اكثر شما داستانسرائى آخوندها در مورد مختار ثقفى و خوى قهرمانى و مردانگى او را شنيده ايد. رسانه هاى دروغ پرداز حكومت ملاهاى ايران نيز در راستاى تحكيم اهداف ايدئولوژيك فقهاى مفتخور و فاسدى كه در پشت صحنه تمامى امورات حكومت قرار دارند. با تمامى قدرت به برخى از شخصيتهاى تاريخى مانند مختار ثقفى به عنوان یک قهرمان و ناجى شيعيان كه براى انتقام و خونخواهى از قاتلان حسين قيام كرده است پرداخته و تلاش مذبوحانه اى براى جا انداختن امثال وى در فرهنگ ايرانيان دارد
اما وقتى به كتب علماى بزرگ شيعه رجوع ميكنيم درميبابيم كه ادعاها و داستانسراييهاى روحانيون فاسد و دروغگو دقيقاً برعكس آن چيزى است كه در واقع بوده و اتفاق افتاده است و مختار ثقفى يك شخصيت فرصت طلب و خائنى بوده كه تمام تلاشش براى گرفتن بيعت از مردم و شخصيتهاى نامدار براى محمد بن حنفيه به عنوان امام شيعيان بوده و هيچ وقعى به حسن يا حسين، ديگر فرزندان على بن ابيطالب نمى گذاشته است.
به گفته برخى از علماى شيعه او حتى در تلاش براى دستگير كردن حسين بن على و تحويل دادن او به خليفه بوده است. بنا بر روایات اسلامی زمانی که مختار در سال ۶۸۴-۶۸۶ در کوفه می جنگید و فرقه شیعه کیسانیه را پایه گذاری کرد، همه اقدامات خود را به نام محمد بن حنفیه انجام می داد و اعتقادش بر اين بود كه محمد بن حنفيه امام و جانشين على بن ابيطالب ميباشد.
مختار ثقفى پايه ريز اولين فرقه شيعه در ايران به نام شيعه كيساييه بود كه در قرنهاى اول تاريخ اسلام تعداد زيادى از ايرانيان را به خود جذب كرده بود كه بعدها توسط مذهب شيعه زيديه جايگزين شد.درباره مختار و فرقه منسوب به او يعنى مختاريه يا كيسانيهنوبختی از علمای شیعه در کتاب خود «فرق الشيعة» صفحه ٥٨ می نویسد: گروهی معتقد به امامت محمد بن حنفیه فرزند علی بن ابی طالب شدند که در روز بصره (جنگ جمل) پرچمدار پدرش بود. جدا از دو برادرش (حسن و حسین) و علت نامگذاری این گروه به کیسانیه این بود که رئیسشان مختار بن ابی عبید ثقفی بود که کیسان لقب داشت و او همان کسی است که به خونخواهی حسین برخاست و قاتلان او را كشت، و ادعا می کرد محمد بن حنفیه او را به این کار امر نموده است و امام و جانشین پدرش می باشد. متن عربى: وفرقة قالت بإمامة محمد بن علي بن أبي طالب ابن الحنفية بعد علي لأنه كان صاحب راية أبيه يوم البصرة دون أخويه الحسن والحسين، فسموا الكيسانية، وهم المختارية (أيضا). وإنما سموا بذلك لأن رئيسهم الذي دعاهم لذلك كان المختار بن أبي عبيد وكان لقبه كيسان، وهو الذي طلب بدم الحسين ابن علي علي وثأره حتى قتل من قتلته وغيرهم من قتل وأدعى أن محمد بن الحنفية أمره بذلك وأنه الإمام بعد أبيهمنبع: فرق الشيعه، أبومحمد الحسن بن موسى النوبختي، صفحه ٥٨ لينك صفحه كتاب از ويكى مصدر.
پس از نوبختى سرى به يكى از بزرگترين روحانيون مسلمان يعنى محمد بن عبدالكريم شهرستانى صاحب كتاب بسيار معروف الملل و النحل ميزنيم كه ببينيم در مورد فرقه كيسائيه و امامت محمد بن حنفيه چه نوشته است.شهرستانى در كتاب خود از کیسانیه به عنوان اولین فرقه از فرق شیعه در کتاب ملل و نحل یاد كرده است كه به خود روايت و ترجمه اش ميپردازيم.متن عربى روايت:اختلفوا بعد عليّ رضي اللّه عنه، فمنهم من قال إنه نص على ابنه محمد بن الحنفيّة، و هؤلاء هم الكيسانية، ثم اختلفوا بعده، فمنهم من قال إنه لم يمت، و يرجع فيملأ الأرض عدلا، و منهم من قال إنه مات، و انتقلت الإمامة بعده إلى ابنه أبي هاشم، و افترق هؤلاء، فمنهم من قال الإمامة بقيت في عقبه وصية بعد وصية، و منهم من قال إنها انتقلت إلى غيره، اختلفوا في ذلك الغير، فمنهم من قال هو بيان بن سمعان النهدي، و منهم من قال هو عليّ بن عبد اللّه بن عبّاس، و منهم من قال هو عبد اللّه بن حرب الكندي، و منهم من قال هو عبد اللّه بن معاوية بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب، و هؤلاء كلهم يقولون إن الدين طاعة رجل، و يتأوّلون أحكام الشرع كلها على شخص معيّن كما ستأتي مذاهبهم.ترجمه: شيعيان بعد از على بن ابى طالب دچار اختلاف شدند و عده اى از آنها به نص در امامت محمد حنفيه فرزند على معتقد بودند كه اين گروه كيسانيه نام داشتند و بعد از آن دچار اختلاف و انشعاب شدند عده اى ميگفتند كه او نمرده و روزى بازخواهد گشت و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد عده اى ديگر قائل بر اين بودند كه امامت او به پسرش ابي هاشم منتقل شده، عده اى ديگر معتقد بودند اين امامت بعد از او به شخصى ديگر منتقل شده است و در آن اختلاف ديگرى داشتند و عده اى ميگفتند بيان بن سمعان النهدي امام است عده اى ديگر به امامت اشخاصى ديگر معتقد شدند : عليّ بن عبد اللّه بن عبّاس، عبد اللّه بن حرب الكندي، عبد اللّه بن معاوية بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالبمنبع: الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی جلد ١ صفحه ٣٧ .
پس همانطور كه ديديد اصلا نامى از امامت حسن يا حسين در كار نبوده است و مختار ثقفى هم طبق همين قاعده نميتوانسته قائل به امامت هريك ازين دو شود و طبعا سراغ كسى ميرود كه اجماع مردم بر آن باشد يعنى همان محمد بن حنفيه.محمد بن جرير طبرى مورخ بزرگ تاريخ اسلام نوشته است :محمد بن حنفيه در مکه توسط عبدالله ابن زبیر اسیر میشود و تهدید می شود که اگر با او (زبیر) بیعت نکند در آتش نابود خواهد شد محمد بن حنيفه موفق می شود پیامی برای مختار در کوفه برای کمک بفرستد. مختار افرادش را به آنجا می فرستد، آنها وارد مکه میشوند و محمد حنفيه و یارانش را آزاد می سازند.منبع: تاريخ الطبري جلد ٦ صفحات ٧٦ و ٧٧ لينك از سايت المكتبة الشاملة.
بازهم ميبينيد كه در اينجا زبير به سراغ شخصى ميرود كه اجماع شيعيان بعنوان امام بر او بوده است(محمد بن حتفيه) و او را تحت فشاربراى بيعت با خود قرار ميدهد و وى نيز ازمختار طلب حمايت ميكند زيرا حسن و حسين بن على با دريافت جريه سالانههنگفت خود از خليفه راه عافيت را برگزيده بودند كما اينكه قبلا به آن اشاره كرده ايم.حال ببينيم كه علماى بزرگ شيعه نظرشان در مورد شخصيت مختار ثقفى چيست و چه چيزهائى در مورد وى نوشته اند.
شريف مرتضى علم الهدى از علماى بزرگ شيعه در كتاب معروف خود به نام تنزيه الأنبياء مينويسد:
متن عربى: فأشار المختار على عمه ان يوثقه ويسير به إلى معاوية على أن يطعمه خراج جوخي سنة. فأبي عليه وقال للمختار: قبح الله رأيك أنا عامل أبيه وقد أئتمنني وشرفني
ترجمه : مختار ثقفی تصمیم داشته است که امام حسين را دستگیر كند و در مقابل گرفتن خراج يك سال او را تحويل معاويه دهد.
منبع: تنزيه الأنبياء تاليف : السيد الشريف المرتضي، صفحه ٢٢٢ ، ناشر : انتشارات الشريف المرتضى-قم
لينك اين صفحه كتاب در سايت مركز الأبحاث العقائدية:
در ادامه بررسى كتاب هاى علماى شيعه در مورد شخصيت #مختار_ثقفى سرى ميزنيم به يكى از نامدارترين علماى اين مذهب به نام محمد جواد مغنية،
ايشان در كتاب معروف خود به نام الشيعه في الميزان در مورد مختار مينويسد:
متن عربى: أن الرجل كان من طلاب الحكم، وعشاق الإمارات، وأنه بايع ابن الزبير طمعا أن يوليه الكوفة، … أما طلبه لثأر الحسين (ع) فكان لمجرد الدعاية
ترجمه: مختار عاشق مال و قدرت بود و با زبير بيعت كرد تا او را والى كوفه كند، و اما ادعايش در انتقام خون حسين تنها يك ادعا و لاف سياسى بود.
لينك صفحه كتاب در سايت المكتبة الشيعة
منبع: الشيعه في الميزان ، تاليف: محمدجواد مغنية ص ١٠٥، ناشر: دارالشروق
اما يكى از جالبترين نظرات در مورد مختار ثقفى و شخصيتش را بزرگترين و معتبرترين كتاب رجالى شيعيان به نام رجال كشى ميباشد كه بزرگترين روحانى تاريخ شيعيان يعنى شيخ طوسى آنرا تاليف كرده است.
در اختيار معرفة الرجال يا همان رجال الكشي روايتى كه در ادامه نوشته ميشود، آمده است:
متن عربى روايت:محمد بن الحسن وعثمان بن حامد، قالا حدثنا محمد بن یزداد الرازی، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن عبد الله المزخرف، عن حبیب الخثعمی، عن أبی عبد الله(ع) قال کان المختار یکذب علی علی بن الحسین.
ترجمه: شيخ طوسى اين روايت را از زبان امام صادق نوشته است كه ميگويد: مختار شخصى دروغگو بود كه به على بن الحسين(امام سجاد) دروغ ميگفت.
طوسى در اين كتاب روايات مختار را بدليل دروغگو بودن او غير قابل قبول ميداند.
منبع: اختيار معرفة الرجال(رجال الكشي)، تاليف : شيخ الطوسي، صفحه ١٢٥ ، محقق: السيد مهدي الرّجائي صححه و علق علیه و قدم له و وضع فهارسه حسن المصطفوی، ناشر:انتشارات مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مشهد
لينك صفحه كتاب در سايت كتابخانه مدرسه فقاهت(كتابخانه مجازى حوزه)
همين روايات از علماى بزرگ شيعه كفايت ميكند كه بدانيم مختار ثقفى يك شارلاتان فرصت طلب بوده است كه توسط عده اى از ملايان شيعه تبديل به بتى ديگر در مذهب بت پرستان عمامه به سر شده است.