آيا شيعيان قبرى بدون جسد را در نجف زيارت ميكنند؟
با نگاهى به چند مورد از نقل قولهاى مورخين در مورد محل دفن على به اين موضوع پى خواهيم برد.
علامه محمد باقر مجلسى ستون فكرى تشيع مينويسد: امام جعفر صادق گفته است كه على ابن ابيطالب توصيه كرد پس از درگذشتش جسدش بطور سرى به خاك سپرده شود. زيرا او پروا داشت كه خوارج و يا ديگران گور او را باز كنند و جسدش را بدزدند.
ولى چون تنها چند نفر از نزدكان على ازين موضوع اگاهى داشتند، بعضى از افراد تصور كرده اند كه جسد او در خانه اش در مدينه به خاك سپرده شده است .
در اين راستا مطالبى كه توماس فورستر درباره مسافرتهاى خود در قرن شانزدهم به رشته نگارش دراورده، اين موضوع را تاييد ميكند. زيرا فورستر در شرحى كه از مدينه داده مينويسد، در آنسوى مسجد پيامبر دو ارامگاه وجود دارد كه با پارچه سبز پوشيده شده و در يكى از انها فاطمه دختر محمد و در ديگرى على همسر او دفن شده .
گروهى ديگر از تاريخ نگاران عرب معتقدند على يا در حياط مسجد يا در ميدان عمومى كوفه دفن شده است.
و عده اى نيز معتقدند كه على در كرخ كه يكى از محله هاى قديمى شهر بغداد بود دفن شده است. ولى بر خلاف عقايد مذكور علماى شيعه معتقدند كه على در نجف دفن شده است .
اين عده از پيروان شيعه عقيده دارند، على در نجف دفن شده و براى اثبات عقيده خود يك افسانه خيالى اختراع كرده اند.
افسانه مذكور بدين شرح است كه هنگام
كه نجف شكل دهكده اى را داشت، زمين لرزه هاى زيادى در نجف و نواحى اطراف ان روى ميداد، ولى زمانى كه ابراهيم و اسحاق به انجا امدند، ديگر اثرى از زلزله نشد.
شبى ابراهيم و اسحق به دهكده ديگرى كه در اطراف و نواحى نجف قرار داشت مسافرت كردند و دوباره زمين لرزه اى دهكده نجف را تكان داد. هنگامى كه ابراهيم و اسحاق به دهكده نجف بازگشتند اهالى انجا از آنها تقاضا كردند نجف را محل سكونت دائمى خود گزينش كنند تا دهكده از رويداد زمين لرزه در امان باشد.
ابراهيم نيز شرط كرد كه اگر انها وادى السلام به معنى دره صلح را كه در پشت دهكده واقع بود براي كشاورزى به او بفروشند، تقاضاى انها را پذيرش ميكند.
افسانه سرايان مذهبى اذامه ميدهند كه اسحاق با نظر ابراهيم مخالفت ورزيد و گفت : زمين آن دره نه براى كشاورزى استعداد دارد و نه براى چراى چهارپايان ولى ابراهيم با نظر اسحاق مخالفت كرد و با پافشارى اسرار داشت زمانى خواهد رسيد كه درين محل ضريحى ساخته خواهد شد كه بوسيله اين ضريح هفتاد هزار نفر بدون چون و چرا به بهشت ميروند.
به هر حال يكى ديگر از افسانه سرايان مذهبى به نام مستوفى بر پايه تخيل بلند پروازانه خود مينويسد، ارامگاه على در نجف در سه مايلى كوفه بطرف جنوب غربى بنياد شده است.
بدين شرح كه زمانى كه علی در مسجد كوفه زخم خورد وصيت كرد به مجرد مردنش بدنش را روي شترى ببندند و شتر را رها كنند تا هر مسيرى كه ميل دارد براى خود برگزيند، سپس در هر مكانى كه شتر از حركت باز ايستاد و زانو زد، جسدش را در آن محل بخاك بسپارند.
مجلسى از قول زين العابدين مينويسد: على زمانى اظهار داشت وادى السلام قسمتى از بهشت است و هيچ شيعه اى در دنيا وجود ندارد كه خواه در شرق و خواه در غرب از دنيا رخت بربندد و روحش به اين بهشت نيايد.
على ادامه داده است كه من با چشمانم ميبينم كه شيعيان در اينجا دور يكديگر نشسته و با هم سرگرم گفتگو هستند.
مستوفى مينويسد: كه در زمان خلافت خلفاى اموى و همچنين خلفاى عباسى تا زمان هارون الرشيد كسی از محل خاكسپارى على اگاه نبود تا اينكه در سال ١٧٥ هجرى هنگامى كه هارون الرشيد در منطقه نجف سرگرم شكار بود شكارش فرار كرد و به نقطه اى كه محل خاكسپارى على است پناه برد.
هارون هرچقدر به اسب خود نهيب زد كه به دنبال شكار برود اثرى نبخشيد و اسب تكان نمیخورد.
هارون الرشيد از اهالى ان ناحيه در مورد چگونگى ان منطقه پرسيد به او گفتند كه علىابنابيطالب در انجا مدفون است .
هارون الرشيد دستور داد قبر را بشكافند و با كمال تعجب ديد كه جسد على با تمام زخمهايى كه به وى وارد شده همانگونه در گور آرميده ازان پس مزارى بر گور ساختند و مردم در اطراف ان سكنى گزيدند!!
مستوفی همچنان مینويسد در حدود ١٩٠ سال پس از رويداد مذكور عضدالدوله ديلمى از شاهان ال بويه در سال ٣٦٦ قمرى ساختمان بزرگى بر روى مزار بنا نهاد كه هنوز هم پابرجاست.
در حدود هفتاد سال بعد يعنى در سال ٤٤٣ قمرى سنى هاى عراق شيعيان را تار ومار كردند و مرقد على را سوزاندند و آنرا با خاك يكسان نمودند.
مسعودى از قول سيوطى در مروج الذهب مينويسد: قبر على را از بيم انكه مبادا خوارج انرا نبش قبر كنند و جسد على را بربايند از مردم پنهان كردند.
گروهى عقيده دارن كه بهمان دليل قبر على را دوبار از جايى به جاى ديگر تغيير دادند.
برخى ديگر از مورخين نيز معتقدند جسد على را با شترى به مدينه فرستادند تا در كنار پيامبر به خاك سپرده شود ولى شتر در راه گم شد و ديگر اثرى از او نيافتند.
بعضى ديگرشان نيز ميگويند شتر حمل كننده جسد على به دست قبيله بنى طى افتاد و آنها جسد را در بيابان دفن كردند.
محمد ابن يعقوب كلينيى در كتاب اصول كافى مینويسد:
صفوان جمال گويد خدمت امام صادق از ايشان در مورد محل دفن على سئوال شد كه ايشان فرمودند، على چون وفات نمود حسن فرزندش او را برداشت و پشت كوفه نزديك تپه بلند و در سمت چپ غرى و سمت راست حيره آورد و در ميان تپه های كوچك كه ريگ سفيد داشتتند بطور گمنام بخاك سپرد.
و اما كتاب معروف دايرة المعارف مذهب مینويسد:
زيارت نجف محل خاكسپارى علی برای پيروان شيعه از زيارت تمام اماكن مقدسه اهميت بيشترى دارد ولى علیابنابيطالب نه در نجف بلكه در مزار شريف در كشور افغانستان دفن شده است. و در اين شهر زيارتگاهى به همين اسم موجود است كه زائران شيعه زيادى به اين مكان ميروند. و علت نامگذارى اين شهر نيز وجود همين مقبره مىباشد.
از همه اينها بگذريم اين يك حقيقت است كه شيعيان ضريح و گنبدهاى طلا را بيش از هر خدايى مىپرستند و از انها دواى دردها و سر كچلشان را ميطلبند.
حال بايد از شيعيان پرسيد كدام مقبره حاوى جسد امام اولتان است و كدام مقبره خالى از جسد؟؟
منابع:
مجلسي تحفةالزائرين ص ٥٣
مجلسي تحفة الزائرين ص ١٠٨
مسعودي، مروج الذهب جلد اول ص ٧٠٦
اصول كافي از كليني جلد دوم ص ٣٥٣-٣٥٧
سلام .
مزار شریف را رها کنید !!
آنقدر داستان های عجیب و غریب از این همسایگان افغان در مورد نحوۀ انتقال جسد حضرت علی از کوفه به مزار شریف شنیده ام که صد رحمت به ماجرای برگشت خورشید برای نماز علی !!!
این همسایگان کلا در فضا هستند !!!
علی خلیفه چهارم مسلمین،سرباز شجاع و نترسی بود؛ولی فرمانده لایقی نبود.علی سه جنگ داخلی براه انداخت وعده بسیار زیادی از مسلمین صدر اسلام را به کشتن داد ؛ تاجایی پیش رفت که کسی دیگر حاضر نمی شد در رکاب ایشان به جنگ رود.به در خانه یکی یکی بزرگان رفت ولی جواب رد شنید.به همین سبب است که میگویند سر درچاه میکرد و می گریست.آخر و عاقبت خلیفه مسلمین آن شد که بطور پنهانی در جایی دفنش کردند؛با اینکه فرزندش حسن بعد ازوی حکومت را دردست داشت. چندین بار قبر های فرضی اش را ویران کردند . این است محبوبیت علی دربین مسلمانان صدر اسلام.«گور بگور شدن از صدر اسلام مُد شُد».
جنازه پیامبر هم تا سه روز بر روی زمین ماند.خطر فاسد شدن و بوی طَعفُن در هوای گرم عربستان باعث شد تا موافقت با دفن ایشان حاصل شود.جنازه زمین مانده بود و مبارزه جانشینی شروع شده بود.«ما عاشقان خدمت ایم، نه عاشقان قدرت. آیت اللاه بهشتی».
از خودت قشنگ حرف ساختی.علی(ع) در مقابل ۳ جنگ ایستاد در ۲ تای اونها پیروز شد و در یکی یارانش بهش خیانت کردن وپیروزی نداشت.
جسد پیامبر روی زمین نموند بلکه به دست حضرت علی غسل و کفن داده شد و خوده حضرت به ایشون نماز خوند.
بی سواد .اول برو کمی مطالعه بکن یعد زر بزن
شهید بهشتی می فرماید: ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت