همه شما كمابيش در مورد خلق اولين انسانها يعنى آدم و حوا, داستانهائى شنيده و يا خوانده ايد! خالق اين داستان يهوديان يا همان قوم بنى اسرائيل بوده و شرح آنرا در كتاب مقدسشان يعنى تورات به تفصيل آورده اند.
در اولين فصل از تورات که به آن “سِفر آفرینش” گفته ميشود به تشريح افسانه آفرينش پرداخته و در قرآن نيز، نعل به نعل اين داستان كپى بردارى شده است.
انسان_خردمند امروزى براحتى نميتواند افسانه هاى هزاران ساله اديان را بدون ارائه مدارك مستند بپذيرد، لذا براى رسيدن به حقيقت در مورد هركدام ازين افسانه ها به طرق بسیار ساده ای، و با طرح سئوالات ساده آنها را زير سئوال ميبرد.
ما هم در اين نوشتار به طرح سئوالاتى ساده و عاميانه در حد دانش و دانسته هايمان ميخواهيم افسانه آدم و حوا را زير سوال ببريم:
۱) طبق گفته ی اديان ابراهيمی، آدم ابوالبشر اولين پيامبر الهی بوده و فرزندانش را به سوی خدا دعوت ميکرده است.
بنابراين ادعا، از همان ابتدا بايد زبانی برای محاوره و مکالمه وجود ميداشتكه او بتواند با آنها ارتباط برقرار كند اما، طبق يافته هاى دانشمندان ثابت شده که بشر از ابتدا مجهز به زبان محاوره نبوده است، و زبان و خط، از جمله ابداعات بشری در طول ادوار تاریخی محسوب ميشوند.
سئوال: آدم چگونه با فرزندانش سخن ميگفت و آنها را به سوى خدا دعوت ميكرد، وقتى كه قادر به ارتباط كلامى با آنها نبود ؟؟
۲) طبق داستان خلقت در كتاب مقدس، خدا از هابيل و قابيل درخواست کرد که برای او قربانی بياورند. هابيل يک گوسفند قربانی کرد و قابيل نيز با خود گندم آورد.
معنای اين سخن آن است که: بشر از از ابتدا دارای دامپروری و کشاورزی بوده است، در حاليکه اين سخن نيز از برخلاف يافته هاى بشر در مورد انسانهاى اوليه است، و كاملا با حقيقت در تضاد است.
کشاورزی و دامپروری نيز جزء ابداعات بشر بوده است كه در طول هزاران سال به تدریج شکل گرفته اند.
۳) بر طبق اين افسانه، بشر از ابتدا يکجانشين بوده، حال آنکه انسانها ابتدا غارنشين بود و سپس به مهاجرت و ييلاق و قشلاق پرداختند، سپس يکجانشين و روستانشين شدند و بعدها شهرها پديد آمدند.
۴) طبق نقل قولی که از اديان ابراهيمی ميشود، قدمت آدم و حوا مربوط به ۱۵ تا حداکثر ٢٠ هزار سال پيش ميشود و قبل از آن بشری وجود نداشت. اما علم تاريخ و ديرينه شناسی چيز ديگری ميگويد و قدمت انسان خردمند “هومو ساپینس” را چند برابر اين مقدار ميداند.
۵) بر طبق اين افسانه، فرزندان آدم و حوا لاجرم مجبور به ازدواج با يکديگر بوده اند و همه ی انسانها تا به امروز حاصل ازدواج خواهران با برادران هستند. در نتيجه همگی ما انسانها حرامزاده ايم!!
مسلمانان در این مورد دو نظر مختلف دارند. برخی از آنها مدعی هستند که حرمت و ممنوعیت ازدواج محارم در آن شرایط خاص، بطور موقت از جانب خدا لغو شد و فرزندان آدم و حوا بطور استثناء میتوانستند با یکدیگر ازدواج کنند!!
اما این جماعت نادان، غافل از این هستند که اگر ازدواج محارم از نظر اخلاقی و عقلانی یک فعل قبیح، شنیع و شر محسوب میشود رضایت و مجوز خدا نمیتواند ذات آن را بصورت یک عمل پسندیده و خیر درآورد. فی المثل، ظلم کردن ذاتا یک عمل شر محسوب میشود و شر بودن آن ربطی به نظر و خواست خدا ندارد و اگر خدا آن را مجاز بداند و یا چنانچه خود او نیز ظلم کند، این مسئله منجر به تغییر ماهیت آن از شر به خیر نمیشود.
دسته ی دوم از مسلمانان ادعایی مضحک تر از دسته ی نخست دارند و آن اینکه میگویند قبل از آدم و حوا، انواع مختلفی از انسان نماها یا اصطلاحا شِبه انسان ها در زمین میزیستند اند و فرزندان آدم و حوا با فرزندان آن شبه انسان ها ازدواج کرده اند.
در پاسخ باید گفت که اولا، یک انسان چگونه میتواند یک غیر انسان یا شبه انسان غیر خردمند را متقاعد و مجبور به ازدواج کند؟ پس با این حساب فرزندان آدم با آن شبه انسانها فقط آمیزش کرده اند و نه ازدواج! مثلا انسان میتواند با میمون آمیزش کند اما نه ازدواج و تشکیل زندگی.
دوما، اساسا به علت وجود تفاوتهای ژنتیکی، از آمیزش میان انسان ها با آن موجودات شبه انسان، هیچ فرزندی به وجود نمیامد و بر فرض تولید نسل، آن فرزندان دیگر انسان نبودند و الان ما نمیبایستی انسان میبودیم.
۶) طبق متن کتب مقدس!! قابيل بعد از قتل هابيل او را در خاک دفن کرد. حال آنکه این مورد نیز از ابتدا مرسوم نبوده که انسان مرده های خويش را دفن کند و به مرور زمان به اين روش روی آورد.
۷) آدم و حوا بر روی فرزندانشان نامگذاری ميکردند و اين نيز مضحک و خنده دار است. نامگذاری فرزندان به مرور زمان شکل گرفت و رايج شد و از ابتدا چنين رسمی وجود نداشت.
۸) بر طبق اين افسانه، آدم و حوا از بهشت به زمين هبوط و سقوط کردند. آدم در عراق يا شام امروزی افتاد و حوا در کوه های “جنين” واقع در فلسطين امروزی، يعنی هر دو در سرزمينهای خاورميانه! بماند که اين دو با این فاصله ی مکانی، چگونه همديگر را پيدا کردند، ولی آنچه در اين جا مهمتر است اينست که منشا پيدايش بشر نه در خاورميانه بلکه در آفريقاست.
لازم به ذکر است که به این دلایل میتوان ده ها ادله دیگری نیز افزود و جالبترین نکته این است که باورمندان حتی به خودشان جرات نمیدهند که به اینگونه مسایل فکر کرده و یا به آنها به دیده شک و تردید بنگرند.
سلام خب در اخر نظر شما درمورد ادم و حوا چیه؟
درود بهنام عزیز
این متن به وضوح ایرادات منطقی و محرزی برای ماجرای آفرینش انسان نخستین ذکر میکند و کاملا پُرپیداست که آنرا افسانه میداند.
اعتقاد به آدم و حوا متعلق به زمانی بود که انسان ها از فرگشت و انتخاب طبیعی هیچ چیزی نمیدانستند.
با وجود فرگشت و علم و دانش بشری، صحبت از آدم و حوا به یک شوخی شبیه است.