی دیگر، نویسنده میدانست که جهت قبلۀ مساجد مسلمانان به سوی مکه است. یعنی میباید پس از هجرت محمد از مکه به مدینه، قبلۀ مساجد رو به مکه ساخته شده باشد، یعنی دست کم باید از سال ۶۳۲ میلادی، زمان مرگ محمد، شهر مکه وجود میداشته. گیبسون بر آن شد تا همۀ مساجد دویست سال نخست اسلام- در، سوریه، عراق، مصر، لبنان، تونس، پاکستان، چین، یمن، عربستان- را زیر ذرهبین ببرد. گزافه نیست اگر بگوییم که او با پیگیری بینظیری این پروژه را به فرجام رساند و به نتایج شگفتانگیزی رسید. گیبسون پس از بررسی جهات قبلۀ مساجد، دید که در سد سال نخست اسلام، قبلۀ مساجد نه رو به مکه بلکه رو به شهر پترا (Petra) بودند. جدول زیر نتیجۀ پژوهشهای گیبسون را به خوبی نشان میدهد: برای نمونه، مساجد کهنی مانند قبۀالصخره در اورشلیم، مسجد بعلبک در عراق، مسجد شهر واسط در عراق، مسجد صنعا در یمن، مسجد فوسطاط (مصر)، مسجد مازن در موصل، مسجد عنجر (لبنان)، مسجد دو قبلهای (مسجد القبلتین) در عربستان سعودی و … مورد پژوهش قرار گرفتند.
زمانی که گیبسون شهر پترا را مورد بررسی قرار میداد، متوجه شد که همۀ مشخصاتی که برای مکه گفته شده مربوط به شهر پترا میباشند. پس از این کشف بود که معانی بسیاری از آیههای قرآن برای پژوهشگر معنی پیدا کرد. او توانست از این طریق تمامی آن چه را که دربارۀ «مکه» یا بهتر بگوییم «بکه» گفته شده در یک چارچوب منطقی طبقهبندی کند. رومیان این شهر را «پترا» [از پتروس یعنی صخره] نام گذاری کردند، زیرا مردم آنجا در دل کوه معابد و آشیانههایی ساختند که از نظر علم معماری جزو عجایب میباشند. ولی مردم بومی به این شهر لقبِ «بکه» یعنی « گریان / اشکها» دادند و علت آن هم زلزلههایی بود که در سالهای ۳۶۳ و ۵۵۱ میلادی در آن جا رخ داد و بخشی بزرگی از مردم آن دیار را از میان برد.در قرآن دربارۀ قوم ثمود – که ما امروز میدانیم نبطیان بودند- آمده است:
سوره ۸۹، آیات أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ (۹)
مگر ندانستهاى كه پروردگارت با عاد چه كرد؟(۶) با عمارات ستوندار ارم، (۷) كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟ (۸) و با ثمود، همانان كه در درّه، تختهسنگها را مىبريدند؟(۹)آیات بالا به طور روشن مشخصات پترا است.
ولی ما در قرآن به آیاتی برمیخوریم که از تغییر قبلۀ نیز میگویند.
سوره ۲، آیه ۱۴۲«سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا ۚ قُل لِّلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»
به زودى مردم كم خرد خواهند گفت: چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند.در آیه بالا فقط گفته میشود که قبله تغییر کرده است ولی نمیگوید قبلۀ قبلی کجا بوده است. کاوشهای گیبسون نشان میدهند که – برخلاف راویان اسلامی که از «اورشلیم» سخن میگویند- نخستین قبله، شهر پترا / بکه بوده است، بهترین سند مسجد دو قبلهای [مسجد قبلتین] در عربستان سعودی است که یک قبلهاش رو به مکه و دیگری رو به پترا – نه اورشلیم- است. از سوی دیگر، همین رازگشایی نشان میدهد که قرآن در طی تاریخ خود بارها و بارها دستخوش تغییرات ویراستاری و مضمونی شده است. این تغییر میباید در زمان عباسیان صورت گرفته شده باشد. اسلام میگوید که قرآن کلام الله (خدا) است و نه کلام محمد. این طبعاً یک گفتۀ مؤمنانه ولی غیرواقعی است، زیرا آیه ۱۴۲ از سورۀ ۲ بعدها به قرآن افزوده شده است؛ موردی که پارههای قرآن صنعا آن را تأیید میکنند. زیرا، چنین آیهای در قرآن صنعا وجود ندارد.این که چگونه و طی چه حوادث و تحولاتی قبله از پترا به مکه دگرگون شده است، گیبسون برایش یک پاسخ منطقی و استوار دارد: پترا ابتدا توسط یکی از سرداران مخالف اموی به نام عبدالله بن زُبیر اشغال شد (حدود ۶۳ هجری). زیبر قصد داشت که سنگ سیاه را از پترا به مکانی دیگر انتقال دهد. البته در سالهای ۷۳ و ۷۴ هجری پترا توسط نیروهای اموی محاصره گردید، شهر زیر سنگباران منجنیقها قرار گرفت (۳) ولی با این وجود عبدالله بن زُیبر موفق میشود که سنگ سیاه را به محل ناشناختهای که بعدها مکه نام گرفت (۴)، انتقال دهد. نخستین کسانی که خود را با بن زُبیر سازگار کردند، مردم اهل کوفه بودند.«جغرافیای قرآن» (۵)، کتاب پژوهشی ارزشمندی است که توانسته بر بخشی از تاریخ ناروشن آغاز اسلام، پرتوافکنی کند. به هر رو، به علاقهمندان به موضوع «آغاز اسلام» خواندن این کتاب توصیه میشود.
به وسیله این لینک میتوانید این مستند زیبا را با دوبله فارسی ببینید.
و همچنین میتوانید به وسیله این لینک کل مستند را از کانال نقد اسلام دانلود کنید.
منابع متن بالا :
(۱) طبق روایات اسلامی مکه از زمان اسماعیل، فرزند نخست ابراهیم، وجود داشته است یعنی طبق تاریخنگاری دینی یهود چیزی حدود ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد.
(۲) بینیاز، ب: چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟ در این لینک
(۳) سنگهایی که برای منجنیق استفاده میشد، در شهر پترا به وفور یافت شدهاند. در حالی که برای نمونه یک گلولۀ سنگی منجنیق هم در مکۀ کنونی پیدا نشده است.
(۴) برای نخستین بار در سال ۲۰۱ هجری برای مکه سکه ضرب کردند، که این مورد در زمان مأمون عباسی بود. در حقیقت دین برساختۀ عباسیان ۲۰۰ سال نیاز داشت تا برای شهر مقدس ساختگیاش سکه ضرب کند. این موضوع همواره موضوع شگفتِ پژوهشگران بود که چرا نخستین بار برای خاستگاه اسلام و محل تولد پیامبر اسلام ۲۰۰ سال بعد سکه ضرب شده است. به گمان من با کشف گیبسون عملاً به این پرسش، پاسخ داده شده است.