داستان مراحل تحریم شراب در قرآن, داستانی خواندنی است که به خودی خود اثبات میکند که نویسنده یا نویسندگان قرآن در یک سردرگمی برای تحریم یا آزادی نوشیدن شراب, به سر میبردهاند. به ترتیب با بررسی آیات قرآن در این زمینه چگونگی این جریان را از نظر میگذرانیم.
۱- آیه ۶۷ سوره نحل: وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
ترجمه: و از میوه های درخت خرما و انگور نیز (نوشیدنیهای) مست کننده و رزق نیکو میگیرید. همانا در این امر نیز نشانهای روشن برای اهل تفکر است.(سوره نحل، آیه ۶۷)
در این آیه همانگونه که مشاهده میکنید همانند دستورات ادیان یهودیت و مسیحیت, شراب از نوشیدنیهای نیکوست و الله هم بر این امر در این آیه تاکید کرده است.
۲- آیه ۲۱۹ سوره بقره: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا
ترجمه: از تو درباره شراب و قمار مىپرسند، بگو در آنها گناهى بزرگ و نيز سودهايى براى مردم هست، ولى گناه آنها بر سودشان مىچربد…(سوره بقره، آیه ۲۱۹)
در اینجا الله یک قدم از گفتهاش در نحل ۶۷ عقب نشینی میکند و در نوشیدن شراب سودهایی عنوان میکند اما امر گناه کردن در نوشیدن شراب را نیز در کنارش قرار میدهد و می آورد, اما هنوز نوشیدن شراب را کاملا و صد در صد حرام اعلام نمیکند!
۳- آیه ۴۳ سوره نساء: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ
ترجمه: اى مؤمنان در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا زمانى كه بدانيد كه چه می گویید، همچنين هنگامى كه جنب هستيد نيز به نماز نزديك نشويد، مگر آنكه رهگذر باشيد تا زمانى كه غسل كنيد، و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از موضع قضاى حاجت بازگشت، يا با زنان تماس گرفتيد، آنگاه آب نيافتيد بر خاكى پاك تيمم كنيد و چهره ها و دستهايتان را به آن مسح كنيد، كه الله بخشاينده مهربان است.(سوره نسا، آیه ۴۳)
دراین آیه دوباره الله نوشیدن شراب را منع نکرده ولی کمی محتاطتر شده و فقط مشکل او بر سر نماز خواندن در حالت مستی و چند مورد دیگر است که در آیه بالا آمده است در غیر اینصورت نوشیدن شراب هنوز از سوی الله مجاز دانسته شده و حرام نشده است.
۴- آیه ۹۰ سوره مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه: اى مؤمنان شراب و قمار و انصاب و ازلام پليد و عمل شيطانى است، از آن پرهيز كنيد باشد كه رستگار شوید.(سوره مائده آیه ۹۰)
در این آیه آخر است که پس از تفکرات بسیار, الله شراب را منع و نوشیدن آنرا از اعمال پلید و شیطانی میداند و حرام می کند البته فقط در این دنیا زیرا او به بندگانش وعده نوشیدن همین شراب پلید و شیطانی را در بهشت خیالی دوباره میدهد!!
خواندن این آیات فوق و تامل کردن بر آنها این پرسشها را در ذهن هر انسان شکاک و کنجکاوی مطرح میکند که:
۱- چرا الله در نحل ۶۷ نوشیدن شراب را امری نیکو میداند، در بقره ۲۱۹ در نوشیدن آن سودهای بسیار مییابد اما در مائده ۹۰ الله ۱۸۰ درجه تغییر عقیده میدهد و عمل نوشیدن شراب را امری پلید و شیطانی توصیف میکند !؟
مگر چه اتفاق و یا اتفاقاتی در مکه و سپس در مدینه در این فاصله صدور آیات نحل ۶۷ تا مائده ۹۰ افتاده است که الله را به چنین تصمیم گیری رادیکالی مجبور کرده است!؟
۲- چرا الله برای حرام اعلام کردن نوشیدن شراب این همه در مکه و سپس در مدینه صبر کرده است و بتدریج چنین تصمیمی را گرفته است !؟
۳- چرا این خدای واحد ادیان ابراهیمی برای نوشیدن و ننوشیدن شراب اینهمه تناقضات و سردرگمی در گفتارش هست!؟
۴- چرا در دو دین نخست جاده باز و هموار است و نوشیدن شراب آزاد و نیکوست ولی در دین اسلام همین نوشیدن شراب از یک جاده هموار و نیکو به یک جاده ناهموار و سپس به بن بست کامل تبدیل میشود و می افتد و نوشیدن آن پلید، شیطانی و حرام اعلام میشود!؟
۵- اگر نوشیدن شراب امری پلید و شیطانی است چرا الله نوشیدن آنرا در بهشت واهی جایز کرده است!؟
به درستی اگر نویسنده این آیات خدا باشد, باید اینقدر متناقض و سردرگم با قضیه شراب برخورد میکرد ؟؟ این آیات و آیات مشابه به خوبی اثبات میکند که نویسنده یا نویسندگان آیات قرآن انسان بودهاند و در شرایط مختلف تصمیمات متفاوت میگرفتهاند وگرنه به فرض وجود داشتن خدا, این خدا نمیتواند اینقدر ضعیف و آشفته باشد.
کانال تلگرامی نقدی بر اسلام با بیش از ۶۵ هزار کاربر نیز بطور مستمر در فعالیت هست و شما به وسیله لینکی که در تصویر میبینید میتوانید به این کانال وصل شوید.
جالب اینجاست که برای گشایش این مشکل طبق معمول مترجمین قرآن دست به کار شده اند تا هر جور می توانند این آیه را توجیه کنند.
برای توجیه آیه ۶۷ نحل (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ في ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ)
برخی مترجمین مانند الهی قمشه ای سکر را نوشابه های شیرین ترجمه نموده اند تا به کلی صورت مطئله پاک شود
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=16&AYID=67
اما به دلیل خنده دار بودن این برگردان دیگر برگدانهای قرآن باده مستی بخش که معنای راستین آن است را برگرفته اند. اما مترجمین و مفسرین با موشکافی بسیار از واو بین سکر و رزقا حسنا نهایت بهره برداری را کرده اند تا این گونه نشان دهند که این واو نشان دهنده تناقض بین رزقا حسنا و سکرا است. آشکار نیست که چرا مسلمانان آماده این نیستند که بیذیرند سیاق آیه و آیات قبلی همگی در مورد تنها نعمات الهی مانند بارش باران و فرآورده های شیر چهارپایان است در پیش از این آیه و زنبور عسل و عسل ومواد نیکو پس از این آیه است و تنها از نیکو بودن نعمات الهی است که سخن می رود و اینها همه نشانه الهی بودن و خدایی بودن دانایی و فرزانگی آفریدگار دانسته شده است.
در واقع چون این آیه از روزیهای بسیار نیکو سخن می گویدکه به بندگان ارزانی شده اگر برگردان کننده بخواهد به واژگان و سیاق آیات وفادار بماند برگردان راستین و سره این آیه چنین می شود.
و از میوه های درخت خرما و انگور نیز (نوشیدنیهای) مست کننده که رزقی (بسیار) نیکو (است) میگیرید. همانا در این امر نیز نشانهای روشن برای اهل تفکر است
اما حکومت پادگانی محمد باید مستی و نوش و موسیقی و هر چیزی که سرگرم کننده است را از این جامعه بزداید و بر همین اساس هم وارد کار می شود تا به تدریج مدنیت نوآورانه را که برای تازیان بنیاد کرده را به سمت تهی شدن از درونمایه های خوشی و سرگرمی و هنر پیش ببرد تا همواره آماده نبرد و در حال مشق کارزار باشند.
به نام الله
یه مسئله ای رو اول باز کنم اونم اینکه اگه قرار باشه ادمایی مثل شما که مشخصا دشمنیشون با نظام اسلامی اونم از روی دیوانگی و تفکرغلط و غرب زدگی اثبات شدست بخوان قرآن رو واس ما شرح بدن دیوانه تر ماییم که متنای کثیف شمارو بخونیم.
اما در نقد چرندیاتی که نوشتی:
1-سوره نحل آیه ۶۷:اولندش از اون جایی که از خرما وانگور میشه شکر هم تولید کرد پس میشه از کلمه سکر معنای شکر هم گرفت اگه یکم بررسی کنی روی تمام محصولات عرب زبان از کلمه سکر در معنای شکر استفاده میکنند نه ماده مست کننده دوما گیرم که حرفت صحیح باشه و گفته شده باشه از میوه های انگور و خرما شراب میگیرند اما آیا گفته این شراب رو بخورید حالشو ببرید، نه نگفته بلکه گفته در اونا نشانه هایی هست واسه کسایی که فکر میکنن یعنی تشخیص خوب وبد فقط پیش اهل ایمانه.
2-بعضی دکترا میگن شراب و عرق واسه بعضی بیماری ها خوبه که بسا چرت میگن و در ضمن بعضیا از فروشش پول در میارن پس در اون سودهایی هست اما ضرراش بیشتره که علم هم ثابت کرده نیازی به گفتن نیست و صدالبته بازم مجوز نوشیدن نداده.
3-تو بقیه آیاتم که خودت نوشتی خداوند فرموده بده و دوروبرش نرین
حالا اگه یکم عقل تو سر نامبارکت باشه میبینی که کم آوردی آقای به حساب دکتر و میدونم نظرمو ثبت نمیکنی
یه چیز دیگه رو هم بدون امثال ماها خیلی زیادن که میتونن حسابی زیر سوال ببرنت اما تو مال این حرفا نیستی که حسابت کنن و بخوان باهات بحث کنن این نظرو نوشتم شاید بین بینندگان ضعیف العقل تو کسی هم پیدا بشه دنبال حق بگرده.
صدق الله العلی و العظیم
درود بر شما
دلیل بی ادبی و اهانتهای شما شاید نداشتن آگاهی و دانش کافی برای پاسخ گویی و شاید هم هرچه بی ادبتر باشد نشان از ایمان بیشترتان است. البته از کسانی که سرشان در آخور نظام اسلامی است بیش از این ادبیات لمپنی انتظاری نداریم.
و اما در مورد ترجمه کلمه سکر در آیه ۶۷ سوره نحل : وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ في ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
در این آیه از کلمه سکر (فتحه س و فتحه ک) که به معنای مستی آور یا سکر آور میباشد استفاده شده است. و با کمی تحقیق میتوانستید آنرا بفهمید. ولی کلمه ای که شما به آن استناد کرده اید و فرموده اید بر روی محصولات کشورهای عربی نوشته شده سکر ( ضم س و تشدید ک) به معنای شکر میباشد و ارتباطی به آیه مربوطه ندارد. مگر از انگور و میوه ها شکر به دست می آید؟؟
حال به این لینک که از سایت تدبر از سایتهای حوزه در ترجمه و تفسیر قرآن میباشد سر بزنید و ترجمه این آیه را از زبان بزرگترین مترجمین قرآن بخوانید.
خوب تا اینجا نمایان شد که شما نه علمی به زبان عربی دارد و نه در مورد قرآن دانش خاصی, و فقط با سر هم کردن مطالب بیربط میخواهید حقیقت را وارونه جلوه دهید.
اینکه خوانندگان محترم مطالب سایت را نادان و خود را دانا به حساب می آورد خود نشان از جهلی دارد که شما طرفداران نظام دزدها و فاسدها به آن گرفتارید. البته باید ازین نظام کاملا اسلامی نهایت تقدیر و تشکر را کرد زیرا فقط در مدت ۳۸ سال توانست کاری را بکند که همفکران من در مدت هزار سال نتوانسته بودند. آنقدر به زیبایی چهره فاسد و ضد انسانی از اسلام که همان حقیقت این دین باشد را نشان داد که مردم ایران را از خواب هزار ساله بیدار کرد و همین بیداری است که کابوسی برای آخوند و نوکرانشان شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
1-اگر نظر بنده حاوی توهین بوده به دین من ربطی نداره به خودم ربط داره بی ادبی در تمام دنیا و در پیروان همه ادیان هست پس بی دلیل به دین ارتباطش ندید(اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست از مسلمانی ماست)
2-اگر نظر من رو هم شما خوب خونده باشید گفتم:(دوما گیرم که حرفت صحیح باشه و گفته شده باشه از میوه های انگور و خرما شراب میگیرند اما آیا گفته این شراب رو بخورید حالشو ببرید، نه نگفته بلکه گفته در اونا نشانه هایی هست واسه کسایی که فکر میکنن یعنی تشخیص خوب وبد فقط پیش اهل ایمانه.)
3-در مورد نظرم راجع به سایر آیاتم که جواب قانع کننده ای ننوشتین درمورد سود و زیانش و…..
4-اسلام نیازی به ظاهر آرایی نداشت و نداره همونطور که ایرانیای قدیم بدون درگیری زیاد اسلام رو پذیرفتن چون عقل سلیم فرق بین به و بهتر رو درک میکرد و فهمید اسلام بهتره.و همچنین این مسئله که خود محققان غربی می گن روز به روز به پیروان اسلام داره افزوده میشه و اسلام در کوتاه مدت دین اول دنیا میشه نشان از قدرت و شیوایی و دوری از تحریف اسلام داره.
5-دشمنی آشکار شما و اربابان شما با اسلام و نظام جمهوری اسلامی چیز جدیدی نیست و بیشتر از این هم نمیشه انتظار داشت کسی که نون و آبشو غرب و صهیونیستا میدن نمیتونه از اسلام دفاع کنه.همون اربابایی که داعش و شیعه انگلیسی رو درست کردن تا به دنیا بگن مسلمونا وحشی ،بی منطق و بیشعورن،اما زهی خیال باطل که کشته شده ها به دست داعش خودشون مسلمون بودن نه داعشیا.
6-یک نظر در مورد عکسهای توی گالری سایتتونم بگم(۱-داعشیا که مسلمون نیستن که عکساشونو گذاشتین۲-بوسیدن دست عالم در هر دینی که باشه بهتر از پاچه خواری و بوسیدن دست و پای یه عده پولدار بی دین غرب نشینه)
7-توصیه من به شما اینه که از مغزتون جای دیگه ای استفاده کنین تمام نقدهای شما حاوی اشتباهات یا به قولی سوتی های زیادیه که اصلا نیازی نیست روی هرکدومش بحث بشه.
8-کوبیدن و به سخره گرفتن ادیان در تمام دنیا کاری غیر اخلاقیه پس حداقل با فرهنگ دنیا هماهنگ بشید و دین خاصی رو نکوبید.
به امید هدایت شما و امثال شما
یاحق
اتفاقا توهین شما ارتباط مستقیم به دین و مذهبتان دارد زیرا در دین و مذهب شما کسی که از شما انتقاد کند دشمن است و باید به او فحاشی کنی و مخالفین را حرامزاده بخوانی… این مطلب را بخوانید که متوجه شوید این حرف من بیهوده نیست.
شما در کامنت اولتان بدون هیچ دانش و علمی در مورد زبان عربی نظر دادید و کلمه سکر در آیه را شکر تلقی کردید, که ثابت کردیم حرف بیهوده ای است.
حال آمده اید میگویید که نگفته شراب را بخورید و گفته تشخیص خوب و بد با خودتان !!
دوست عزیز وقتی در اینباره دانش و سواد کافی ندارد مجبور نیستید از روی بعد هوا هرچه به ذهنتان آمد بگویید!
سپس مانند باقی همفکرانتان به ما اتهام وارد کرده اید و مارا مزدور خطاب کرده اید که این هم ثابت میکند حرفی برای گفتن ندارد به جز همین مطالب کلیشه ای که تکرار چرندیات آخوند های فاسد و دزد است.
شما هنوز تفاوت تمسخر و نقد را نمیدانید و باز هم مانند باقی همفکرانتان نقد را کوبیدن و تمسخر میدانید, حال توصیه من به شما این است که اول کمی در مورد دین و مذهبت تحقیق کن که وقتی جایی مانند اینجا خواستی دفاع کنی اینطور مجبور نباشی یا فحاشی کنی و یا اتهام های بیهوده بزنی.
بدون درگیری؟!!بد نیست یه کمی تاریخ هم بخونید تا بدونید در ایران چه جنایاتی این اعراب برای اوردن اسلام انجام دادن چقدر ناموسهای ایرانی رو به تاراج بردن متاسفم برای کسانی که یک ذره تحقیق نمی کنن
بنازم به اين دست پرورده ي فرهنگ اسلامي با اين ادبيات و اين سطح از دانش و مطالعه!!!!
در ضمن اگر یه سری به علم شیمی بزنید متوجه میشین از خرما و انگور و چغندر و انجیر قندوشکر طبیعی گرفته میشه و خیلی هم مفیده و از مرض قند جلوگیری میکنه
یک کم بیشتر تفقه و تفکر کنید . خداوند در این جا مست کنندگی را به عنوان نشانه بیان می کند. شبه ای از این محکم تر نبود ؟ حتی از کسانی که بسیار بدتر از شما به اسلام توهین می کنند این شبه مضحک را ندیده بودم . بیشتر دقت کنید :
1 : معلوم شد که از قرآن مطالعه ای ندارید :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰) سوره المائده
اي اهل ایمان! جز این نیست که همه مایعات مست کننده و قمار و بت هایی که [براي پرستش] نصب شده وپاره چوب هایی که به آن تفأل زده می شود، پلید و از کارهاي شیطان است؛ پس از آنها دوري کنید تا رستگار شوید.
2 : این آیه حتی جزء آیات متشابه هم نیست که بحث زیاد بخواهد و جزء آیات محکم است .
3 : کتبی چون مغنی را بخوانید (باب حروف) تا بفهمید آیه ۶۷ سوره نحل چه می گوید . حتی اگر یک ترم نیز دروس صرف و نحو بخوانید خواهید فهمید .
خداوند در این آیه دارد یکی از بزرگترین نشانه هایش را بیان می کند ( هم چیزی که مست می کند میتوان گرفت و هم چیزی که مست نمی کند این از نشانه های خلقت هوشمند است ) .
4 : کلمه منافع معنی اش در کتب لغت این میشود ( مثلا کتبی چون المنجدالأبجدی) :
جمع مَنَافِع علیه [نفع]: نفع و سود، اسم است از (النفع )
النَّفع : منفعت، سود، استفاده از هر چیزي خوب .(خوب نگاه کنید هرگونه سود خوبی که از هرچیزی بدست آید) .
نفع که مفرد منافع است دلالت بر هرسودی از هر چیزی دارد ، کجای این آیه قرآن ایراد دارد ؟
قمار برای بسیاری از گردانندگانش منفعت های بسیاری را داشته و دارد ، کجای این ایراد دارد ؟ قرآن دارد می گوید این عمل پلید که منفعت نیز دارد حرام است .
5 : اما در رابطه با چرایی مکان نزول آیات قرآن به شأن نزول مراجعه کنید .
لطفا با مطالع حرف بزنید ، این کامنت آخر ما در این سایت بود ، متأسفانه اصلا فعال نیستید و شبهاتتان یا پیش تر جواب داده شده یا مثل همین مطلب ناشی از جهل شما است . حتی یک ترم اول حوزه علمیه هم جواب این ها را میتواند بدهد . قرآن هیچ وقت نگفته است که شراب نیکو است و طبق کتب شیعه و سنی پیامبر به هیچ عنوان شراب نمی خورده است حتی قبل از بعثت . مطالعه تان را از قرآن و کتب معتبر بالا ببرید . هیچ وقت هم تا دست کم ۳ سال ادبیات عرب را به صورت مستمر کارنکرده اید درباره آیات قرآةن این گونه شبه وارد نکنید . ما از همین آیه سوره نحل برای رد بی خدایان استفاده می کنیم و آنوقت شما … چقدر جهلتان زیاد است .
مشکل شما این است که شما هنوز مفهوم واژه های زبان فارسی را خوب نمیدانید. از شما درخواست میکنم متن را چند بار و با دقت بخوانید.
شما به جای پاسخ به متن فقط مفهوم برخی لغات را مشخص کرده اید که آن هم منافاتی با ترجمه نویسنده متن ندارد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري حَتَّي تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّي تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضي أَوْ عَلي سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَيْديکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً(نسا ۴۳)
ترجمه
» آیت الله مشکینی
ای کسانی که ایمان آورده اید ، در حالی که مستید به نماز نزدیک نشوید تا آن گاه که ( مستی زایل شود و ) بدانید چه می گویید و نیز در حال جنابت ( به نماز نزدیک نگردید ) و….
» آیتالله موسوی همدانی (ترجمهالمیزان)
هان ای کسانی که ایمان آورده اید ، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید ، صبر کنید تا مستی شما زایل شود ، و بفهمید چه می گویید ، و نیز در حال جنابت به نماز نزدیک نشوید و……
» حجت الاسلام انصاریان
ای اهل ایمان! در حالی که مستید به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که [ مستیِ شما برطرف شود و از روی هوشیاری ] بدانید [ که در حال نماز ] چه می گویید. و ……
برای مطالعه بیشتر به برگردانهای زیر نگاه کنید
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=4&AYID=43
قرآن به آشکاری می گوید زمانی که مست هستید به نماز نایستید و صبر کنید تا مستی از بین برود و بفهمید چه می گویید و به نماز بایستید. در این جا الله با مست بودن قبل و بعد نماز مشکلی ندارد و تنها با مست بودن در حین نماز مشکل دارد. در صورتی که اگر مستی مشکل دارد باید اساس مست بودن از اول پرهیز میشد نه این که به این شکل تدریجی به پرهیز آن دستور داده شود.
با سلام ودرود
1-لطفا برای خودتون تبصره نسازید حکم نوشیدن شراب به اقتضا در قرآن بیان شده یعنی اگه در اون آیه درحدود نماز از حرمت شراب میگه بحث کلی درباره نماز بوده و جای بازکردن بیشتر مسئله در اونجا نبوده
2- یک مسئله دیگه اینه که بعضیا شراب میخورن نمازم میخونن و صدالبته که شرابخواری نماز نداره اما اگر کسی میخواد نماز بخونه و فکر میکنه شراب خوردنش مشکل نداره باید صبرکنه مستیش بپره بعد بره سمت دعا و مناجات و نماز(این در مورد یزید و معاویه صدق میکرد که هم نماز میخوندن هم شراب میخوردن)
آقای مجتبی
آیا برداشت ما تبصره سازی و توهمات است و برداشت و قرائت شما حق و حقیقت محض ؟
اکثر ما مخالفان با اسلام در واقع برگشتگان از اسلام هستیم همه ما قبلا مسلمانان پیرو صادق و سابق بوده ایم و مانند شما با نظر مثبت به آیات نگاه کرده ایم و حتی خیلی بیشتر از شما هم در مضرات الکل بر سلامتی و الهی بودن حکم تحریم شراب قلم فرسایی کرده و مقاله نوشته ایم .
بنابراین تخصیص حکم در مستی نماز و یا نوشابه های شیرین و گوارای سوره نحل و حتی بیشتر از آن را امثال من خیلی پیشتر شنیده بودیم و خود از مدافعینش بوده ایم. اما اینها همه برداشتهای یک مسلمان و از درون اسلام بود که به دلیل پیش قضاوت و حسن نظر در اسلام شکل می گرفت.
غافل از این که خداوند دانای عالم و آگاه و حکیم و علیم خالق کهکشانها و کائنات این قدر با ایهام و گنگ و چند پهلو سخن نمی گوید که برای برداشت از سخنش نیاز به تبصره سازی به قول شما باشد.
مثلا در آیه ۶۷ نحل نمیشد این گونه گفته شود :”و از میوه های درختان خرما و انگور هم مایعاتی مستی آور که ناپاک ومزموم است و نیز شیره و شهد شیرین که روزیی نیکو و پاک است برمی گیرید.”
در آیه ۴۳ نسا گفته میشد:
“مستی و خوردن مست کننده ها به هر شکل امری نکوهیده و پلید و اکیدا ممنوع است پس اگر مسلمانی در اثر وسوسه و غفلت به این پلیدی دست زد و خواست نماز بگذارد می بایست شکیبایی کند تا مستی او پایان یابد چنان که بداند چه می گوید و آنگاه به نماز بایستد و استغفار کند که دیگر دست به عمل مست کننده نبرد که خداوند آمرزگار مهربان است. ”
حضرت الله میتوانست با بیان دقیق تر و بدون ابهام و کژتابی ، قرآن مبینش را از هرگونه تبصره سازی مصون سازد.
با گذشت زمان روز به روز افراد بیشتری به ما خواهند پیوست که اخلاق و انسانیت را در ورای یک سری متون تاریخی بحث برانگیز ببینند.
با آرزوی خرد ورزی
تو هر ۴تا آیه نوشیدن شراب منع شده . این کجاش تناقض و سردرگمی هست .
خیلی سطحی و احمقانه برای هر آیه تفسیر اوردی.
حجت الاسلام والمسلمین آقای (راستی) که گفتی حکومت پادگانی محمد باید مستی و نوش و موسیقی و هر چیزی که سرگرم کننده است را از این جامعه بزداید .
اول اینکه اسلام هرچیزی که برای انسان ضرر داره منع کرده .
دوم اینکه موسیقی رو کی منع کرده من در جریان نبودم!!!!!!!!?
مسلمان کوشا و گرانقدر
حکم موسیقی در اسلام حرمت کامل است . رادیو معارف و رادیو قرآن و شبکه قرآن سیما تا کنون یک بار هم از موسیقی در طول برنامه های شبانه روزی خودشان به مدت سالهاست که استفاده نمی کنند. رهبر ایران هم گفته که بهره بردن از موسیقی در برنامه های صدا و سیما حرمت موسیقی را از بین نمی برد و
شما دوست فرهیخته احتمالا بپذیرید که اساتید حوزه علمیه قم و مراجع تقلید و دیگر علمای اعلام اسلام در واقع دقیقترین نمود اسلام هستند. در مجموع از من و شما بیشتر دلشان برای اسلام می سوزد و حکم دقیق اسلامی را با اجتهاد بسیار بر می آورند .
توصیه می شود به برگه های زیر از مراجع تقلید که مهمترین زبان گویای اسلام در عصر ما هستند که احکام اسلام را از قرآن و سنت استخراج کرده اند توجه نمایید.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/view/2689/4257/28247
اظهارات یکی از مسئولان دولتی در خصوص عدم حرمت موسیقی، واکنش آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی را در پی داشت
http://hawzahnews.com/TextVersionDetail/243569
با آرزوی خردورزی و آگاهی برای همه
سؤال: حکم استماع موسیقی های صدا وسیما یا اداره ی ارشاد، ساخت و تعلیم و خرید و فروش ابزار آلات موسیقی چیست؟
آیة الله سیستانی: «اگر موسیقی مناسب مجالس لهو و عیاشی نباشد حرام نیست.»
آیة الله تبریزی: «گوش دادن به موسیقی لهوی که مناسب مجالس خوش گذارنی می باشد، جایز نیست و همچنین ساخت و تعلیم و خرید و فروش ابزار آلات موسیقی لهوی جایز نیست.»
آیة الله خامنه ای: «هر گونه نوازندگی مطرب لهوی که متناسب با مجالس عیش و نوش باشد حرام است.»
آیة الله فاضل لنکرانی: «موسیقی اگر مطرب و مهیج و مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است و در غیر این صورت مانعی ندارد و مرکز پخش تأثیری در حکم ندارد.»
آیة الله بهجت: «اگر موسیقی مطرب باشد، استماع و خرید و فروش آن حرام است.»
آیة الله صافی گلپایگانی: «آنچه را عرف مردم موسیقی می دانند، استماع آن و ساخت و تعلیم و تعلم و فروش آلات آن حرام است.»
آیة الله مکارم شیرازی: «کلیه صداها و آهنگ ها که مناسب لهو و فساد است، حرام و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف عام خواهد بود.»
حضرت آیة الله مظاهری: «اگر موسیقی لهوی و تحریک کننده باشد، حرام است.»
موضوع اولی که گفتم که اسلام هرچیزی که برای انسان ضرر داره رو منع کرده ول کردین چسبیدن به موسقی وهزارتا حرف راست و درغ در مورد موسیقی زدید.
درود شعبون جان
راستی عزیز چنتا حکم در مورد موسیقی از علمای معاصر قرار داد
منم چنتا حکم از صدر اسلام قرار میدم در مورد موسیقی خودت قضاوت کن
مرسی
حضرت محمد (ص) : شیطان اولین کسی بود که موسیقی را تاسیس کرد. وسائل الشیعه جلد ۱۲ صفحه ۲۳۱ رسول خدا (ص):در شب معراج که به آسمانها رفته بودم ملکوت زنی را دیدم که سر تا پایش تماما به شکل سگ بود و آتش از پائین اش داخل می شد و از دهانش خارج می شد و تازیانه های سهمگین ملائکه ی غضب هر لحظه بر سر آنها نواخته میشد ، نعره و صدایشان عالم را گرفته بود. از جبرئیل پرسیدم این شخص کیست ؟گفت:او زنی بوده که در دنیا آوازه خوانی یا نوازندگی می نموده است.
حیوة القلوب (علامه مجلسی ره ) باب معراج ، عیون الاخبار الرضا (ع) ، بحارالانوار جلد ۸ صفحه ۳۰۹
امام صادق (ع):شخصی به امام (ع)عرض کرد :پدر و مادرم فدایت وقتی در منزل به مستراح می روم از خانه همسایه ام نوای موسیقی و آوازه خوانی به گوشم می رسد و من گاهی برای آنکه صدای موسیقی آنها را بشنوم نشستن در مستراح را طول می دهم .پس امام (ع)فرمود :ای مرد شنیدن موسیقی و خوانندگی را ترک کن آن مرد گفت ای مولای من آخر من که به مجلس آنها نرفته ام music2بلکه فقط صدای آوازی از آنها را می شنوم پس امام (ع)فرمودند:آیا گفتار خدای متعال سوره اسری آیه ۳۶ را نخوانده ای : همانا چشم و گوش و قلب نسبت به آن چیزی که کسب کرده اند مسئول هستند .آن مرد پس از شنیدن این آیه گفت:به خدا این آیه از کتاب خدا را تا کنون از هیچ عرب و عجم نشنیده بودم ودیگر این عمل را تکرار نخواهم کرد .پس امام فرمودند :برخیز و غسل توبه کن زیرا بر گناه بزرگی مداومت میکردی و چقدر حال بدی داشتی اگر بر این حال می مردی.
من لا یحضر الفقیه جلد۱ صفحه ۷۳ ، کافی کتاب الاشربة باب الغناء ، مستدرک الوسائل جلد ۱۳ صفحه ۲۲۱ ، عین الحیوة صفحه ۲۲۹
حضرت کاظم (ع):آموزش دادن آلات موسیقی کفر و یادگیری آلات موسیقی کفر و گوش دادن به آن کفر است و پولش نیز حرام است.
وسائل الشیعه جلد ۱۲صفحه ۸۷ امام صادق (ع):
شخصی از امام صادق (ع)سوال کرد فرومایه و پست فطرت (لئیم)که در قرآن به آن اشاره شده منظور چه کسی می باشد ؟حضرت فرمودند:لئیم و پست فطرت کسی است که شراب بنوشد یا که آلات موسیقی بنوازد . امام صادق (ع):هنگامی که آدم(ع)از دنیا رفت ابلیس و قابیل از مرگ او اظهار شادمانی کردند و در زمین به هم پیوستند برای همین شیطان اولین آلت موسیقی را به شکل طنبور اختراع نمود و شروع به نواختن کرد و قابیل با شنیدن نوای ساز شیطان اقدام به خوانندگی نمود پس هرچه در زمین از این قبیل وسائل باشد که مردم از آن لذت میبرند از همان زمان منشإ می گیرد و آنها از پیروان راه ابلیس و قابیل میباشد.
فروع کافی جلد ۴ صفحه ۴۳۱
امام جعفر صادق (ع)فرموده اند : کسی که چهل روز در خانه اش صوت موسیقی و آواز خوانی پخش شود و مردمان بر او وارد شوند .شیطان تمام اعضای خود را به بدن او مسح می نماید پس غیرت به کلی از آن مرد بر طرف گردد تا به حدی که اگر با زنش در مقابل خودش فعل قبیحی کنند او بدش نمی آید و صفت غیرت و حیاء به کلی از آن مرد برطرف شود.music1
وسائل الشیعه کتاب تجارت باب ۱۲۸ ، فروع کافی جلد ۶ صفحه ۴۳۲
امام صادق (ع) : هشام گوید از امام صادق (ع) درباره تفسیر آیه ۳۰سوره حج سوال کردم که خدا می فرماید : ( فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور ) (اجتناب کنید پلیدی را که بت پرستی است و دوری کنید از قول باطل) حضرت فرمودند :منظور ازپلیدی شطرنج است و منظور از قول زور (موسیقی و آوازه خوانی) میباشد.
معانی الاخبار جلد ۲ صفحه ۳۱۷ ، تفسیر قمی جلد ۲ صفحه ۸۴ ، تفسیر نورالثقلین جلد ۳ صفحه ۴۹۶ ، عین الحیوة صفحه ۲۲۹ ، فروع کافی جلد ۶ صفحه ۴۳۱
با سلام و به قول شما درود
مراجع تقلید حکم تحریم موسیقی رو به خود شخص واگذار کردن ولی یه جا حکم قطعی دادن اونم زمانیه که این موسیقی اونقدر لهوی و طرب انگیز باشه که شمارو از عالم پیرامونتون غافل کنه و خدا از یادتون بره.مثلا در عروسیا و پارتیا
توی شبکه قران و معارف هم موسیقی هست کی گفته نیست ولی با هم آوایی های عرفانی و مخصوص اسلام است مثلا با صلوات و ذکر پروردگار
کاملا درسته. ولی اینا هدفشون چیزی دیگه ای هست نه روشن شدن حق
در شبکه های قرآن و معارف از حتی یک آلت موسیقی استفاده نمیشه و فقط هم آوایی و تواشیح و آوای انسانی با هم استفاده میشه.
واضح است که منظور من از موسیقی استفاده کامل و بدون محدودیت از آلات موسیقی است. نه هم آوایی و تواشیح و آوای عرفانی که بخشی از موسیقی عام است.
صدای زن در هر صورت برای نامحرم حرام است و نیاز به تشخیص مقلد هم نیست حتی اگر موسیقی عرفانی و اشعاری در مدح خدا و اسلام باشد.
به نام خدا
واقعا جای تاسف می باشد با آنکه ظاهر آیه نحل که به روشنی حاکی از این می باشد که خداوند متعال بهره برداری از خرما وانگور را تقسیم به دوچیز می نماید اول استفاده به عنوان خمر .دوم استفاده به عنوان رزق نیکو ،بدون توجه به اینکه توجه نمایید که کلمه حسنا موجود درآیه صفت برای رزق می باشد به یک چنین سخنانی به عنوان تناقض در قرآن دلتان را خوش نموده اید.
ودر کانال خود ادعای بحث ومناظره می نمایید.
واقعا جای تاسف است که شما بدون اطلاع برلغت عرب وادبیات آن حکم به تناقض گویی قرآن می نمایید وبه خیال خود الله را سردر گم در قرآن معرفی می کنید. واقعا اگر علم ودانایی شما این است شما اصلا قابلیت برای بحث ومناظره را ندارید.
به کانال شما سرزدم وسایتتان را دیدم همه دلالت برعدم آگاهی شما ونقصان اطلاعاتتان دارد، بااین وصف چگونه شما با اخذ مطالب مختلف از کتب شیعی که آن را نیز نتوانستید مورد درک وتفطن صحیح قراردهید ،مدعی علم وتحدی برای بحث وگفتگو هستید!!!!!!!!!!!!!!!
منم همینو میگم گوش که نمیکنن.
الان که اینو نوشتی یه دلیل دیگه برات میارن.
دوست عزیز برای من جالب است که همه شما شیعه زاده ها خودتان را ادیب زبان عربی میدانید و باقی مردم دنیا را بیگانه با این زبان و ادبیات و تنها چیزی هم که بلدید تکرار یاوه سراییهای آخوندهایی مانند مکارم و امثال ایشان است.
فرمودید در آیه کلمه حسنا صفت است برای رزق نیکو, خوب جناب ادیب توانای زبان عربی, آن رزق نیکو برای کدام قسمت از آیه آمده ؟؟
چطور تمامی مترجمین و مفسرین قرآن نفهمیده اند که این حسنا ربطی به سکر ندارد و برای رزق نیکو آمده ولی حالا شما به نگاه به این مهم نائل شدید ؟؟؟
شما و امثال شما در سطح و رتبه ای نیستید که بخواهید در مورد این مطالب مطرح شده مناظره کنید کما اینکه ما حتی از کارشناسان شبکه ولایت نیز در این مورد درخواست کردیم که تنها پاسخشان اتهام وهابیت و یهودی بودن بود که نشان از دستان خالیشان داشت.
نکند برای خواندن مهملات روحانیون فاسد شیعه نیاز به مفسر داریم که حالا شما به عنوان مفسر سر برآورده اید و به دنبال حریف میگردید ؟؟
قبل از شما هم همفکران شما که چند صباحی از بستن لفافه به دور سرشان نمیگذرد همین ادعا هارا کردند ولی با دستان خالی راهی شدند.
شما هم اگر نقدی به مطالب ما دارد این گوی و این میدان بنویسید هرچه را که در توان فکریتان هست. به غیر از این یادتان باشد اینجا نه منبر است و نه مسجد که هر چه بگویید به شما به به و چه چه بزنند.
تمام نقد های ما هم مستند و در اکثر مورد با استناد به اسکن از کتب علمایتان است و چیزی خارج از آن نوشته نشده.
از اون جایی که میبینم هیچ منطقی درپاسخ به نظرات ما ندارید و فقط خودتون رو فیلسوف و دکتر میدونید نتیجه گرفتم دیگه نظر منطقی ننویسم فقط همین بس که بگم
کسی که خوابیده رو میشه بیدار کرد /اما کسی که خودشو بخواب زده رو نمیشه بیدار کرد
شمابرو نقدتوبنویس و باور کن هیچکی با این جور نقدا از دین بی دین نمیشه اوناییم که میبینی بی دین شدن دنبال چیز دیگه تو ادیان دیگه بودن مثلا :تجاوز به خواهر و مادرشون،هم جنس بازی،خورن شراب و …. تمام چیزایی که به نوعی با مستی و روابط جنسی سروکار داره وگرنه چیز روشن تر و جالب تری تو هیچ کدوم از ادیان دیگه وجود نداره.
درود مجتبی جان
اینکه فرمودین منطق نداریم رو به بینندگان میسپارم
چون کسی که اندکی از تعصب دور باشه کاملا متوجه شعار دادن های بی اساس شما میشه
از همین تهمت های بی اساس پایه هم نشون دهنده اینه که بسیار جزم اندیش هستید و اطلاعاتی از بیخدایان ندارید و صرفا تحقیقات شما در همان کتب اسلامیست و حتی یک کتب نقد دین رو نخوندین
فکر میکنین اخوندا اگه اسلام بدی داشته باشه حتما میگن اما چون نگفتن تا حالا نگفتن پس اسلام بدی نداره
در حالی که این کار شما تحقیق نیست
پیرامون عاقبت بیخدا شدن فایل زیر رو ببینید (که میدونم نمیبینید)
http://youtu.be/2yA3R63LE-U
بازم از شما تشکر میکنم بابت نظراتتون.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر عزیز!صرف ادعا مبنی برتماس گرفتن با شبکه ولایت جهت بحث ومناظره دلیل بر سرافرازی وحقانیت شما یا طرف مقابلتان نمی باشد. آسمان وزمین براساس برهان ودلیل محکم عقلی بند می باشد. ما ادعایی که شما برمناظره دارید را نداریم .واصلا یک مناظره می بایست همراه شروط ویک سلسله قوانین
صحیح وارکانی باشد که مهم ترین آن علم ودانایی برمدعا علیه است که البته این در شما منتفی است.
حقیر نا آخوند هستم ونه گرایشات سیاسی دارم ،بلکه اهل کسب بوده اما به حمدالله تعالی به اندازه ی خود دارای معلوماتی می باشم،وهدف از بیانات قبلی ام، قصد شعار دادن وآب را گل آلود نمودن نداشته ام و باامثال شما ها که یک چنین اعتقاداتی دارند نیز بسیار بحث نموده ام .واین را به گویم که اصول عقائد دینی را بااستدلال وبینه وبرهان هضم نموده ام ونه به تقلید این وآن.
لذا برادر گرامی اگر شما واقعا قصدت طلب صحیح فهمیدن است ،در همین جا به شما اعلام می دارم در خصوص همین مبحث _آیات راجع به شراب -جهت درک صحیح آن چه بر علیه بنده باشد وچه برعلیه شما به بحث ومناظره به پردازیم وبنده از ظاهر این آیات بدون آنکه دلیلی از خارج این آیات آورم از گفتار آخوند وامثال اینها برای شما ثابت گردانم به مثل روز روشن که مطابق با فطرت وعقل سلیم که حجت برای من وتو در شناخت حق از باطل است که آنچه شما در این آیات به عنوان تنالقض گفته اید باطل بوده وهیچ از ظاهر این الفاظ یک چنین برداشتی که خارج از حدود متمرکز در آن است وجود ندارد
مشروط برآنکه از اصل بحث خارج نشویم ونسبت به حق هردو تواضع داشته باشیم..
جناب غلامرضا
شما ادعاى عقل و خرد و برهان ميكند ولى در ابتداى همين متن نويسنده مطالب سايت را شخصى نادان و ناآگاه خطاب كرديد و اين پيش داورى شما نشأت گرفته از همان غرورى است كه شما معتقدين به مذهب تشيع با خودتان به يدك ميكشيد.
ما هيچگاه نگفته ايم كه بى عيب و ايراد هستيم و يا عقل و فهممان مطلق و بى عيب است و هميشه از كسانى كه مطالب مارا نقد ميكنند با آغوش باز استقبال ميكنيم.
شما از روش بحث و مناظره حرف ميزنيد در صورتى كه كامنت اول شما القاى بى اطلاعى نويسنده مطالب سايت در مورد زبان و ادبيات عرب بود.
دوست گرامى كسى كه موضوعى را نقد ميكند، بايد خود موضوع را نقد كند و نه مانند همفكران شما بيان كننده موضوع را.
در كامنتهاى بالاتر ميبينيد كه يكى از همفكران شما نويسنده مطلب را بيسواد به زبان عربى ناميده بود و سپس كلمه “سَكَرَ” را شكر ترجمه كرده بود، كه البته در ادامه و اثبات غلط بودن ادعاى ايشان توسط من و باقى دوستان، منتقدين را به باد اتهام گرفته بودند.
در كامنت قبلى هم خدمت شما عرض كردم كه اگر به مطالب اين سايت هر نقدى داريد در زير مطالب بنويسيد كه من يا هركدام از دوستان همفكر اين سايت پاسخ شمارا بدهند.
جناب دکتر م دین و فرقه دینی شما چیست؟
دوست نازنين جناب احمد عزيز
ما معتقديم كه انسان به واسطه برخوردارى از عقل و دانش
بشرى اش نيازى به قوانين و احكام هزاران ساله ندارد و وجود اين قوانين تغيير ناپذير و ناهمخوان با دانش امروزى بشر، تنها و تنها به انحطاط كشيدن جامعه منجر ميشود كما اينكه اين موضوع در كشورى مانند ايران به وضوح قابل لمس ميباشد.
دين هميشه ابزارى براى حكومت كردن و تحت كنترل درآوردن جوامع بوده و عامل سودجويى عده اى كه خود را مجريان احكام دينى ميدانند.
ما معتقديم كه انسان امروز به دليل برخوردارى از دانش مدرن و با تدوين قوانينى كه همسو و همسان با عصر و زمان و مكانشان باشد، نيازى به دين ندارند. نمونه هاى بارز زيادى در دنيا وجود دارد كه پس از دور ريختن قوانين و احكام دينى با سرعت باور نكردنى در همه زمينه ها به پيشرفت و آسايش دست يافته اند.
درود بر شما خیلی مشتاق هستم که با شما تبادل نظر داشته باشم لطفا به ايدي بنده در تلگرام پیامی ارسال کنید تا راحت تر با یکدیگر تبادل نظر کنیم.
@Ahmad_Bakhshi1
با مهر و سپاس.
به نام خدا
علت حکم به نادانی وعدم اطلاع شما به خاطر این بوده که به حکم عقل وخرد ووجدان انسانی ، کسی که مبادرت به نقد یک مطلب میکند می بایست ملاحظه همه جوانب آن را بنماید ، اما با تاسف این مقصود نه در کانال شما ونه درسایتتان مشاهده نمی شود.
بنده ادعای خرد واینکه مدعی عقل کل بودن نموده باشم حاشا وکلا! این صفت صفت مذموم وعلاوه بر حکم شرع با هیچ یک از اندوخته های تفکر بشری صحیح قابل قبول نیست.واگر احیانا دیده می شود گاهی اوقات در برخی جاها به نوعی طرف مقابل را به عدم درک وفهم صحیح نسبت میدهند به مثل آنچه بنده در مطالب قبلی اشاره داشته بودم ،به خاطر این می باشد که واقعا شما بدون دلیل وبرهان به مثل سایر مردمان هرکه باشد از آن متانت در گفتار وارائه مطلب در یک ادب صحیح بدور بوده اید، ازبنده شواهد بر بی ادبی وبی برهانی خود را – با عرض پوزش – نخواهید زیرا برآنکه اندک خرد درنهاد دارد وبر آداب کلام واقف است به راحتی در کلمات شما خواهد دید که شما بدون برهان در یک لحن خیلی غیر موجّه به انتقاد پرداخته اید و آنگاه عقل را کافی در پیمودن درست زندگی نمودن قلمداد کرده اید!
براستی اگر عقل میزانی که نیازمند به چیزی دیگر نمی بود در نزد شما باشد در کدام حکم عقلی یافت می شود که شما این گونه قرآن را با لحنی بدور از ….مورد انتقاد قراردهید؟
بنده هیچ اصراری در این ندارم که شما حتما معتقد به عقیده ام شوید ویا یک چیز دیگر، اما این را از شما می خواهم که در انتقاد طرف مقابلتان حال یا شخص باشد ویا یک مسلکی اولا ادب را مراعات نمایید وثانیا از تمسخر پرهیز کنید وثالثا با برهان وادله محکم به نقد پردازید وهدف احیای فهم صحیح توأ م با انصاف باشد.
بنده کاری به کسی دیگر ندارم ،شاید شما از فلان وفلان برایم مثال بزنید که آنها برفرض مثال یک چنین برخوردهایی که خارج از ادب وعقل سلیم است را انجام داده اند.
در هر صورت این حق بنده است که به گویم ، اگر این دوست کوچک شما باادله محکم از ظاهر این آیه اثبات نمایم که شما یا هر کسی دیگر هرکه باشد به معنای حقیقی این آیه که از ظاهر الفاظ آن که حجت برای من وشما است به اشتباه افتاده ،آیا شما براساس عقل که در آن انصاف ومیزانی در شناخت حق وباطل افراد است ،اعتراف به اشتباه خود می نمایید ویا خیر؟
البته علت آنچه که از شرط قرار داده ام را برایتان خواهم گفت واین بازگشت می نماید به تجربه بنده از این مباحث.
آقای غلام رضا
سخنان جزم اندیشانه شما برای اتمام حجت بین شما ومنتقدین بسیار شگرف است و نشان از تفکرات شبه حوزوی دارد که یا صفر می بینند و یا صد و هیج نسبیتی را نه در اخلاق و نه در گفتار به رسمیت نمی شناسند که این خود مهمترین تفاوت نگاه ما و شماست.
فرق قرآن با علم روزمره بشری این است که در علم قوانین خیلی دقیق و بدون هرگونه ابهام و ایهام و چندپهلویی هستند. مثلاً جوش آمدن آب در صد درجه سانتیگراد با کلیه جزییاتش خلوص آب و فشار و… به راحتی و بدون ابهام بیان می شوندو هرجای دیگر هم همین شرایط پیش بیاید همین نتیجه است. کلیه قوانین مانند القای الکترو مغناطیس و جاذبه و … دقیق و برای هر شرایط و حتی استثناها همیشه یک برداشت را توسط دانشندان دارند. در نهایت اگر در جایی هم کسی بیان دیگری داشته باشد با اثبات علمی و آزمایشگاهی آن را بقیه خواهند پذیرفت.
سخن شما زمانی غیر قابل تکذیب و حقیقت محض به شمار می آید که مانند آزمایشهای علمی به شکل جهان شمول درآید و هر کجا و در هر شرایطی و برای هرکسی با هر پیش فرض ذهنی این امر کاملا مورد قبول قرار گیرد.
شما می خواهید از قرآن همین برداشت صورت گیرد که این امری کاملا غیر عملی و غیر علمی است و در واقع هر کسی برداشت خود را بیان می کند و ادعا می کند که این تنها برداشت منطقی است و سایر برداشتها باطل و حجت تمام است. و خطرناکتر این که این برداشتها ملاک رفتار قرار گرفته و با آن دیگران تکفیر شده و پلید شمره می شوند. عده ای سکرا را شهد شیرین و عده ای مایه مست کنند دانسته اند. عده ای سکر را رزق نیکو و عده ای مخالف آن دانسته اند . عده ای گفته اند چون در شرایط نماز مستی قید شده برای دیگر شرایط مستی مشکلی نداشته و عده ای معتقدند که اینجا احکام نماز است و حکم هم طبیعتا مرتبط با احکام مستی و نماز و نه آزادی در مستی در همه جا و…
اینها مانند آزمایش فیزیک و شیمی و زیست نیست که شما با یک سری ادله متنی که از نظر خودتان معتبر است به این اعتقاد باشید که فقط شما درک واقعی از قرآن را داشته اید و سایر قرائات و برداشتها غلط و ناصواب است.
شما چگونه می خواهید برداشتهای ذهنی خود را مانند یک پزشک که درستی دارو و درمانش را در عمل با سالم شدن بیماران نشان میدهد نشان دهید. چگونه می خواهید مانند یک شیمی دان مثلا خاصیت نوین نانو موادهای تولیدی را که در آزمایشگاه تولید شده و بارها و بارها قابل آزمایش است و هر بار به یک نتیجه واحد می رسد را به همین شکل به مخاطب نشان دهید.
آیا همین جزم اندیشانه نگریستن نشانه آن نیست که شما تنها برداشت خود را سره و درست می دانید. شکی نست که برداشتهای ما و برداشتهای شما همه برداشتهایی هستند که هر کدام می توانند درست باشند و هیچ یک از مخالفان و شک گرایان و بیخدایان به حکم آگاهی و خردشان برداشتهای خود را جزم اندیشانه و تنها برداشت درست از یک متن تاریخی مبهم ندانسته و نمیدانند.
ضمن این که خطاها و اشکالات و ابهامات و تناقضات بسیار این کتاب که از سوی مدعیان به شکل بسیار گسترده ای مطرح شده نشان می دهد که مشکل در یک آیه و حتی یک سوره صرف نیست و در بهترین حالت ابهامات فراوان در برداشتهای از این کتاب خود بهترین نشان دهنده غیرآسمانی و بشری بودن این کتاب است چرا که در دیگر مقالات علمی که کار همین بشر عالم و دانشمندانش است و در ژورنالهای معتبر چاپ می شوند شما هیچ گاه ابهامی در هیچ مرحله نمی بینید و اگر فردی مقاله علمی را با ابهام بیان کند و مثلا در بخشی به خوبی روند تمطالعاتی و تحقیقاتی و نظریه علمی و نتایج را با ابهام و چند پهلویی شرح دهد بلافاصله مردود شده و هیچ ژورنال علمی آن را انتشار نخواهد داد تا این که فرد به درستی و دقیق با جزییات و بدون هیچ ابهامی و کژتابی مقاله خود را انتشار دهد. آیا کار خالق نباید بسیار کاملتر و برتر و اصلا ورای قیاس با مخلوقات باشد و در عین صراحت و دقت و بدون ابهام بیان شود که این همه ما بندگانش به اشتباه نیفتیم و در جواب هم بیمار دلی و کوردلی و نفهمی مخاطبان علت دانسته شود و هیچ ضعفی متوجه خود پیام و ایجاد کننده پیام نشود.
در پناه خرد باشید
شما میگی چون بشر علم داره دیگه به دین نیاز نداره
این چه علمی که با مهندسی ژنتیک بیماری میسازه کلی آدم رو به کشتن میده این چه علمی که از هر ۸ نفر تو دنیا ۱ نفر گرسنه است نمونه همین کشور های آفریقایی که مدام. این ها را تو جنگ داخلی میزارن و منابع اش رو به تاراج میبرن
این چه علم و عدالتی که زنان را به بردگی میگیرن و شرکتی مثل womenn to go زنان را در ویترین میزاره تا مردا بیان بخرن این چه علمی که بمب اتم میندازه رو سر بیگناه
کسی که بخواد گناهنش را با قرآن توجیه کنه بیشتر به درکات میره مثل همین داعشی ها
با عرض سلام خدمت کاربران محترم علی الخصوص آقای دکتر م
در جوامع کنونی سه گروه وجود دارد اول گروه دین باوران دوم گروه دین گریزان و گروه سوم که به هیچ عنوان دین را الهی نمی دانند و آن را ساخته و پرداخته عده ای سود جو میدانند و دین را عامل عقب ماندگی بشر میدانند مخاطب بنده کسانی هستند که هیچ دینی را الهی نمی دانند و به قوانین بشری که عمده آن بر گرفته شده از احکام الهی میباشد دل خوش کردند یک سوال از کاربران عزیز بخصوص آقای دکتر م دارم انسانهای اولیه تا کنون خوب و بد را چگونه از چه کسانی آموخته اند با آرزوی هدایت برای همه .
جناب احمد عزیز
انسان بواسطه داشتن مغزی تکامل تافته تر از باقی حیوانات, در طول تاریخ توانسته با استفاده از این مغز تکامل یافته و گزینه آزمون و خطا بر مشکلاتش فائق بیاید.
اینکه بخواهید بفرمایید که بواسطه ادیان بوده که انسان توانسته پیشرفت کند, بسیار ساده اندیشی است زیرا در طول تاریخ همیشه ادیان احکام و قوانینشان را سدی در مقابل علم قرار داده اند و این فقط مختص دین اسلام نیست. میبینید که گالیله به دلیل اظهارات علمی توسط کلیسا سوزانده میشه و زکریا رازی نیست توسط جزم اندیشان مسلمان تحت شکنجه قرار میگیره.
در واقع هیچگاه هیچ دینی نتونسته به انسان برنامه یا روش زندگی رو نشون بده. و این دانش انسانها بوده که از طریق علوم تجربی تونسته به تمام این تجربیات برسه و همونطور که میدونید اسلام کلا چیزی در مورد علوم تجربی نمیدانسته و در هیچ جایی حرفی از اون به زبان نیاورده.
جناب دکتر
آنچه از سخنان شما بر می آید شما ظاهرا خالق را ذات الهی نمی دانید! زیرا اعتقاد به خالق یعنی اعتقاد به دین او واین دین عبارت از یک سلسله دستورات می باشد واشتباه روشن شما در جوابتان، شما بین آنچه دین می گوید وبین آنکه به عنوان معتقد به آن عمل می کند فرق قائل نیستید.
شما چگونه عقل را کافی در فائق آمدن با مشکلات می دانید اما خود در یک تحلیل وفرق بین دین ومعتقدین به آن را اینگونه بیان می دارید!
وجالب آنکه شما بدون آنکه در یک مطالعه منظم ودقیق به دین پردازید دین را با علوم تجربی مورد مقایسه قرار داده اید واین یک مغالطه واضح است که برگشت می نماید به یک سلسله اندوخته های ذهنی شما که از سر عناد بردین می تازید .
جناب دکتر عزیز رسالت دین پرورش معنویت ودرون انسانی است که در آن براساس علم الهی که خالق بشر می باشد اوامر ونواهی ای که برای بشر مصلحت است در آن تدارک دیده شده ، وآنچه از کلام شما بر می آید شما دوست می دارید که دین برای شما اصل اقلیدس وفرمول فیزیک وشیمی را حل گرداند وعلوم تجربی را آموزش دهد.
خیر جناب دکتر این مسائل مربوط به خود بشر براساس وجود عقل ودانستنیهایی که از طبیعت وتجربه کسب می نماید است والبته این مسئله را نیز به برکت عنایت خدا بدان دست می یابد که تا احتیاجات خود را برآورده گرداند.
شما اگر تاریخ بشر را مطالعه نمایید هرزمان را با دست یافتن به یک اختراع و تجربه ای که اورا در بهتر زندگی نمودن یاری کرده مشاهده می نمایید واین دستیابی وتمدنی که به مرورزمان در تشکل راحتی بشر مفید بوده را هیچ گاه دین مورد سرزنش قرار نداده است .
آنچه مورد ذم آن قرار گرفته ازبین بردن کرامت های انسانی وعدم درست استفاده ننمودن از تکنولوژی در جای صحیح آن بوده است.
تعجب از شما است که گفته اید که دین نتوانسته راه وروش زندگی را نشون بده !منظور ازراه وروش رندگی چیست ؟برای ما آن را تشریح نمایید تا ببینیم شما که ادعای کفایت عقل می نمایید به عقل خود چه چیزی را روش زندگی می دانید؟
وادعای شما مبنی بر عدم اطلاع اسلام برعلوم تجربی ادعایی بدون دلیل است وحکایت از عدم اطلاع شما بر شرح وتفصیلی که علم دین در برخی علوم غامضه که به مراتب از علوم تجربی هضم آن مشکل تر است دارد.
جناب غلام رضا
هر زمانی که آموختید با ادب و احترام و ادبیاتی که در شان یک انسان خردمند میباشد با مخاطبتان حرف بزنید با کمال میل با شما در هر موردی که خواستید به گفتگو مینشینم. اما در تمام نوشتار شما مخاطبین را تنها به دلیل اینکه از دین شما انتقاد میکنند را ناآگاه و نادان خطاب میکنید و در مقابل خودتان را که به جفنگیات ۱۴۰۰ ساله اعتقاد دارد را دانا و عقل کل به حساب می آورید.
بگذریم از اینکه من هنوز منتظرم ببینم در مورد آیه ۶۷ سوره نحل که درمورد آن مغلطه کردید و سپس با داستانسرایی و حرفهای صد من یک غاز پای منبری اینجا را با مسجد محله اشتباه گرفتید و فکر میکنید ما برای اولین بار است که این شطحیات را میشنویم و باید سمعا و طاعتا بپذیریم, خیر حضرت استاد من تمام این خزعبلات را صد ها بار قی کرده ام و اتفاقا آنهارا در مسجد و حوزه جهل لفافه به سرها قی کرده ام.
میخواهید بدانید که چگونه دین نتوانسته که راه و روش زندگی را به انسانها بیاموزد ؟؟؟ نیازی نیست راه دوری بروید, عینک دودی را از چشمانتان بردارید و کمی در اطراف همان شهر محل زندگیتان گشتی بزنید به راحتی میتوانید ببینید که مجریان کتاب خدایتان مردم را به چه فلاکتی نشانده اند. میخواهید بفرمایید که آخوندها مسلمان نیستند و یا اینکه اسلام را خوب اجرا نمیکنند ؟ خوب یک کشور اسلامی را به ما نشان دهید که در آن این دین مبین الاهیتان توانسته انسانها را به اوج رفاه و خشبختی و انسانیت برساند؟؟؟ بله دین مبین شما دروغ مصلحتی, تجاوز به کنیز, قتل مخالف, مباهته, تخریب شخصیت منتقد, اهانت به منتقد و فحاشی به مخالف و ……. بله اینها همه از آموزه های این دین مبین شماست. اهانتهای پشت سر هم خود شما که بدون هیچ شناخت و علمی به مخاطبتان روا میدارد نیز از آموزه های همین دین انسان ساز است ………..
لطفا انتظار نداشته باشید که مطالب تکراری و تهوع آور اخوندهارا تکرار کنید و من هم وقتم را بگذارم و به شما پاسخ بدهم.
طوری از اسلام و از خوبیهایش میگویید, گویی تا همین دیروز در غار به سر میبرده اید و امروز با خروج از آن یک عده بی دین را دیده اید و قصد دارید آنهارا با آموزه های دینتان آشنا کنید, خیر حضرت آقا نه شما در غار تشریف داشته اید و نه ما از سر شکم سیری و نادانی نقد میکنیم… من به اندازه تمام موهای سر شما مطالب فسیل شدگان حوزه و دخمه های تاریک اخوندهارا خوانده ام و تمامی آنهارا از برم و نیاز به باز تکرار ناقص و عوام فریبانه آنها از سوی شما که با چرخاندن تسبیح و جای مهر بر پیشانی مردم را سرکیسه میکنید, ندارم.
حرف تازه ای دارد بسم اله …….
به نام خدا
جناب دکتر عزیز
قصد بنده اسائه ادب به شخصیت شما نبوده ونیست ، بلکه اگر ملاحظه فرمایید ،در کلام خود نقد صریح در سخنانتان داشته ام ودر بحث وگفتگو خصوصا در مقام تبیین حق ، نزد هرکس ، خواسته یا نا خواسته لحن در شکل خاص خود قرار می گیرد واین بازگشت می نماید به مطلب ارائه داده شده از طرف مقابل.
وآنچه در کلام خود مرور نموده ام ،بی ادبی نیافته ام ، بااین وصف اگر احیانا درواقع امر کلام بنده بی ادبی تلقی شود پناه به خدا برده واز اوطلب عفو می نمایم ،زیرا در آداب دینم به من امر نموده اند که زینت آن باشم ونه سبب عار وننگ او .
وبدیهی است که ادب از هرکس که هر عقیده دارد نیکوبوده و علاوه بر تاکید شریعت از مستحسنات عقل وخرد می باشد.
وآنچه مرا برآن داشته که در جواب شما بگویم به خاطر وسعت اطلاعات بنده از دین تا حدودی حدّ اقلّ آنچه که فیمابین مورد نزاع است می باشد که از پاسختان به این برخورد نمودم که شما بدون اینکه تمام جوانب جواب را در نظر بگیرید به خاطر برخی ذهنیت ها جوابی که خارج از حقیقت امر است را عرضه داشته اید.
ونیز با اینکه بنده به طور عمومی که در محل منظر همه دنبال کنندگان این بحث هستند اعلام نمودم که در صورت قبول این شرط از جانب شما که قول این را بدهید که بنده در صورت اثبات اینکه در آیه نحل ،طبق موازین کلامی والفاظ ظاهری که حجت برای مخاطب است والبته به دور از تشابه ای که نیازمند به برخی قوانین خاص خوددارد براساس عقل وخرد ی که شما ودیگران از آن سخن می گویید اثبا ت بربطلان کلام شما که حکم به تضاد آیه مزبور به خاطر استخراج مفهومی که خارج از ظاهر لفظ می باشد نمایم که بعد از آن به طور علنی در کانال وسایتتان اعتراف به اشتباه خود کنید مع ذلک هیچ جوابی از شما که دیده نشده ، در مناسبت هایی این آیه را به رخ می کشانید وسخن ما که مطابق عقل سلیم واهل خرد ولبّ است را به منزله منبر ی که ادعای آن دارید که بسیار شنیده اید معرفی می کنید!
به راستی ای خردمندان عالم وآنها که قائل به تناقض گویی قرآن ودست نوشته بودن آنید این سبک گفتمان از منظر علمی در سلک کدام گفتمان قرار می گیرد وآیا بدون دلیل به عنوان اینکه عقلم حکم به یک چنین چیزی نموده است قابل قبول عقل صحیح قرار خواهد گرفت ؟!
جناب دکتر عزیز! هرکس هرچه که خواست می تواند اززبانش جاری نماید واین به مثل نیروی برق ، کنتور ندارد که علاوه بر مصرف روزانه، مالیات هم از آن گرفته شود وهربار عوارض های گونا گون اخذ شود. اما در بیان مسئله نیازمند به حجت ودلیل است وبنده از برخی جوابهای شما سوالاتی نمودم که شما آن را بدون جواب گذاشته اید وتنها ادعا نموده اید!
سزاوار بود اشتباهی که در سخن قبل خود مبنی برفرق بین یک آیین واعمال مدعیان آن می باشد را مرتبه دیگر درسفارشتان به حقیر تکرار نمی نمودید که تا باتذکر بنده بار دیگر حکم به بی ادبیم نشود.
ما هرچه سعی مان براین است که براساس دانستنی های اندکی که در نوع جدل به احسن داریم شما را در یک کانالی که در آن مباحثه باشد که اصل موضوع در آن گم نشود با زبان بی زبانی دعوت می کنیم ،می بینیم شما طفره رفته وباز یک سلسله اتهامات جدید را در معرض دید می گذارید!
در هر حال آنچه بیان داشته اید ازدورغ مصلحتی, تجاوز به کنیز, قتل مخالف, مباهته, تخریب شخصیت منتقد, اهانت به منتقد و فحاشی به مخالف و …….
فهم شما می باشد ودر تفسیر آن باتاسف دچار بی دقتی شده اید. ما مشتاقانه ازشما در خواست داریم هر کدام از اینها را که خواستید مورد بحث قرار دهید وبا ادله متقنه از کتب معتبره ای که محل اعتماد شیعه است برای ما ثابت گردانید که طبق آن این تفسیری که می نمایید صحیح بوده واسلام در مقام تئوریک قضیه به این چیزها بدون قید وشرطی دامن زده است.
وقابل ذکر است که ایجاز در کلام که مخل در فاید نباشد شرط بیان از ما وشما خواهد بود.
به نامخدا
با سلام خدمت جناب راستی
خدمت برادر گرامی عرض نمایم که چنانچه در قبل نیز اشاره به آن شده است ، اثبات یک شیء ویا نفی آن باادله وبرهان که مطابق واقع امر می باشدقابل تحقق است. گرچه شما قرآن را به زعم خود دست نوشته بشری می دانید – با عنایت به اینکه این ادعایی بیش نیست و مخالف با حقیقت خارجی است که حتی تعدادی از متفکران جهان وآنها که به مراتب از شما وبنده از لحاظ علم روز فاضلتر ودانشمندتر هستند حکم به حقانیت قرآن واینکه آن کتابی است که برای سعادت بشری مفید می باشد معرفی داشته اند- در مقام ارائه ادله خواستار برهان از مخاطبین خود شده است.
لذا میزان تفاوت داده های فکری بنده با شما که خودرا جایگاه منتقد نشانده اید ، بر محوریت برهان وادله محکم عقلی است که بنده فارغ از سایر مطالب شما درخصوص قرآن وادعا بردست نوشته بودن آن که یک چیز تازه ای نیست ودر بدو نزول قرآن ،خود قرآن به یک چنین ادعایی اشاره می نماید، ادعای این را نموده ام که به خاطر حجت بودن الفاظ ظاهری آیه سوره نحل که آن را شما محور تناقض گویی قرآن قلمداد نموده اید ، گفته ام با ادله محکم ازروی الفاظ این ادعای شما که مغالطه وخلاف واقع ظاهری آیه مورد نظر بوده واصلا آنچه که شما فهم نموده اید در غیر جایگاه خود می باشد را ابطال می نمایم.
وتصریح نموده ام ودر اینجا نیز تصریح می نمایم که بنده با دلیل واضح روشن برایتان اثبات می نمایم که این گفته شما یا هرکس دیگر نسبت به قرآن باطل بوده ،که یا به خاطر برخی حرکات وسکنات مدعیان دین وقرآن که اسلام را بازیچه خویش قرار داده اند ومردم را با گفتمان دینی دعوت به نفس خود نموده وچپاول و…را دستور کاری خویش قرارداده اند شما را به یک چنین کلماتی وادار نموده ویا به خاطر عدم دانایی ومحدودیت معلومات شما است ویا اصلا با عرض معذرت یک نوع آنارشیگری فکری در شما حاکم است که با آنکه مدعی عقل وعلم روز وروشنفکری هستید به نوعی اباحی گری ودهری مسلکی که قرآن به آن اشاره می نماید وابستگی دارید که آن شما را برآن داشته بدون تفکر وارائه دلیلی قاطع این چنین بیان دارید.
در هر صورت بنده خواستم که در صورت اثبات این موضوع شما قول این را به ما بدهید که اولا اگر حق را یافتید ویا من حقیر یافتم سر فرود آورده وتواضع که سر علم ودانایی می باشد را بکار گیریم ودر ثانی اگر بین خود وبین وجدان وعقلی که درنهانتان است به تصدیق کلام بنده رسیدید علنی در سایت وکانال خود اعتراف به اشتباه خود نمایید.
بنده پیامی به بهرام مشیری نیز دادم که شما از یک طرف ادعا می کنید که مخالف دین نیستید واز طرف دیگر بر احکام دینی ومقدسات دینی می تازید این عمل شما چه معنایی دارد؟ و در کدام محکمه عقلی این گونه حرکات مورد تصدیق قرار می گیرد؟
لذا برادر گرامی اگر شما واقعا طالب حق هستید ودارای دانایی می باشید این آیه ای که سر فصل سردر گمی خدا قرار داده اید خارج از آن فهم درستی که در الفاظ ظاهری آن است می باشد.
بنده نه معتقد به مکارم هستم ونه به کسی دیگر، وگفته ام که یک مذهبی می باشم که معتقد به خدا وبا تحقیق وادله معتقد به قرآن شده ام وبسیاری از دین ها وآیین ها را مورد مطالعه قرارداده ام حتی در کتابخانه بنده کتب فلسفه مادی نیز موجود است.
ومتاسفم برای شما !که شما بدون آنکه درک مطالب قرآنی را بنمایید خیلی آزاد هرچه که اززبا نی که می بایست ازآن درّ خارج گردد برزبان می آورید. برادر من! بنده اگر قرآن مطالعه می نمایم آن را بصورت یک کتاب علمی بدون آنکه تعصبی که مانع تعقل در آن است مطالعه می کنم.
وبا این عمل مسلمین که احکام قرآن را زیر پا گذاشته وتنها آن را درختم وامثال آن بدون تعمق در آن می خوانند مخالفم.
شما بین حقیقتی که متمرکز در یک شیء است با اعمال معتقدین به یک شیء خلط نموده اید وبیشتر صحبت های شما براین مسئله دور می زند! بنده با عقیده شما در تضاد کامل هستم ، اما این طور نیست که قانون کرامت انسانی را زیر پا گذارم ویا احترام به شخصیت انسانی شما ننمایم ،اگر احترام به شما نمی کنم احترام به طرز تفکر شما نمی کنم آن هم در حیطه یک بحث علمی وبس.
شما فرق قرآن با علم روز را در ابهام گویی آن دانسته اید ،به نظرم این کمی بی انصافی است وبازگشت می نماید که شما بدون آنکه اطلاع از حقیقت علوم قرآنی داشته باشید مبادرت به یک چنین مسئله ای نموده اید.
بنده در حال حاضر فراخور این گفتگو نمی بینم که پیرامون برخی مسائل قرآنی واینکه آیات آن آیا نیازمند به یک مفسری که خود در اصل مخاطب قرآن است ویا خیر بپردازم ،به علاوه آنکه همین علم روزی که شما فرمودید خواهی نخواهی دارای ابهامات برای افرادی می باشد که رفع این ابهام یا به مراجعه به عالم آن علم است ویا به طرق دیگر.
ومثال شما از جوش آمدن آب قیاسی است با یک سلسله جدایی ها، برادر گرامی مسئله جوشش آب و امثال این ها یک سلسله مسائل حسی وظاهری است که قابل لمس برای هر کسی است ، وچنانچه خود اشاره نمودید چه بسا در رسیدن به بعضی فرضیه ها وبرداشت ها در آن بین اندیشمندان اختلاف پیش آید که با اثبات علمی مسئله مبرهن گردد. ومسئله ما با شما نیز همین طور است . ما به شما می گوییم که آنچه که شما از تناقض در ساییتان ویا اون آقایی که اسمش را فراموش نمودم ،به عنوان تناقض قرآن واشکالات برآیات آن نوشته برداشتی غیر صحیح است وبا ادله ای که مطابق عقل بشری است قابل حلّ می باشد!
واشتباه فاحش شما ،قرآن را قیاس با علوم دیگر قرار داده اید، در صورتی که رسالت قرآن در هدایت بشر وسوق او بسوی تعقل وعمل نمودن به عدالت ودوری گزیدن از ظلم وستم ومال مردم را به ناحق نخوردن ونسبت به پدر ومادر احترام گذاشتن واز آنچه پلید است دوری گزیدن وکمک به ایتام ومسافرین نیازمند وفقیران ،نیکویی به دیگران نمودن وغیبت هم را ننمودن واز فحش وناسزا بدور بودن وتکبر ننمودن ودر مقابل حق سر فرود آوردن وهمدیگررا مسخره ننمودن ودست ناتوانان را گرفتن ودوری نمودن از دروغ وقرض الحسنه دادن واذیت ننمودن به دیگران ومال خویش را از حلال بدست آوردن وحفظ نمودن آن وربا نخوردن وبسیاری از مسائل دیگراست .
جناب راستی شما در همین آیه سوره نحل مانده اید وبه زعم خود برایتان ویا برای دیگران مبهم است ،آیا آنچه که برایتان مبهم است دلالت بر بطلان آن وسردر گمی گوینده آن دارد؟!
آیا اگر فرمولی از انیشتین برایتان مبهم باشد می بایست حکم به سر در گمی او نمایید؟!
شما چقدر تحقیق در خصوص همین آیه نموده اید که این گونه خدا را سردر گم پنداشته سپس نتیجه گرفته اید که قرآن دست نوشته انسانی است؟! کدام انسان این قرآن را نوشته است؟! اگر مقصود شما نبی گرامی صلی الله علیه وآله است به اتفاق تاریخ همگی حکم به مکتب نرفتن پیغمبر ودرس نخواندن او دارند؟! اگر کسی دیگر نوشته آن شخص چه کسی است؟!
ونهایت اینکه هر علم وفرضیه ای دارای یک سلسله مقدمات است که با آن مقدمات انسان به آن علم پیدا می نماید،شما آب داغ را دست می زنید، در جا ،پی به حرارت آن می برید واین یک چیز حسی است ،اما اینکه این حرارت براساس چه فعل وانفعالاتی در آب یخ وارد شده که اورا به داغی تامّ رسانده است براساس فرمول ها وقوانین طبیعی موجود در آن است که با آزمایش ویا هر چیز دیگر به این حرارت رسیده است ، وبه قول شما شاید برخی از این برداشتها درست باشد ویا نباشد
اما در هر صورت این آب دارای حرارت وگرمی است.
غرض آنکه آنچه شما به زعم خود از این آیه ابهام فهمیده اید برخلاف واقع می باشد وبنده برخی مقالات به عنوان رد برقرآن خوانده ام که همه مغالطاتی است که از عدم آگاهی سرچشمه گرفته است ،واگر توفیق حاصل شد بعد از این مبحث به آنها نیز پرداخته واشتباهات را بیان خواهیم نمود.
ومسئله دیگر شما چطور در یک چیزی که مدعی هستید دارای ابهام است حکم به تناقض داده اید؟!
در نزد عقلای جهان درآنچه که مبهم می باشد می بایست سکوت نمود !
ودر مسئله اینکه آیا سکر در آیه شهد است ویا خمر هیچ ایرادی براین آیه از جهت ابهام که تا خواست خدا از بشررا دچار ابهام نماید دیده نمی شود!
جناب استاد فرزانه و عالیقدر غلامرضای ارجمند
اینجانب را برادر گرامی خطاب فرموده اید که البته لطف بسیار شماست و نیک نظری و نشان دهنده والایی نظرتان که همین هم امید را بر اهل خرد بودن شما باز نگه می دارد. شما طبیعتا به عنوان یک معتقد راستین از اهانتها و حتی نقدها و چالشهای پیش روی مقدسات خود به ویژه خداوند و قرآن آزرده می شوید و این کاملا طبیعی و قابل درک است. من چون هیچ چیز برایم مقدس و نقد ناپذیر نیست البته حس مشابه شما را ندارم و بر همین اساس هم از هیچ چیزی بدون داشتن ادله کافی حمایتی نمی کنم. من هم اگر یک فرد بیخدا جنایت کند ، جنایات او را فارق از اعتقاداتش خواهم دانست و خواهم گفت بیخدایی به نوع خود ندارد عیبی و هر عیب که هست از ما بیخدایان است که هر جا به خطا رفته ایم لابدا به خرد پشت کرده ایم و یا اخلاق را زیر پا گذارده ایم. من هیچ متنی که هم فکرانم نوشته باشند را کورکورانه مقدس نمی دانم و از آن حمایت نمی کنم. اخلاق را هم به دلایل علمی و روانشناسی و اجتماعی و … برای خود و جوامع انسانی بسیار واجب می دانم و سقوط آن را در جامعه مساوی با سقوط آن اجتماع میدانم.
شما به عنوان یک فرد فرهیخته و اهل خردورزی و رای ورزی برای من به مراتب از بسیاری آتئیستها و اگنوستیکهایی که با وجود اینکه همفکران من هستند اما دچار سقوط اخلاق هستند و برای رفتن پی هوسرانی و از سر لاابالی گری به دنبال بیخدایی رفته اند محترم تر و ارجمندتر میدانم. چرا که خود من نیز تا چندین سال پیش مانند شما فکر می کردم و یک مسلمان بسیار معتقد و راستین بودم که تنها درد دین داشت و از طرفداران بی چون و چرای اسلام بودم با این وجود طی مطالعات گسترده به قدر توانم بسیار کوشیده ام و پس از مطالعات فراوان نقدها بر اسلام و قرآن را در مجموع وارد دانسته و آنها را در کنار هم نشان دهنده ضعف بنیادین و غیر قابل چشم پوشی در این متن تاریخی می دانم.
در مورد ایهام و ابهام و کژتابی هم مثالی بزنم که شاید راه گشا باشد. هر چند جنسیت من (برادر یا خواهر بودن من )در هیچ کجای متون نوشته شده توسط من نیامده است و شما به زعم خود من را لابد یک مرد دانسته اید . شاید بر اساس برخی از نوشتارهای من یا قالب ذهنی خود به این نتیجه رسیده اید و شاید هم نام راستی را نام یک مرد بدانید اما قراین دیگری نیز حکایت دارند که من یک زن هستم زیرا راستی لزوما اسمی مردانه نیست و و طرز نوشتار من با توجه به پرهیز از ناسزاگویی های عمومی که به شکل فزاینده ای از مردان سر می زند بیشتر به دل نوشته های یک بانوی دقدقه دار و امیدوار به اصلاح شبیه می ماند.
اینها را گفتم تا نشان دهم ابهام و چندپهلویی به چه معناست. شما در مورد جنسیت من برداشتی جزم اندیشانه دارید که البته برداشت شماست و ممکن است با واقعیت منطبق باشد یا نباشد. ممکن است ادله هایی که ارائه می دهید درست باشد اما کافی نباشد و در نهایت با دیدن من از نزدیک متوجه خواهید شد که من واقعا یک مردهستم و یا یک بانو. این ملاقات و حضور دیداری به معنای تمام شدن حجت است و این یعنی نبودن ابهام. در غیر این صورت بر اساس نوشتارهای من می شود سالها بحث کرد که این نوشتار از آن یک مرد است و یا یک زن و به هیچ نتیجه ای هم نرسید .
مشکل دقیقا همین است که رفتار خالق و خداوند مانند رفتار مخلوق نیست نه تنها مانند او نیست که قابل قیاس با او هم نیست. رفتار او مانند خلقت با مخلوق فرق دارد. او تا اراده کند خلق می کند و مانند ما انسانها نیاز به برنامه ریزی و تلاش و … ندارد. اما شگفت این که این خالق جهان در کتابی که به عنوان آخرین پیام راستینش به بشر ارائه داده است این گونه با اشتباهات فراوان و تناقض گویی و ابهامات و کژتابی و تحریف تاریخی و مشکلات صرف و نحوی و غلط املایی روبرو شده و رنگ باخته که حجت را برای من محقق تمام نموده که هیچ فرقی آشکاری با نوشتارهای یک انسان بسیار عادی ندارد.
با توجه به تسلط شما بر سایر ادیان می خواهم کمی راجع به کتب محبوب و مقدس هندوها یعنی وداها سخن بگویم. من البته نه هندو هستم و نه برای آن هیچ ارزشی قایل هستم اما می خواهم در مورد متون بحث برانگیز آن با شما مناظره کنم تا نشان دهم بحث در مورد یک متن و برداشتهای از آن چقدر می تواند درست و منطبق با واقعیت باشد. من به عنوان مدافع و معتقد به کتاب مقدس هنودها و شما هم قهرا به عنوان مخالف کتاب هندوها و احتمالا مخالف این بتهایی که هر روز در مقابل آنها رازو نیاز می شود و… اینجا چون شما به عنوان یک معتقد به هندوییسم نیستید و بدون تعصب و خیرخواهی خاصی به این کتاب نگاه می کنید مطمئنا برداشت شما بسیار غیر مغرضانه و طبیعیتا منصفانه تر خواهد بود
در یکی از آیات از کتاب مقدس وداها (vedas) خداوند به عمر دقیق کره زمین یعنی ۴.۵ میلیارد سال اشاره کرده . در آیه دیگری علت خسوف که همانا قرار گرفتن ماه ما بین خورشید و زمین است اشاره شده در آیه دیگری به نیروی گرانش و حرکت شتابدار گرانشی و چزخش زمین به دور خورشید و تحت تاثیر گزاردن زمین بر اثر گرانش خورشید اشاره شده است. من با آوردن از این دست آیات که البته کم هم نیستند ادعا می کنم که حضرت وشنو که این آیات مبارکه را در ۴۰۰۰ سال پیش نازل فرموده اند خالق راستین و بی بدیل این کاینات هستند و اینها کاری فرابشری بوده و در مخیله بشر ۴۰۰۰ سال پیش نمی گنجیده است و همچنین ادعا می کنم این کتاب نه تنها به حقایق بیشمار علمی اشاره نموده بلکه در هیچ جای این نوشتار کهن نه تناقضی می توان یافت و نه نقصانی. بیش از ۸۰۰ میلیون نفر شامل افراد سرشناسی در سراسر جهان مثل متخصصین و جراحان و اساتید دانشگاه و وزیر و کیل و … هم به این آیین اعتقاد راسخ داشته اند و حوزه علمیه هندوها در شهرهایی مانند شهر مقدس ریشی کش به طور مثال تعداد بسیاری فاضل و عالم این دین الهی را که نظریه پردازان و فیلسوفان زبردستی هم هستند را به جامعه علمی تقدیم می کنند که از ۴۰۰۰ سال پیش تا کنون کلیه سوالات را پاسخ گفته و معاندان و دشمنان دین حقه هندوییسم را به سر جای خود نشانده اند. همچنین تا کنون کسی نتوانسته کتابی یا حتی آیه ای مانند وداها را بیاورد. هر جنایتی هم که هندوها می کنند ربطی به هندوییسم و کتاب مقدس آنها ندارد و اینها اصلا برای دشمنی با هندوییسم تاسیس شده اند و کار شیاطین و استکبار است تا اینکه به رشد و فراگیری دین حقه هندوییسم ضربه بزنند 🙂
برای مطالعه بیشتر و دیدن دقیق آیات الهی مورد اشاره در کتب هندو به همراه ترجمه انگلیسی آنها لطفا به منابع زیر مراجعه فرمایید .
https://www.youtube.com/watch?v=pYuH8ctkrwM
https://www.youtube.com/watch?v=E07SJkCWd94
https://www.youtube.com/watch?v=4Avuhx784i4
http://mcknowledge.info/about-vedas/what-is-vedic-science/
https://forum.davidicke.com/showthread.php?t=202595
https://www.religiousforums.com/threads/scientific-miracles-in-hindu-scriptures-must-see.84199/
https://www.google.com/search?q=scientific+facts+in+vedas&num=20&espv=2&source=lnms&tbm=vid&sa=X&ved=0ahUKEwivtsq_ru7QAhUUU2MKHeaAC60Q_AUICSgC&biw=1517&bih=720&dpr=0.9
به نام خدا
خدمت سرور گرامی جناب راستی
با پوزش از جنابعالی! شما از نظر جنسیتی هرکه با شید برای بنده محترم هستید ،واین درسی است که دینم وقرآنم به من آموخته که هیچ فرقی بین سیاه وسفید ومرد وزن وقبیله وعشیره وجود ندارد جز پرهیز گاری ، وبدیهی است رأس پرهیز گاری ترس از خداوند در سر وعلانیه است که اگر این صفت در او تحقق پیدا نماید مؤدی به آداب انسانی وآنچه که خواست خدای متعال است خواهدگردید.
مارا دعوت به مطالعه آدرسهای فوق نمودید از شما سپاس گزارم وامیدم برآن است که براساس آن فطرت نهفته ای که در همه ما نهاده شده است وسایلی فراهم شود که دین واعتقاد به خدای خالق آسمانها وزمین را به حقیقت در یابیم ود ر مسیر زندگی از قوانین خرد وتعقل خارج نگردیم.
نکته ای که ضروریست ملاحظه گردد بنده حقیر مخالف از انتقاد برقرآن ویا اسلام قلبا شاید باشم ویا از آن دردرون خود ناراحت شوم ،اما این به منزله این نیست که سکوت محض وتقلید کور کورانه را در قبول یک چیز بپسندم، بنده معتقدم که نقد می بایست در یک چهارچوب صحیح مورد عرضه واقع شود وباادله محکم که مطابق واقع است مورد تبیان قرار گیرد .
اما جدّا این را عرض نمایم که این مسئله را بنده از هیچ کس از افرادی که مدعی مخالفت با اسلام وقرآن ودین هستند ندیده ام واین واقعا درد ناک است .وجالب آنکه بنده که سالیانی با منتقدین اسلام وقرآن به گفتگو پرداخته ام نوعی بی انصافی وزیر بار حق نرفتن را از آنها مشاهده نموده ام وهمیشه دیده ام که آنها رفتار مسلمانان را با آن اصلی که ثابت در حقیقت دین است به هم خلط نموده اند.
لذا اگر ناراحتی وجود دارد به خاطر این می باشد که نقدها ازراه صحیحی که مطابق با واقع امر ونفس الامری باشد دیده نشده است واین مزید برعلت گردیده.
فیلسوفی بود با قدرت استدلال بالا ودرک قوی ومسلط برکلام ،اوروزی از روزها برسر حوضی در محل درس عده ای از دانشجویان، صد برهان اقامه داشت براینکه این حوض آب ندارد وهمه شنوندگان از بیان استدلالات او معتقد براین شدند که واقعا این حوض آب ندارد.این فیلسوف دستی داخل آب حوض نموده وآن را رو به آسمان انداخت وبه دانش پژ وهان متذکر گردید که آنچه ازراه حس قابل دیدار باشد گرجه به حسب ظاهر، ادله برنبود آن اقامه گردد هیچ گاه مورد تقبل نباید قرار گیرد.
مقصود آنکه این گونه نقدها مطابق با واقع امر وخارجی نیست! بنده هم می توانم با ادله ای برایتان آیه ای از آیات قرآنی را مورد نقد قرار دهم ، خواهر گرامی! این نقدمن برحسب ظاهر نقد است اما مطابق با برهان باشد یا نباشد مهم است ، زیرا تا به حال دیده نشده که کسی قرآن را بتواند برموازین صحیحی که در یک نقد می بایست باشد که در نهایت به یک برهان جلی وقاطع بتواند مورد نقد قرار دهد نقد کرده باشد.
با احترام به این سایت ونویسندگان آن ، بنده برخی از این نقدها را که می خوانم خنده ام می گیرد، در یک نقد می بایست مراعات خیلی چیزها را در آن نمود که تا قابلیت خدشه را نداشته باشد.
یعقوب کندی فیلسوف عراق بود، کتابی نوشته در بیان تناقضات قرآن ، به امام عسکری علیه السلام خبردادند که او یک چنین کاری مشغول است ، امام جوابی داد ،جواب امام را به این فیلسوف رساندند واو چون اهل تعقل صحیح بود جواب امام را به خوبی درک نموده وهمه آنچه که نوشته بود را پاره کرد وبه دور انداخت.
بنده سالیانی است که قرآن را مطالعه می نمایم وبا خرد وعقل خویش به اینجا رسیده ام که قرآن بهترین کتاب برای من می باشد وهرگاه آیات آن را می خوانم انگار که تمام دنیا به من داده شده وهمانطور که گفتم آن را به عنوان یک کتاب تحقیقی وعلمی دانسته وازآن واقعا استفاده می برم. شما اشاره به« اشتباهات فراوان و تناقض گویی و ابهامات و کژتابی و تحریف تاریخی و مشکلات صرف و نحوی و غلط املایی روبرو شده و رنگ باخته که حجت را برای من محقق تمام نموده که هیچ فرقی آشکاری با نوشتارهای یک انسان بسیار عادی ندارد» نموده اید.
برایم واقعا عجیب است ، خصوصا در صرف ونحوی وغلط املایی آن که اشاره فرموده اید با آنکه نزدم کتب متعددی از ادبیات عرب از بزرگان ادیب وماهرین آن می باشد ندیده ام کسی اشاره بر اینگونه اغلاط ادبی قرآن نموده باشد.
در هر صورت اگر صلاح می دانید ایمیل بنده نزد مدیر سایت موجود می باشد بنده بدون هیچ تعصب وناراحتی با آغوش باز مستمع بیانات شما در تناقض وتحریف ووو که در قرآن می یابید بوده وجوابگوی آن می باشم.
ونکته دیگر در خصوص آیین هنودیت نیازی بر اینکه محوریت بحث در حال حاضر برآن قرار گیرد نمی بینم ،زیرا محض خبر رسانی از شخص یا آیینی دال براینکه آن خدا باشد نیست واین را عقل قبول نمی نماید ، اگر قرار باشد که صرف خبر رسانی از افراد که هریک برای خود آیینی دست وپا نمودند چنانکه حتی در دین اسلام به سبب اینگونه چیزها عده ای برای خود دکان درست کرده ومردم را ازراه صحیح منحرف داشته اند ملاک حقیت شخص باشد پس آن عفریتی که در یک لحظه چشم به هم زدن تخت بلقیس را از فرسنگها آماده نمود اولای به خدایی بودن خواهد بود ، ویا این آداب وسکناتی که اهل عرفان وصوفیان در طول تاریخ عرضه داشته اند و عده ای از دانشوران سر به آنها سپرده اند ودر بعضی از آنها حکم برخدایی کرده اند می بایست برحق باشند!
واصلا مسئله حقیقت خارجی خدا ورای این چیزهاست ، خدا چه کتاب داشته باشد وچه نداشته باشد وچه آیینی را امر کند وچه ننماید خدا است ودر فطرت بشری خواهی نخواهی روبسو ی این حکم می نماید که خود خود را نیا فریده وآفریننده ای دارد فارغ از هر چیز دیگر که نه جسم است ونه شبیه به جسم وچیزی است برخلاف اشیاء که با آیات ومصنوعات شناخته می گردد.
واین آفریننده عاری از صفات اضافی بوده وصفات او عین ذاتش می باشد.لذا کسی تا به حال دیده نشده که خدانشناس باشد در مصداق خارجی آن دچار توهماتی شده واز راه صحیح آن نپیموده ،گرچه انکار لفظی نموده است!
البته بعد از آنکه شما اشکالات قرآن را بیان داشتید در همه اقسام آن وپیرا مون آن بحث شد ان شاء الله به مسئله هنودها پرداخته وبه شما خواهم گفت این دسته اطلاعات که عده ای از مردمان حتی دانشوران را شیفته خود قرارداده است از کجا می باشد واشتباه شما در قیاس آنها برقرآن از کجای آن می باشد.
با درود دو نمونه از غلطهای املایی و دستوری را در اینجا می آورم پیشنهاد من هم مطالعه کتابهای نقد قرآن مانند کتاب دکتر سها است که که یک فصل به خطهاهای نوشتاری در قرآن اشاره داشته است.
مرفوع بودن اسم ان در آیه ۶۲ سوره بقره و ۶۹ سوره مائده و ۶۳ سوره طه
الشمس طلع عبارتی کاملا غلط است که به دلیل مونث مجازی بودن شمس بایستی حتما الشمس طلعت بیان شده و یا طلع الشمس گفته می شد اما با تقدم شمس فعل نمی تواند مونث باشد .
امثال اینها را مثل مرفوع بودن اسم لکن و نادرستی ضمیر و فاعل و مفعول و …. را در کتاب دکتر سها می توانید به ازدیاد بیابید و از حوصله بحث خارج است
در مورد خطای املایی در قرآن هم مثلا به جای سین از صاد استفاده شده است دو واژه بسطه و بصطه هر دو به یک معنی (گسترش و توسعه و بسط یافتن) که مسلما بصطه غلط املایی در قرآن است و در زبان عربی این واژه ناشناخته بوده و حتی به غلط و به تبعیت کورکورانه از قرآن هم حتی بعد از آمدنش در قرآن به هیچ روی توسط اعراب به کار برده نمی شود.
عبارت وَ زادَهُ بَسْطَةً در سوره بقره آیه ۲۴۷
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّي يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي مُلْکَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ
»ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند ( طالوت ) را برای زمامداری شما مبعوث ( و انتخاب ) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند ، با اینکه ما از او شایسته تریم ، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده ، و او را در علم و ( قدرت ) جسم ، گسترش و وسعت بخشیده است. خداوند ، ملکش را به هر کس بخواهد ، می بخشد و احسان خداوند ، وسیع است و ( از لیاقت افراد برای منصب ها ) آگاه است.»
وَ زادَکُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً در سوره اعراف آیه ۶۹
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلي رَجُلٍ مِنْکُمْ لِيُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
» آیت الله مکارم شیرازی
69) آیا تعجّب کرده اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردی از میان شما به شما برسد تا ( از مجازات الهی ) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامی که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد و شما را از جهت خلقت ( جسمانی ) گسترش و وسعت ( و قدرت ) داد پس نعمتهای خدا را به یاد آورید ، شاید رستگار شوید!»
توضیح بیشتر مجمع البیان لسان العرب در رابطه با قلب اشتباه سین بالصاد
البصطة بالصاد لغة في البسطة وقرئ وزاده بصطة ومصيطر بالصاد والسين وأصل صاده سين قلبت مع الطاء صادا لقرب مخرجهما
http://www.lesanarab.com/kalima/%D8%A8%D8%B5%D8%B7
منظور شما را از این عبارتی که در کتاب لغت می باشد نفهمیدم، شرح این را داده ام که بصطه لغتی در بسطه است که هردو بریک معنی می باشند. یعنی استعمال هردو در لغت وارد شده است .
به مثل طهران وتهران که در استعمالات لغات مربوطه به هر قومی انجام پذیرفته که مقصود از هردو لفظ مکان وشهر معلومی است.
مثال از باب تقریب ذهن می باشد
با سلام خدمت جناب راستی
توجه به این نکته ضروریست که لغت هر قومی براساس آنچه اهل آن قوم تکلم می نمایند قابل در یافت می باشد ، واین سماعی بوده ومتوقف برشنیداری از نوع تکلم آن قوم ، حتی مجانین وصبیان وزنان آن که حجت برآنکه قصد تدوین ادبیات آن قوم رادارد خواهد بود .
برفرض مثال در لغت عرب دیوانگان وزنان وکودکان کوچه وبازار عرب حجت بر سیبویه وخلیل نحوی وفیومی هستند که در تبیین وشرح لغات آنها لاجرم می بایست عالم بزرگی به مثل فیومی ویا سیبویه به آنها مراجعه نمایند.
ونکته ای که قابل ذکر می باشد لغت عرب به اقرار بزرگانی از زبان شناسان بهترین وکامل ترین زبانها است که در آن قواعد ی که وجود دارد جدّا از جهاتی منحصر به فرد است وبنده به خاطر خارج نشدن از موضوع بحث از شرح وتفصیل آن خودداری می نمایم.
شما سرور گرامی از الشمس طلع ، مثال زدید وفرمودید که شمس مونث است پس می بایست فعل اونیز مونث قرار داده می شد تا فعل با فاعل خود در تانیث مساوی می شدند.
سرور گرامی یکی از مشکلات ما بشرها اعتماد برهر کتاب وهر بیانی است که بدون آن که تحقیق کامل پیرامون مطالب آن نماییم ،با چشمی بسته آن را مورد قبول قرار می دهیم واین علاوه برناپسند بودن ،از جناب شما که همواره به دنبال قبول مطالب براساس خرد می باشید جدّا بعید می باشد!
سرور گرامی شما به همه کتب ادبیات لغت عرب مراجعه نما ،همگی این قانون را گفته اند که آنگاه که فاعل مونث حقیقی باشد وبدون فاصله با فعل خود در کلام بیاید واجب ولازم است که فعل به صورت تانیث آورده شود .
اما آنگاه که فاعل مونث مجازی باشد اشکالی براین مترتب نیست که فعل بصورت مونث بیاید ویا به غیر آن .
لذا هیچ اشکالی در لغت عرب وجود ندارد که بگوییم :«طلع الشمس »ویا بگوییم «طلعت الشمس».
واین دقت خداوند را در این لغت حکایت کننده است که اهل معرفت به لغت ، آن را می فهمند واگر نمی بود برخی محذوریت های وقتی به پاره ای از آن اشاره می داشتم.
پس نتیجه این می شود آنچه آقای سها گفته از اشتباهات او بوده که دلالت بر عدم اطلاع او از لغت عرب وموارد استعمال آن دارد.
واما در اشکال شما که در واقع اشکال سها بر کلما ت ادبی قرآن است در خصوص کلمه «البسطة» و «البصطة» که هردو بریک معنا می باشند:
دلالت برعدم اطلاع جناب سها بر کتب ادبی لغت عرب دارد، وچنانکه در مقدمه سخنانم گفته ام لغت عرب سماعی است ومتوقف برسماع از عرب است ودر آن بسیار خصوصیاتی بکار رفته است که همه آن بر موازینی حجت می باشد که هنگام استعمال هر کدام آن ، انتقاد پذیر نخواهد بود .
توجه فرمایید در لسان العرب که در بیان لغات عرب نوشته شده است آورده :
بصط: البصطة بالصاد لغة فی البسطة.
وقرئ :وزاده بصطة،ومصیطر بالصادوالسین واصل صاده سین قلبت مع الطاء صادا لقرب مخرجهما.
یعنی بصطه لغتی در بسطه است. ومصیطر به صاد وسین استعمال می شود واصل صاد سین بوده ،قلب شد به طا وسپس به صاد به خاطر نزدیکی مخرج آن دو در تلفظ.
که خود این نیز شرحی ادبی دارد که مناسب این مکان نیست.
از آیاتی اشاره فرمودید ،لازم است عین آیات را مذکوردارید که بحث پیرامون آن انجام پذیرد.
ونیز با وجود دواشکال عمده ای که در کلام دکتر سها وجود دارد وبنده یادآوری نمودم لزومی دیده نمی شود که به کلام ایشان مراجعه نمایم.
وتوجه به این مسئله ضروریست که شما از نظر مبحث ادبی باز ایرادی دارید در خدمتتان می باشم.
وآنچه که گفته ام جنانکه مکرر اشاره داشته ام وباز می گویم مطابق با لغت عرب که قواعد آن متوقف برسماع است می باشد.
با سلام خدمت جناب راستی
توجه به این نکته ضروریست که لغت هر قومی براساس آنچه اهل آن قوم تکلم می نمایند قابل در یافت می باشد ، واین سماعی بوده ومتوقف برشنیداری از نوع تکلم آن قوم ، حتی مجانین وصبیان وزنان آن که حجت برآنکه قصد تدوین ادبیات آن قوم رادارد خواهد بود .
برفرض مثال در لغت عرب دیوانگان وزنان وکودکان کوچه وبازار عرب حجت بر سیبویه وخلیل نحوی وفیومی هستند که در تبیین وشرح لغات آنها لاجرم می بایست عالم بزرگی به مثل فیومی ویا سیبویه به آنها مراجعه نمایند.
ونکته ای که قابل ذکر می باشد لغت عرب به اقرار بزرگانی از زبان شناسان بهترین وکامل ترین زبانها است که در آن قواعد ی که وجود دارد جدّا از جهاتی منحصر به فرد است وبنده به خاطر خارج نشدن از موضوع بحث از شرح وتفصیل آن خودداری می نمایم
.
شما سرور گرامی از الشمس طلع ، مثال زدید وفرمودید که شمس مونث است پس می بایست فعل اونیز مونث قرار داده می شد تا فعل با فاعل خود در تانیث مساوی می شدند
مقصود شما از الشمس طلع کدام آیه می باشد..
واما در اشکال شما که در واقع اشکال سها بر کلما ت ادبی قرآن است در خصوص کلمه «البسطة» و «البصطة» که هردو بریک معنا می باشند:
دلالت برعدم اطلاع جناب سها بر کتب ادبی لغت عرب دارد، وچنانکه در مقدمه سخنانم گفته ام لغت عرب سماعی است ومتوقف برسماع از عرب است ودر آن بسیار خصوصیاتی بکار رفته است که همه آن بر موازینی حجت می باشد که هنگام استعمال هر کدام آن ، انتقاد پذیر نخواهد بود .
توجه فرمایید در لسان العرب که در بیان لغات عرب نوشته شده است آورده :
بصط: البصطة بالصاد لغة فی البسطة.
وقرئ :وزاده بصطة،ومصیطر بالصادوالسین واصل صاده سین قلبت مع الطاء صادا لقرب مخرجهما.
یعنی بصطه لغتی در بسطه است. ومصیطر به صاد وسین استعمال می شود واصل صاد سین بوده ،قلب شد به طا وسپس به صاد به خاطر نزدیکی مخرج آن دو در تلفظ.
که خود این نیز شرحی ادبی دارد که مناسب این مکان نیست.
از آیاتی اشاره فرمودید ،لازم است عین آیات را مذکوردارید که بحث پیرامون آن انجام پذیرد
ونیز در شرح مبحث فوق ظاهرا اشتباهی از جناب راستی انجام پذیرفته وآن نسبت الشمس طلع به قرآن است ،لذا سزاوار است که بیان نمایند که این کلمه در کدام سوره قرآن می باشد .
آنچه در قرآن موجود است«وتری الشمس اذا طلعت» کهف ۱۷ است.
با سلام خدمت کاربران محترم و آقای دکتر ( م ) شما فرمودید : انسان مغزی با قابلیت تکامل دارد آری در صورتی که آموزنده ای داشته باشد تا انسان به درجه انسانیت سوق دهد . آن هم محقق نمی شود مگر بواسطه پیامبران الهی .در قلب جنگهای آمازون انسانهایی با مغزی دارای تکامل قرنها همانند حیوانات زندگی می کنند این به دلیل عدم اطلاعات زیست اجتماعی به آنهاست بعنوان مثال اگر ما تعداد کودک نو پا دختر و پسر را در یک مکانی به دور از تمدن رها کنیم و دسترسی به اطلاعاتی اجتماعی نداشته باشند آنها همانند حیوانات رشد و زندگی خواهند کرد چیزی بنام خوب و بد یا بهتر بگویم حلال و حرام نمی دانند و همین آموخته خود را به نسلهای آینده انتقال خواهند داد پس انسان با دارا بودن مغزی قابل تکامل برای به کمال رسیدن نیاز به آموزش دارد تا رشد و نمو کند این محقق نخواهد شد مگر خداوند برای هدایت انسانهای خلق شده پیام آورانی بفرستد .
و اما دین سدیست برای پیش رفت علم ؟
گرچه در قرون وسطی کلیساها و برخی حکام در مقابل علم واکنش نشان می دادند و آن را به شیطان نسبت می دادند آنها علم و آگاهی را برای پست و مقام خود مضر می دانستند و خواهان عدم پیش رفت آنها در علم بودند . اگر به تاریخ ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام بنگریم خواهیم دریافت بزرگترین دانشمندان ایرانی بعد از اسلام به خود دیده همانند ابن سینا ، فارابی ، ابو ریحان بیرونی ، رازی ، شیخ بهایی ووووو .
همانطور که در قرآن آیات علمی فراوان یافت می شود که خداوند اشاراتی داشته مسلمانان را برای کسب علم تشویق نموده قرآن هیچ گاه سد را ه علم نبوده اگر قرآن می خواست پیروانش در جهل و نادانی زندگی کنند در مورد علم سخن نمی فرمود .
خداوند ميفرماید :
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آَيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ( سوره انبیاء آیه۳۲ )
ترجمه * آسمان را سقفى محفوظ كرديم ولى آنها از عبرتهاى آسمان روى گردانند .
منظور خداوند از سقف محفوظ جو و نیروی مغناطیس زمین که به اثبات رسیده که این دو جلو گیری از تشعشعات مضر خورشید ، فرود شهاب سنگها و باد های خورشیدی میکنند .
خداوند ميفرماید :
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ( سوره رعد آیه ۲ )
ترجمه * خدا همان كسى است كه آسمانها را بدون ستونى كه ببينيد برافراشته .
خداوند ميفرماید :
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ ( سوره لقمان آیه ۱۰ )
ترجمه * آسمان ها را بدون ستونى كه شما ببينيد بيافريد، و در زمين لنگرها انداخت ، تا كه شما را نلرزاند و در آن از همه گونه جانوران پراكنده كرد، و از آسمان آبى نازل كرديم ، و در آن همه گونه گياه خوب رويانديم .
مؤلف * در مورد آیه فوق آسمانها را بدون ستون آفریدم . به نظریه ی آقای انیشتن ، در مورد نسبت عام گرانش که باعث بافت فضا و زمان ( نیروی نامریی ) میباشد . مراجعه کنید . منظور خداوند بی ستون ( گرانش ) از زبان آقای انیشتن میباشد . قرآن علم آینده را به گونه ی در لفافه بیان فرموده این نیست حتماً بدست مسلمانان تحقق یابد دیگر انسانها هم مخلوقات خداوند و مجری آن میباشند . در این مورد آیات بسیار در قرآن موجود می باشد .که قرآن چهارده قرن پیش بدان اشاره کرده و این بیانگر آن است قرآن کلام خداست .
و اما در مورد علوم تجربی .
خداوند ميفرماید :
هُوَ الَّذی یُریکُم البَرقَ خَوفاً و طَمَعاً و یُنشِیءُ السَّحاب الثِّقال.( رعد آیه ۱۲ )
ترجمه * او کسی است که برق را به شما نشان می دهد که هم مایه ی ترس است و هم امید، و ابرهای سنگین ایجاد می کند.
خداوند می فرماید :
اَلم تر أنَّ الله یُزجی سَحابا ًثمَُ یُولِّفُ بَیَنهُ ثُمَّ یجَعَلُهُ رُکاماً فَتَریَ الوَدَق یَخرُجُ مِنَ خِلالِهِ و یُنَزَّلَ مِن السَّماءِ… .( نور آیه۴۳ )
ترجمه * آیا ندیدی خداوند ابر ها را به آرامی می راند، سپس بین آن ها پیوستگی و اتصال برقرار می سازد، سپس ازآن ها را یکی برروی دیگری انبوه می نماید، سپس باران را می بینی که از لابلای آن خارج می شود؟…
برخی از محققان می گویند منظور از پیوستگی (یولفّ)در آیه فوق ،ایجاد الکتریسیته است که خبر نوید بخش نزول باران را به انسان می دهد و بر اثر برخورد ابر هایی که دو بار منفی و مثبت دارند تخلیه ی الکتریکی به صورت نور و غرش ظاهر می شود.
قرآن اشاره دارد ابر ها دارای نیروی الکتریسیته هستند. آقای فرانکلین برای نخستین بار در سال ۱۷۵۲ به اثبات رسانید و دانشمندان پس از او به تعمق و تفکر بیشتری در مورد پیداش ابر ها پرداختندامروز مسلم شده که جریان رعد و برق مربوط به تخلیه ی الکتریکی است که بین دو قطعه ی ابر با الکتریسیته های مختلف حاصل می شود و در واقع همان طور که وقتی دو سیم برق به هم نزدیک شود جرقه ای می زند که هم دارای صدا و حرکت است، همین معنی در میان ابر ها رخ می دهد :
(برق))جرقه ای عظیم و رعد صدای آن است . این نکته قابل توجه است که در همان حال که ابر های متراکم تا نزدیکی های زمین را می پوشانند و هوا تاریک می شود و صدای غرش رعد و روشنایی برق شنیده و دیده می شوند تند بالاهای بالابر سبب می گردد که ابرها حامل دانه های درشت و فراوان شوند و بسیار ثقیل و سنگین گردند.
این حقیقت آیه ۱۲سوره ی رعد است
(و یُنشِیَء السَحابِ الثِّقالِ)یعنی ابر های سنگین ایجاد می کند.
مطلب شگفت انگیز دیگر از آیات علمی قران درباره ی مقدار ثابت نزول قران در سطح جهان است.دانشمندان علم جهان شناسی که همین چند دهه ی اخیرموفق به ثبت و ضبط باران نازل شده درسطح جهان شده اند،می گویند : درهر ثانیه بر روی کره ی زمین ۱۷میلیون تن باران می بارد که مساوی با ۵۳۶ تریلیون (۵۳۶۰۰۰ میلیارد ) تن در سال است و این رقمی است ثابت و لا متغیر.
اما قرآن مطلب فوق را چهارده قرن پیش در یک آیه ی کوتاه مختصر و مفید و رسا به جهانیان اعلام داشته است .
خداوند می فرماید :
و اَلّذی نَزَّلَ مِن السَماءِ ماءً بِقَدرِه… ( زخرف آیه ۱۱)
ترجمه * و او کسی است که از آسمان آبی فرستاد به اندازه ی معین ….
آقای دکتر (م) از شما سوال می کنم قرآن کلام خداست یا ساخته و پرداخته بشر است ؟ جز این نیست که اعتراف کنیم قرآن کلام خداست و آقا رسول خدا(ص)آورنده این آیات الهی می باشد .
پایدار باشید .
جناب بخشی بزرگوار
فرمودید
” انسان مغزی با قابلیت تکامل دارد آری در صورتی که آموزنده ای داشته باشد تا انسان به درجه انسانیت سوق دهد . آن هم محقق نمی شود مگر بواسطه پیامبران الهی .در قلب جنگهای آمازون انسانهایی با مغزی دارای تکامل قرنها همانند حیوانات زندگی می کنند این به دلیل عدم اطلاعات زیست اجتماعی به آنهاست بعنوان مثال اگر ما تعداد کودک نو پا دختر و پسر را در یک مکانی به دور از تمدن رها کنیم و دسترسی به اطلاعاتی اجتماعی نداشته باشند آنها همانند حیوانات رشد و زندگی خواهند کرد چیزی بنام خوب و بد یا بهتر بگویم حلال و حرام نمی دانند و همین آموخته خود را به نسلهای آینده انتقال خواهند داد”
با توجه به این حقیقت می شود پیامبران الهی مبعوث شده در ژاپن را بفرمایید ببینیم که پیشرفت و تمدن ژاپن به علت هدایتهای کدام پیامبر الهی بوده است؟
در مورد عمد ترونها نیکتر آن است که به این برگه سایت و نوشتارهای اینجانب در بخش توضیحات پیرامون آسمان و سقف و ستون نامرئی و سنگینی ابر و نیکتر نظر کنید
http://www.eslam.nu/2016/12/11/big-bng-q/comment-page-1/#comment-1726
شما نسبیت عام و الکتریسیته را به زیبایی هر چه تمام تر از قرآن استنباط شخصی نموده و بعد آن را تعمیم و بسط میدهید و فرض می کنید که خوانندگان محترم سایت نه از زبان عربی چیزی می فهمند و نه از فیزیک و نه از علم و جالب اینکه در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله این علوم که به این زیبایی در قرآن مطرح شده بوده اند را هیچ کس درک نکرد و مایکل فارادی و انشتین و … آن را با زحمت فراوان اثبات می کنند و مسلمانان از متونی چند پهلوی مبهم تاریخی خودشان که یک متن بسیار ساده بشری است همان قوانین پیچیده را برداشت می کنند. البته همه دینها در تلاشی جالب توجه به همین امر مبادرت ورزیده اند که باز مثال هندوها را برای مطالعه بیشتر خوانندگان گران سنگ تکرار می کنم.
در یکی از آیات از کتاب مقدس وداها (vedas) خداوند به عمر دقیق کره زمین یعنی ۴.۵ میلیارد سال اشاره کرده . در آیه دیگری از این کتاب فرابشری و الهی علت خسوف که همانا قرار گرفتن ماه ما بین خورشید و زمین است اشاره شده در آیه دیگری به صراحت به کروی بودن زمین اشاره شده و نیروی گرانش و حرکت شتابدار گرانشی و چرخش زمین به دور خورشید و تحت تاثیر گزاردن زمین بر اثر گرانش خورشید اشاره شده است. تفاوت نور ستاره ها و بازتاب توسط سیاره ها و پدیده همجوشی هلیومی ستارگان به شکلی بسیار ناباورانه و دقیق در این کتاب مورد اشاره واقع شده است. همچنین به علت آبی دیده شده آسمان و علت تغییر اندازه سایه اجسام در اثر فصول و زمان های مختلف روز که همانا زاویه تابش خورشید به زمین است به شکل بسیار دقیقی با جزییات اشاره شده. من با آوردن از این دست آیات که البته کم هم نیستند ادعا می کنم که حضرت وشنو که این آیات مبارکه را در ۴۰۰۰ سال پیش در هندوستان امروزی نازل فرموده اند قطعا خالق راستین و بی بدیل این کاینات هستند و حجت برای یک وجدان بیدار و آگاه و حقیقت جو تمام است و اینها کاری فرابشری بوده و در مخیله بشر کاملا ناآگاه ۴۰۰۰ سال پیش نمی گنجیده است و همچنین ادعا می کنم این کتاب نه تنها به حقایق بیشمار علمی اشاره نموده بلکه در هیچ جای این نوشتار کهن نه تناقضی می توان یافت و نه نقصانی. بیش از ۸۰۰ میلیون نفر شامل افراد سرشناسی در سراسر جهان مثل متخصصین و جراحان و اساتید دانشگاه و وزیر و کیل و … هم به این آیین اعتقاد راسخ داشته اند و حوزه علمیه هندوها در شهرهایی مانند شهر مقدس ریشی کش به طور مثال تعداد بسیاری فاضل و عالم این دین الهی را که نظریه پردازان و فیلسوفان زبردستی هم هستند را به جامعه علمی تقدیم می کنند که از ۴۰۰۰ سال پیش تا کنون کلیه سوالات را پاسخ گفته و معاندان و دشمنان دین حقه هندوییسم را به سر جای خود نشانده اند. همچنین تا کنون کسی نتوانسته کتابی یا حتی آیه ای مانند وداها را بیاورد. هر جنایتی هم که هندوها می کنند ربطی به هندوییسم و کتاب مقدس آنها ندارد و اینها اصلا برای دشمنی با هندوییسم تاسیس شده اند و کار شیاطین و استکبار است تا اینکه به رشد و فراگیری دین حقه هندوییسم ضربه بزنند
در آخر سوال شما را برای خودتان تکرار می کنم
آقای احمد بخشی از شما سوال می کنم اوپانیشاد برهما و داهای هندوها کلام خداست یا ساخته و پرداخته بشر است ؟ جز این نیست که اعتراف کنیم وداهای هندو همگی کلام خداست و آقا ویشنو آورنده این آیات الهی می باشد .
پایدار باشید .
برای مطالعه بیشتر و دیدن دقیق آیات الهی و معجزات علمی بسیار دقیق و غیر قابل تکذیب مورد اشاره در کتب هندو به همراه ترجمه انگلیسی آنها لطفا به منابع زیر که همگی انگلیسی هستند مراجعه فرمایید . هر چند دین هندو را بایسته است با متن اصلی سانسکریت خواند تا فهمید این دین چقدر علمی و دقیق است و همانا از سوی آفریدگار این جهان نازل شده است.
https://www.youtube.com/watch?v=FMlisMg4VPo
https://www.youtube.com/watch?v=pYuH8ctkrwM
https://www.youtube.com/watch?v=E07SJkCWd94
https://www.youtube.com/watch?v=4Avuhx784i4
https://www.religiousforums.com/threads/scientific-miracles-in-hindu-scriptures-must-see.84199/
http://mcknowledge.info/about-vedas/what-is-vedic-science/
https://forum.davidicke.com/showthread.php?t=202595
https://www.religiousforums.com/threads/scientific-miracles-in-hindu-scriptures-must-see.84199/
https://www.google.com/search?q=scientific+facts+in+vedas&num=20&espv=2&source=lnms&tbm=vid&sa=X&ved=0ahUKEwivtsq_ru7QAhUUU2MKHeaAC60Q_AUICSgC&biw=1517&bih=720&dpr=0.9
جناب احمد گرامی
اولا کانال تلگرامی ما نقد قرآن نیست و کانال نقد قرآن به دوستان دیگری تعلق دارد و بهتر است با خود این دوستان که بیشتر در فیسبوک فعالیت دارند در میان بگذارید.
دوما شما اگر رسم و روش مناظره کردن را بلد باشید حتما میدانید که احترام به طرف مقابل اولین شرط مناظره میباشد و همچنین مناظره کردن بر روی مطلبی که عنوان شده و نه مطلب نامربوط.
شما در تمامی مطالبتان مخاطبین را نادان و تهی مغز خطاب میکنید و انتظار دارید که مدیریت سایت تمام فعالیتش را مختل کند و پاسخ شما را بدهد. درضمن در زیر این پست بنا بر رسم مناظرات باید در مورد مطالب عنوان شده در پست گفتگو شود و نه مطالب نامربوط.
مطلبی که شما عنوان فرمودید در مورد ادعای معجزه در قرآن هست که میتوانید در زیر مطلب مربوطه که در این سایت قسمتی به آن اختصاص داده شده عنوان کنید که با کمال میل پاسخ شما داده خواهد شد.
ضمنا کانال ما به نام کانال نقدی بر اسلام با داشتن بیش از ۵۷۰۰۰ عضو بزرگترین کانال در کل شبکه های مجازی میباشد که مطالب انتقادی در مورد اسلام مینویسد و تاکنون کانالهای بسیار زیادی برای پاسخ گویی به نقد های ما تشکیل شده که تاکنون هیچ موفقیتی در این راه کسب نکرده و اکثرا بی رونق میباشند. ما برای شنیدن صدای دوستانی که به ما انتقادی دارند یک روبات در کانال معرفی کرده ایم که گاها پاسخ دوستان را میدهیم و از شنیدن پیشنهادات و انتقادات استقبال میکنیم.
تا اینجای کار مشخص شد که شما دوست نازنین حتی سری هم به کانال ما نزده اید و بدون داشتن پیش زمینه فکری اتهاماتی را به ما وارد کرده اید.
اما در خصوص مطالبی که عنوان فرمودید و به جد نشان از آگاهی بسیار اندک شما از تاریخ اسلام و حتی نداشتن هیچگونه دانش قرآنی میداد و تنها با کپی کردن متنی از جایی و بدون هیچ تحقیقی در مورد آن, و سپس فرستادن متن در اینجا ادعاهای بی اساس و عاری از منطق نویسنده آن را به رخ خوانندگان محترم سایت کشیده و ما را عاجز از پاسخگویی در مورد آن معرفی کرده اید.
شما فرموده اید: اگر به تاریخ ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام بنگریم خواهیم دریافت بزرگترین دانشمندان ایرانی بعد از اسلام به خود دیده همانند ابن سینا ، فارابی ، ابو ریحان بیرونی ، رازی ، شیخ بهایی ووووو .
دوست گرانمایه, در اینکه کسی مدعی شود که سرزمین ایران قبل از تهاجم مسلمانان دانشمندی نداشته و پس از این تهاجم به یکباره دانشمندانی سر برآورده اند, هم نشان از نا آگاهی نویسنده و هم خیانت به تاریخ این سرزمین میباشد. چگونه کشوری که در تمامی کتب مورخین یکی از پیشروان تمدن در زمانه خود بوده هیچ دانشمندی نداشته ؟؟
ای کاش کمی اهل تحقیق میبودید که به این راحتی این اتهامات بی اساس و کودکانه را روا نمیداشتید. کشوری که حداقل ۴۰۰۰ سال قبل از تولد محمد در سرزمین حجاز, عمل جراحی مغز در آن انجام میشده و چشم مصنوعی در کاسه سر انسان قرار میداده نمیتوانسته فاقد دانشمندان باشد. برای تحقیق و دانستن بیشتر در این مورد لطفا به این لینک سری بزنید.
اما در خصوص بزرگانی مانند ابن سینا و رازی و خیام : اولا هیچ کدام از این دانشمندان بزرگ در هیچ جایی نفرموده اند که از روی آیات قرآن به نتایج علمی رسیده اند و یا اینکه اسلام در این راه به آنها کمکی کرده است.
دوما اکثر این دانشمندان مورد غضب روحانیون و مذهبیون زمانه خود بوده اند.
ابن سینا : ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﺗﺎﻟﯿﻔﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﮑﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺮﻧﻮﻉ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ !
ﺍﺑﻮﻋﻠﯽ ﺳﯿﻨﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ «ﺷﻔﺎ » ﻣﻨﮑﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ ﺗﺒﺪﻝ ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻭﯼ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻧﻈﺮﯾﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺭﺩ ﻭﺣﯽ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻭﺯﺥ ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﺍﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻠﻘﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﺪﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭﺍﺟﺐ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﻭﺍﺟﺒﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﻭﺍﺟﺐ، ﮐﺎﺭ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯼ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯼ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﯽﺭﺳﯿﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﻣﺮﯼ ﻣﻬﻤﻞ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺧﻠﻘﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﻣﺮﯼ ﻣﻬﻤﻞ ﺍﺳﺖ …
ابن سینا ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻟﺤﺎﺩ ﻭ ﮐﻔﺮ ﻣﺘﻬﻢ ﺷﺪ . ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺍﻟﻤﻨﺠﺪﺑﺎﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۵۵۵ ﻫﺠﺮﯼ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯾﺶ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ. ﺳﻬﺮﻭﺭﺩﯼ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺗﺎﻟﯿﻒ ﺷﻔﺎ ﺍﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ ﺭﺍ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ. ﺍﺑﻦ ﺭﺷﺪ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﻟﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺯﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﺍﻭ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﻭ ﺳﺒﺐ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺧﻠﻖ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﯾﺪﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﺑﻦ ﻏﯿﻼﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻗﺮﻥ ﺷﺶ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ ﺍﺑﻮﻋﻠﯽ ﺳﯿﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺒﯿﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻨﮑﺮ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺭﺍ. ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻓﮑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﻏﺰﺍﻟﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺷﺶ
ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺍﺯﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﺣﺴﻦ ﺍﻻﺭﺑﻠﯽ ﻣﺤﺪﺙ ﻭﺣﮑﯿﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻗﺮﻥ ﻫﻔﺘﻢ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ ﮐﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ.
علامة بن باز میفرماید : برای مسلمانان سزاوار نیست که محلی را به نام ابن سینا و فارابی نامگذاری کنند .( خدا انها را زشت گرداند)
در کتاب فواید الحلیة للزهرانی ص ۳۷ امده : ابن سینا کیست بخوان تا به حقیقتش پی ببری : به ابن سینا مشهور است و نامش حسین بن عبدالله است و شهرت نامداری دارد، کمتر کسی است که او را نشناسد ، در حالیکه کمتر کسی است که عقیده ابن سینا را بداند و بشناسد.
شیخ السلام ابن تیمیه میفرماید: ابن سینا و همفکرانش اصحاب رسول الله را نادیده میگیرند و این عقیده الحادی را از پدران قرامطه خود به ارمغان اورده اند. نقض المنطق ص۸۷ / و شیخ الاسلام میگوید : اظهارات و بیانات ابن سینا و همفکرانش از بیان یهود و نصاری و مشرکین عرب بدتر است .( الجواب الصحیح ج ۴ ص ۳و۴)
خوب همانطور که مشاهده فرمودید ابن سینا به دلیل اظهاراتش مورد غضب علمای اسلام و حاکمین اسلامی بود و در اواخر عمرش از شهری به شهری در سرگردان بود زیرا عوامل حکومتی برای کشتن وی به دنبالش بودند, و اتفاقا کتاب بسیار مشهور قانون را در همین فرار و گریز ها به رشته تحریر درآورد.
اما در مورد خیام بزرگ, نیازی به توضیحات زیادی نمیبینم زیرا هر انسان خردمندی اشعار این دانشمند بزرگ را بخواند, جهانبینی وی را در مورد ادیان و قیامت و خدارا میتواند دریابد.
ولی بد نیست در مورد بزرگترین دانشمند تاریخ باستان یعنی حکیم رازی این نکته را بدانید که ایشان با روحانیون مناظرات زیادی در رد دین و نبوت داشته و در پایان به دست همین روحانیون مسلمان شکنجه و کشته میشود. در این مورد این کتاب را خدمت شما معرفی میکنم که مناظرات این دانشمند بزرگ را در این خصوص به رشته تحریر درآورده و میتوانید دیدگاه و نظریات ایشان را در مورد اسلام بخوانید. در ضمن ایشان ۲ کتاب در رد نبوت و پیامبران به رشته تحریر درآورده اند. در واقع ایشان از بزرگترین دانشمندانی در دنیا هستند که به ادیان و پیامبران انتقاد وارد میکند و خود را ملحد مینامد.
در آیه ۳۲ سوره انبیا آسمان به سقف تشبیه کرده است و شما نیز فرموده اید که منظور از آسمان در این آیه جو زمین و نیروی مغناطیس زمین میباشد.
جناب احمد گرامی, نمیدانم سن شما چقدر است و نمیدانم چند بار در عمر شریفتان قرآن را خوانده اید که البته با نوشتن چنین مطالبی به وضوح پیداست که تسلط چندانی به روی قرآن و دانش قرآنی ندارید, زیرا اولا چیزی که ما به آن آسمان میگوییم فضای بیکرانی است که در آن میلیاردها سیاره و ستاره شناور هستند و ما ساکنین زمین نیز یکی از همان اجسام شناور در این فضای بیکران هستیم. در حقیقت نه چیزی به نام آسمان بر بالای سر ماست و نه سقفی که در قرآن از آن یاد شده.
ولی فرض را بر این میگیریم که ادعای شما درست است و در این آیه آسمان همان جو زمین میباشد. ولی میبینیم که این آیه با آیات دیگر قرآن در تضاد کامل میباشد که نمونه آن را خدمت شما می آورم.
آیه ۵ سوره ملک : وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ. ترجمه: ما آسمان را با چراغ هایی زینت بخشیدیم.ترجمه مترجمین معروف را اینجا بخوانید.
آیه ۶ سوره صافات : إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ ترجمه: ما آسمان را با ستارگان آراستیم.
ترجمه این آیه را از زبان مترجمین معروف قرآن در این لینک بخوانید.
آیه ۹ سوره سبا: إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ ترجمه: اگر بخواهیم آنها را به زمین فرو می بریم یا پاره هایی از آسمان را بر سر آنها فرو می افکنیم
ترجمه این آیه از زبان مترجمین معروف در این لینک بخوانید.
آیه ۴۱ سوره فاطر :إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ ترجمه: همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند ، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد اوست بردبار آمرزنده. ترجمه این آیه از زبان مترجمین معروف در این لینک.
همانطور که میبینید مترجمین در ترجمه این آیه سردرگم شده و هرکدام به نحوی به دنبال سرهم کردن کلماتی برای رفع ایراد آیه برآیند.
آیه ۶۵ سوره حج : یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ ترجمه : آسمان را میگیرد که بر روی زمین نیفتد.
خوب در این آیات میبینید که آسمان مورد نظر قرآن ارتباطی به جو زمین و یا نیروی مغناطیسی حول آن ندارد. زیرا نه ستارگان و ماه و خورشید در جو زمین نیستند و نه اینکه جو زمین چیزی است که روی سر ما سقوط کند و کسی جلوی سقوط آنرا گرفته است.
در واقع نویسنده یا نویسندگان قرآن بر این باور بوده اند که آسمان مانند یک لایه ای بالای سر زمین قرار گرفته است که خداوند از افتادن آن بر روی زمین جلوگیری میکند. و این نیز از باورهای قدیم مردم بین النهرین و تاتوییسم ها بوده که نویسندگان قرآن این باور قدیم و کاملا غلط را وارد قرآن کرده اند.
اما سری به آیه های دیگری میزنیم که در مورد آسمان آمده اند که ببینیم آسمان از دید قرآن چگونه تشریح شده است.
آیه ۵ سوره طور: وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ترجمه: قسم به سقف برافراشته (آسمان)
ترجمه این آیه از زبان مترجمین بزرگ.
آیه ۱۸ سوره غاشیه: وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ترجمه: و به آسمان که چگونه برافراشته شده.
آیه ۷ سوره رحمن: وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا ترجمه: و آسمان را بالا برد.
خوب در این دو آیه و آیات مشابه نیز آسمان را در بالا معرفی کرده که هم از نظر علمی و منطقی غلط است زیرا همانطور که در تعریف آسمان خواندید آسمان به فضای بیکران گفته میشود و در بالای سر ما نیست و اصولا چیزی نیست که کسی آنرا بالا یا پایین برده باشد. که نتیجه میگیریم ادعای شما در مورد اطلاق لفظ آسمان به جو زمین کاملا غلط و متضاد با آیات دیگر خود قرآن میباشد.
سپس آیه های ۲ رعد و ۱۰ سوره لقمان را آورده اید و بدون هیچ توضیح علمی یا معرفی پیش زمینه ای آنرا به نسبت عام انیشتن مرتبط کرده اید.
دوست نازنین نوشتن این دست مطالب تنها توهین به شعور مخاطبین و نادان فرض کردن آنهاست زیرا در هیچ جایی از قانون نسبیت عام انیشتن نه حرفی از آسمان بالای سر آمده و نه حرفی از ستون نامرئی.
من قانون نسبیت عام انیشتن را اینجا خدمت شما و خوانندگان محترم این سایت مینویسم و قضاوت را بر عهده خود این دوستان قرار میدهم.
— نظریهٔ نسبیت، یک نظریه متریک برای گرانش است. در هستهٔ این نظریه معادلات اینشتین قرار میگیرند که رابطهٔ بین هندسهٔ یک خَمینهٔ شبهریمانی چهاربعدی بهعنوان فضازمان و انرژی–تکانه موجود در آن فضازمان را توصیف میکنند.
پدیدههایی که در مکانیک کلاسیک به عملکرد نیروی گرانش تعبیر میشوند (مانند سقوط آزاد، حرکت مداری، مسیر حرکت فضاپیما)، در نسبیت عام به حرکتهای لخت در هندسه خمیدهٔ فضازمان نسبت داده میشوند. در نسبیت عام، گرانش نیرویی نیست که اجسام را از مسیر مستقیم طبیعیشان منحرف میکند، بلکه تغییری در ویژگیهای فضا و زمان است که باعث تغییر مستقیمترین مسیرهایی که اجسام به طور طبیعی انتخاب میکنند میشود. خمش به نوبه خود توسط انرژی–تکانه ماده بهوجود میآید. جان ویلر این موضوع را این گونه بیان میکند که فضازمان به ماده میگوید که چهطور حرکت کند و ماده نیز به فضازمان میگوید که چگونه خمیده شود.
با وجود اینکه نسبیت عام، پتانسیل گرانشی نردهای فیزیک کلاسیک را با یک تانسور مرتبه دو جایگزین میکند، در برخی شرایط محدودتر، تانسور به میدان نردهای کاهش مییابد. برای میدانهای گرانشی ضعیف و سرعتهای پایین (نسبت به سرعت نور)، پیشبینیهای این نظریه به پیشبینیهای قانون جهانی گرانش نیوتن همگرا میشوند.
جناب احمد عزیز شما هیچ تشابهی مابین آیاتی که نوشتید و تعریف نظریه نسبیت عام انیشتن میبینید ؟؟؟
در کجای این نظریه علمی نامی از نیروهای نامرئی برده شده ؟؟
جدا از اینکه در مورد ادعایی که کرده اید هیچ توضیح مشخصی نداده اید در ادامه نوشته اید: منظور خداوند بی ستون (گرانش) از زبان آقای انیشتن میباشد . قرآن علم آینده را به گونه ی در لفافه بیان فرموده این نیست حتماً بدست مسلمانان تحقق یابد دیگر انسانها هم مخلوقات خداوند و مجری آن میباشند . در این مورد آیات بسیار در قرآن موجود می باشد .که قرآن چهارده قرن پیش بدان اشاره کرده و این بیانگر آن است قرآن کلام خداست.
خود این ادعای آخر شما در تضاد مشخص با آیات قرآن میباشد. در قرآن ۱۶ آیه به طور مشخص گفته است که آیات قرآن به سادگی و روشنی هرچه تمامتر بیان شده است, ولی شما فرموده اید که قرآن ۱۴ قرن قبل علم آینده را به گونه ای در لفافه بیان کرده !!!
دلیل روشنی آیات قرآن از زبان خود قرآن این است که مخالفین ایراد نگیرند و همینکه سادگی آیات برای راهنمایی اعراب میباشد. ولی شما با این ادعا در واقع خط بطلانی بر وجه راهنما و هدایت گر بودن قرآن کشیده اید و ادعا کرده اید آیاتی در لفافه بیان شده که ۱۴۰۰ سال بعد بشر به حقیقت آن میرسد و تا این زمان یک مطلب کاملا مبهم و غیر قبل فهم بوده است. و همانطور که همه میدانیم مطلب یا متنی که خوانا و قابل فهم نباشد نمیتواند راهنما باشد و همین غیر قبل فهم بودن موجب سردرگمی و اغفال انسان میشود.
در مورد باقی آیاتی که نوشته اید نیز مانند آیات بالا وضع به همین منوال است. و تنها با مغلطه و بافتن آسمان به ریسمان نتیجه گیریهای عجیبتر گرفته شده است.
در واقع خود اسلامگرایان نیز این مطالب قدیمی و کودکانه را دیگر بیان نمیکنند و مطرح کردن آنهارا وهن قرآن میدانند. ولی شما نه اینکه این مسائل را بیان کرده اید بلکه ادعا میکنید که تاکنون کسی نتوانسته به ادعاهای شما پاسخی بدهد.
شما دوست نازنین لطف بفرمایید به جای طرح کردن این مطالب سری به کتبی که در نقد اسلام و یا قرآن نوشته شده اند سری و اگر نتوانستید قانع شوید و هنوز احساس کردید حق با شماست تشریف بیاورید و هر مطلبی را دوست داشتید مطرح کنید که با کمال میل پاسخ شما داده شود.
در کتابخانه سایت نقد اسلام کتابهای بسیار پرباری موجود هست که حتما با خواندن آنها هم علمتان به قرآن بیشتر میشود و هم اینکه می آموزید که بر دیگر کدام مطالب را و در کجا عنوان کنید. یکی از این کتب, کتاب گرانبهای دکتر سها به نام نقد قرآن میباشد که در این لینک میتوانید آنرا دریافت کنید.
ما در این سایت نه کامنت کسی را حذف میکنیم و نه با کسی سر دشمنی داریم. هدف ما روشنگری است و تمامی مطالبی که تاکنون در سایت قرار گرفته مستند و مبتنی بر واقعیات میباشد.
فقط لطف بفرمایید در زیر هر متنی انتقاد مرتبط با همان متن را بنویسید که خوانندگان محترم سایت با خواندن مطلب و کامنتهای مرتبط به حقیقت برسند و نه اینکه از به هم ریختگی مطالب سردرگم شوند.
سپاس از اینکه زمان گذاشتید و مطلب طولانی مرا خواندید.
با سلام خدمت جناب راستی عزیز.
اجازه می خوام یکی یکی جلو بریم جناب دکتر (م) مدعی بودند انسان مغزی با قابلیت تکامل دارد .
1 – آیا این انسان بدون راهنما به تکامل میرسد؟ یا زندگی بدوی خود را همانند حیوان ادامه می دهد در مطلب قبل خود یک مثال ساده زدم جهت یاد آوری مجدداً ذکر می کنم اگر ما تعداد کودک نو پا دختر و پسر را در یک مکانی به دور از تمدن رها کنیم و دسترسی به اطلاعاتی اجتماعی نداشته باشند آنها همانند حیوانات رشد و زندگی خواهند کرد در این مورد نظرتان را بفرمایید .
۲ – جناب راستی شما فرمودید : خوانندگان سایت تسلط به زبان عربی دارند و ظاهراً سخنی برای گفتن در مورد دو آیه سقف زمین (جو) و بی ستون بودن زمین (گرانش) دارید لطف کنید بفرمایید . بعد از نتیجه گرفتن از گفتگو به مطالب عنوان شده خواهیم پرداخت .
ضمناً جناب آقای دکتر (م) شما نظری ندارید ؟
تکامل بشریت و رسیدن به تمدن فرهنگ مانند آنچه در چین باستان و ژاپن رخ داده به خوبی نشان دهنده تمدنهای بسیار کهن چین و ژاپن هیچ وابستگی خاصی به حضور و وجود پیامبران الهی نداشته اند و در آنجاها هیچ خبری از تعالیم پیامبران مورد نظر شما نیست. معلوم نیست نقش پیامبران در ایجاد حقوق مدنی و شهروندی و پیشرفتهای حقوقی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جوامع این چنینی چیست ؟ در منطقه خاورمیانه بزرگترین عامل جنگ و درگیری در عصر ما اعتقادات مذهبی هستند و هر قدر یک جامعه از باورها و تعالیم اینچنینی دورتر بوده توانسته در توسعه موفق تر از بقیه باشد. امروزه کشورهایی مثل (بنگلادش ، پاکستان و افغانستان و … ) همه کشورهای اسلامی هستند که به یاری فرهنگ و تعالیم اسلامی بدین جایگاه ها رسیده اند و در مقابل بیشتر مردم هنگ کنگ و ژاپن و سوئد و فنلاند و نروژ و هلند و … دین بهخصوصی ندارند و ناخداباور یا ندانمباور هستند.
با توجه به تکراری بودن موضوع آسمان و زمین و گرانش از شما دعوت می شود در زیر برگه خودش که آیات و دلایل طرفین ذکر شده مطرح شود که برای خوانندگان گرامی هم سودمند باشد.
http://www.eslam.nu/2016/12/11/big-bng-q/comment-page-1/#comment-1726
خدمت سرور گرامی راستی
ظاهرا کمی تداخل در کلمات اتفاق افتاده که شاید به خاطر این بوده که بنده درشب قبل نتوانسته بودم مطالب خود را ارسال دارم.
در هر حال به آیاتی اشاره فرمودید که تا مراجعه نمایم ، وبنده پس از مراجعه آن چیزی که دلالت بر نقصان ادبی قرآن باشد نیافتم ،ضروری است عین آیات را مرحمت نمایید که تا بررسی گردد که اشکال کار در کجا بوده .
ونیز شما از «الشمس طلع» مثال زده اید وظاهر امر آن را موجود در قرآن که ظاهرا به جناب سها برگشت می نماید بیان داشته اید که در این کلام تطابق تانیث که در فاعل است ومقدم برفعل قرار گرفته ملاحظه نشده است.
بنده تنها عبارت مزبور در قرآن را « وتری الشمس اذا طلعت » که در آیه ۱۷ از سوره کهف می باشد مشاهده نموده ام ،برشماست که عبارتی که به عنوان خلاف ادبی قرآن بیان داشته اید را با آدرس آیه اشاره نمایید که تا بحث به یک نتیجه صحیح برسد.
ونکته دیگر اگر کتاب آقای سها متضمن این کلمات است جدّا یک کتاب غیر معتمد بوده واصلا قابلیت برای استدلال بر اثبات نقصان ادبی قرآن ندارد.
وبیان این مسئله نیز ضروری است که بنده بعد از اتمام این مباحث اگر خواسته باشید باادله ثابت می نمایم به اذن خدای متعال که لحن قران اززیباترین وصحیح ترین لحن ها است که حتی ادبیات موجود درآن مورد استدلال بسیاری از ادبای علم صرف ونحو قرار گرفته است.
لذا این را بالجدّ بگویم که امثال سها ها که یک چنین مسئله ای را به عنوان اصلی در تنقیص قرارداده اند خیلی ناشیانه عمل نموده واصلا هیچ خردی اگر چه به قرآن معتقد نباشد حکم به این گونه مسائل ناشیانه نمی نماید.
به هرحال شما سرور ما هستید وما قلبا هم به شما وهم به جناب دکتر علاقمندیم وامیدداریم این علاقمندی که در خوی انسانیت ما وجوددارد سبب برخی اظهار نظرها نگردد که تا سبب پشیمانی ما شود.
در هر صورت بنده با کمال میل آمادگی ادامه مباحث را داشته وحتی حضورا با مراعات وقت که قسمتی از آن را کسب روزی حلال ان شاء الله به خود گرفته است برای تبیین این مسائل مشتاق هستم.
اگر باز در خصوص ادبی قرآن اشکالی از ناحیه شما وجوددارد بنده با کمال میل گوش کننده ام.وگرنه علاقمند به مباحث دیگر خصوصا برخی از آیات تکوینیه خداوند واخبار او از چگونگی کینونیت هستی ونیز مسئله هنودها را که بیان داشته اید می باشم.
موید وموفق باشید. ا
سپاس از مهربانیتان جناب استاد غلام رضا
درباره اشتباهات نحوی و املایی سخن بسیار است و من در سلسله جلساتی که به شکلی مبسوط با عزیزان ادیب در زبان و ادبیات عرب داشته ام به این نتیجه رسیدیم که برخی از اشتباهات واقعا وجود دارند که به سادگی قابل پوشش نیستند. من با شما موافقم که همه آنچه که سها در کتابش آورده می تواند وارد نباشد و برداشت شخصی فرد و یا عدم تسلط کامل بر ادبیات عرب باشد اما این را هم به قطع خدمتتان می گویم که همه آنچه سها آورده هم بی مایه و بر بطلان مطلق نیست. من برخی از آرای ایشان را بسیار وارد می دانم. یادمان نرود که کلام الهی بایسته است که از تمامی این مشکلات بری باشد و حتی اگر تنها یکی از اشکالات سها هم وارد باشد همان یک اشتباه می تواند حجیت کلام الهی بودن را از میان ببرد.
گمان می کنم این واضح است که آمدن یک لغت با دو املا به دلیل غلط در کتابت و تلفظ است که هماره در زبانهای مختلف خلط گردیده است و این اخلاط خود از اشکالات بنیادین زبان است . ثلاثی اصلی و بن واژه بسط با بصط دارای تفاوت ماهوی است و با توجه به تفاوت تلفظ س و ص در زبان عرب خلط ایندو امری طبیعی در زبان است اما به رسمیت شناختنش توسط کتابت الهی به گمان من امری شگرف است . چه آنکه ادیبان هماره بر حذف کژتابیها همت بسته و تاکید کرده اند نه این که به غلطی که مصطلح شده دامن بزنند.
آیت الله مکارم شیرازی نوشتاری کامل بر رد اشکالات نحوی وارده از سوی سها نوشته اند که البته با تحقیقات من در پاره ای از موارد هم حق با آیت الله است اما با واکاوی دقیق من به همراه تیمی از متخصصان ادبیات عرب مشاهده شد که برخی اشکالات سها بسیار وارد بوده و متقن هستند.
حتما شما آدرس دقیق آیات مورد ذکر را خواهید خواست که امری نیکوست.
شوربختانه این کامنتها جایگاه مناسبی برای این گونه موارد نیست و در یک موضوع جداگانه و اختصاصی به این بحث با دلایل طرفین پرداخته خواهد شد.
سپاس از مهرتان استاد غلامرضای گرامی
ای کاش در جهان واقعی هم مانند این فضای مجازی گفتمانی در کمال ادب و آرامش و مستند برقرار می شد تا همه از فضایی مطلبوتر بهره ببرند . به امید آن روز
به نام خدا
باسپاس از جناب راستی
آنچه محقق ومعلوم است ما وشما فارغ از امثال سها ومکارم ، آنچه که مورد خلاف ادبیات عرب در قرآن وجود دارد را مورد بحث قرار دهیم.
وشایسته است از اشاره به برخی کلی گویی اجتناب نموده وبحث خویش را در مصادیق به اتمام رسانیم.
ونکته دیگر لغت صحیح فصیح عربی در این دوره وزمان از بین رفته است ومیزان صحیحی را در صحت یک تکلم وعدم صحت آن مورد محک قرار دادن دارای اهمیت به سزایی می باشد.
وتعجب از شما دارم با آنکه فرمودید که جلسات متعدد با ادیب زبانان داشته اید باز در کلمه بسط وبصط قائل به تفاوت ماهوی می شوید با آنکه آنچه ما از لسان العرب که حاوی تفسیر وبیان لغات مختلفه یک کلمه است واین دلالت بر تکلم عرب می نماید همچنان برشگرفی عمل قرآن در استعمال این کلمه را معتقد می باشید.!واینکه تعلیق تکلم در بصطه بوده که عرب در مقام بیان بسطه از آن کلمه نیز استعمال نموده است.
ما در واقع نمی دانیم که آن متخصصان در ادبیات عرب که اشاره فرمودید چه کسانی می باشند ودر تایید سخنان حضرتعالی تا چه مقدار با شما هماهنگ بوده اند.
اما این نکته مد نظر باشد که قرآن برلغت عرب ووفق استعمالات آنها نا زل شده ، واهل زبان را به لغات آنها مورد خطاب خود قرار داده است،چنانچه امام سجّاد علیه السلام با استشهاد از نوع تکلّم و خطابات عرب در میان خود ، به جواب اشکالی در خصوص برخی آیات پرداخته است،
لذا شما ویا هرکس دیگر مجرد استعمال کلمه ای در قرآن به مثل بحث مورد نظر ما را نمی تواند حکم برشگرفی آن از جهت دوری بودنش از استعمالاتی که معروف نزد مااست تلقی دارد.
مضافا به اینکه این استعمال از قرآن دال بر احاطه آن بر همه لغات ونوع استعمالات عرب که قرآن برزبان آنها نازل شده است دارد .وخود این نیز می تواند یکی از معاجز قرآن در مسئله زبان از ناحیه خدای متعال باشد.
لذا تا به اینجا آن نتیجه ای که از بحث ما گرفته شده است براساس آنچه که به عنوان اشکال ادبی قرآن بیان فرمودید به دلایلی که مذکور گردید در واقع امر وارد نبوده وقرآن را برهمان صحت الفاظ ادبی خود در جایگاه خود قرار می دهد.
در هر حال برای ما مشکلی نیست که حتی اگر مایل باشید در تلگرام بصورت مباشر وزنده به بحث وگفتگو پردازیم بدون تعصب وبر میزان خرد ی که واقعا مصییب به واقعیت باشد.
اگر شما صلاح می دانید در خصوص برخی دیگر از اشکالات ادبی قرآن را بیان فرمایید تا مسئله حل وفصل شود ، ودر نهایت آنچه که حق است چه از ناحیه بنده وچه حضرتعالی مورد قبول واقع گردد.
وگرنه بنده چنانکه گفته ام مشتاق ادامه مباحث طبق ترتیب آن بوده ،وهر جور صلاح می دانید در هر مکان آمادگی از باب شنیدن فرمایشات شما دارم.
ونکته دیگر علاوه بر بسطه وبصطه ای که مورد استعمال قرار گرفته در برخی آیات دیگر در بعضی کلمات قرآنی نیز استعمالاتی به وقوع پیوسته که مورد تاییداهل ادب از خود عرب زبانان گردیده است.
خداوند همه ما را به صراط مستقیم هدایت نماید.
جناب غلامرضای گران مایه
دوستان من متشکل از آقایان و خانمهایی است که اتفاقا از اساتید برجسته کشور و عضو هیأت علمی و نویسنده و محققین صاحب نظر در زمینه ادبیات عرب هستند که نمی توانند در این کشور آپارتاید و دیکتاتورزده جز در خفا و اضطراب و با هزار ترس و با لکنت زبان و به شکلی مسطور به اظهار نظر بپردازند. البته که این تکفیر دگراندیشان در اسلام و حکم به هدر دم آنها خود نشان از خالی بودن منطق اسلام در رویارویی با منتقدان و مخالفینش است که نهایتا منجر به مهاجرت فردی مانند من به خارج از کشورش و تبعید اجباری من و هم اندیشانم است.
این دوستان به همراه من مباحثاتی طولانی در این باره داشته ایم و برخلاف شما از آرای بسیار متفاوتی از برداشتهای شما نسبت به قرآن رسیده ایم . من مانند بسیاری دیگر از هم اندیشانم یک فرد سابقا مسلمان و اتفاقا بسیار عامل به احکام و شرع بوده ام که بسیار هم سلیم النفس و خیرخواهو مسلمانی معرفت اندیش است. نیک میدانم که برداشتهای یک مسلمان از متون مقدس که همراه با نیکخواهی و نظری مثبت به نصوص است چگونه بازتعریف می شود .
من یک مسلمان واقعی و آگاه به نصوص بوده ام و برای هوسرانی و شانه خالی کردن از بار تکلیف و … نبوده که از اسلام خارج شده ام بلکه مشاهده ناراستی های بنیادین و غیر قابل چشم پوشی در این دین و نصوص و سیره قدیسینش است که از آن خارج شده ام و البته اگر زور سرنیزه اسلام در تاریخ تا همین الآن در کشور نبود به راختی این زوال و پوسیدگی خود را قرنها پیش نشان میداد.
میدانیم که این کتاب قرآن به شکل نوشتار بر محمد نازل نشده به شکل(قرأ ) گفتار بوده است. کاملا واضح است که بصط در واقع قرائت قلب یافته بسط است که به دلیل قرابت در اخراج حروف به این شکل درآمده و این یک اشتباه است که مصطلح و نتیجتا تعمیم یافته است. به گمان من یک کتاب روشن و پایسته آنچنان که قرآن مدعی است نباید به غلطهای مصطلح دامن بزند بلکه بر زدودن آنها همت می گمارد تا ناراستی های به وجود آمده از زبان را بپیراید. با این همه برداشت ما این است که نویسندگان که املای گفتارهای محمد را بر عهده داشته اند به اشتباه در کتابت و املای خود از این لفظ استفاده کرده اند و این تاثیر غلط مصطلح بر نویسندگانو گردآورندگان گفته های محمد در قرآن است نه این که به گفته شما معجزه قرآن آنجا که فرمودید :”مضافا به اینکه این استعمال از قرآن دال بر احاطه آن بر همه لغات ونوع استعمالات عرب که قرآن برزبان آنها نازل شده است دارد .وخود این نیز می تواند یکی از معاجز قرآن در مسئله زبان از ناحیه خدای متعال باشد”
این در واقع غلط املایی و اشتباه نویسندگان در استعمالات ناراست از واژگان است که همانا به ناصواب رفتن جمع آورندگان قرآن پس از مرگ گوینده آن هاست نه اعجاز قرآن و این است که شگفت است.
مراد البته اینجا متقاعد نمودن شما عزیزان نیست بلکه فراهم آمدن جایی برای مسلمانانی است که بدون حب و بغض تنها با خرد خود به این ناراستی ها می اندیشند وگرنه کسی که جزمیت دارد و از قبل تصمیم خود را گرفته از اشتباهات هم معجزه می بیند و از نظریات کاملا متضاد با علم حکمت عمیق اسلامی.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما جناب راستی
بنده اعتقاد به قرآن واسلام را چنانکه گفته ام ازروی تحقیق ونه تعصب ،با ادله وخردی که خود قرآن ناطق برآن می باشد انتخاب نموده ام . ود ر خصوص ادیان دیگر نیز تااندازه ای که مورد نیازم بوده تحقیق داشته وباافراد گوناگون با نحله های متفاوت حتی در خود دین اسلام برخوردهایی از باب معاشرت نموده ام.
بنده علاوه بر اعتقاد جزمی بر خدا واسلام واعتقاد به کرامت انسانی واحترام به طرف مقابل و…برخی مقویاتی از امور معنوی البته به دور از خرافات وکذب را در این عالم بزرگ خدای متعال مشاهده نموده ام که این مزید بر تقویت قلبی بنده در ایمان به خدا شده است.
البته چنانکه گفته ام می بایست فرق قرار داد با برخی تسویلات شیطانی وآنچه عده ای نا بخرد دست به یک سلسله مسائلی می زنند که چهره حقیقی دین را کریهه منظر می گردانند.
بنده از این مباحث اصراری براین نداشته وندارم که شما را الاّ وبالله بر آنچه خود معتقد می باشم معتقد نمایم ،واصلا من چه کسی می باشم که مثل شما را بخواهم بالاجبار در محدوده تکلمات ، هم عقیده خود گردانم؟!
وبحث وگفتگوی ما با شما که برایم لذت بخش نیز بوده بر محوریت این بوده که آیا قرآن واسلام قابل نقد می باشد ویاخیر؟!
وبنده براساس خرد چنانکه خود ملاحظه می فرمایید با شما گفتگو نمودم ، واین را بالجدّ بگویم تا اینجای سخن اگر کسی با این دلائل با من بحث می نمود یعنی اگر بنده در جایگاه شما بودم حتما قبول بر کوتاهی خود در خصوص قرآن می نمودم.
زیرا بنده براساس خرد وعقلی که حجت باطنی خداوند در وجودم است مرا سوق براین می دهد که در مقابل حق سر فرود آورم
واگر چنانچه باز قلبم رضایت به قبول ندهد حدّ اقلّ علم آن را به خود صاحب کلام ارجاع داده واز نظر دادن بدون علم قطعی
پرهیز نمایم.
این برادر کوچک شما از اینکه قبلا حضرتعالی داخل در اسلام واز معتقدین به آن بودید ودر حال حاضر در یک چنین شرایطی قرار گرفته اید ناراحت می باشم .واین را ازته قلب به عنوان یک برادر ی که برخلاف نظریه شما است می گویم ، وچون ایامی با شما هم سخن شدهام ،تا آخر عمرم به فکر شما خواهم بود زیرا بنی آدم همه اعضای هم می باشند،و غم خواری در امور روحی ومعنوی به مراتب زجر آن بیشتر از مادی آن است.
وبنده به دفعات این مسئله را در طول زندگی در ک نموده ام.
در هر صورت بنده اگر باز به خواهم اشاره به برخی کوتاهی هایی که در کلام شما وجوددارد واز حکم خرد به دور است را بیان دارم
شاید ملال آور باشد، وداوری آنچه که تا به حال با شما سخن گفته ام را به عقل وخرد ووجدان نهفته در وجودتان ارجاع می دهم.
بنده حرف برای گفتن زیاددارم ، شاید این مکان جای بیان نباشد.
جدّا این را بگویم که اگر میزان را هردوی ما ومدیران این سایت وکانالی که به مقدساتی که بنده با دلیل وبرهان اعتقاد به آن دارم وآنها مورد هجوم قرار می دهند،قرار دهیم وکلای خرد خود را قاضی حکم دهنده بدانیم همه ما رفوزه ای با نمرات بس مفتضح خواهیم شد.saghalayn110@yahoo.com
بنده چنانکه گفته ام همواره مشتاق گفتگو با شما بوده ومی باشم وایمیل بنده به این آدرس است
ان شاء الله خداوند نور هدایت را در بنده حقیر ودر شما وهمه انسانهایی که به دنبال حقیقت هستند قرار دهد
موفق وموید باشید
با عرض سلام خدمت شما آقای راستی و آقای دکتر (م) شما دوست عزيز باز از جواب طفره ررفتید و پاسخ ندادید منتظر پاسخ شما عزیزان هستم شما پاسخ دهید به مطالب عنوان شده شما به یاری الله پاسخ خواهم داد . یا علی مدد
درود بر آقای احمد
برداشت شما از “طفره رفتن در بحث” و نحوه رای ورزی شما گرانمایه از نگر من بیانگر همه چیز است و بینندگان ورجاوند این تارنما که بنیادین آرمان ما از برپایی این سخنان و نوشتار این گران سنگان هستند نیک خواهند دانست که در رای ورزی و اندیشه وری چه کسی نیک به گفته شما طفره رفته است ؟
این را بینندگان ارجمند و فرهیخته نیک می دانند و بیش از این نیازی به ادامه نمی بینم .
سپاس
با سلام خدمت بزرگواران .
وقتی کانال نقد قرآن را به بنده معرفی کردند تصور نمودم این کانال چیزی در چنته دارد اما گمان باطل کردم. چنته شما تهی از منطق و استدلال بود شما عزیزان آقای راستی و جناب آقای دکتر (م) در پاسخگویی در دو آیه قرآن در ماندهاید بعد میخواهید ۶۲۳۶ آیه را نقد کنید . شما برادران اولین کسانی نیستید که با آنها مناظره میکنم بنده با مسیحیت بیش از یک سال از طریق تلگرام مناظره داشتم با اهل سنت حضوری مناظره داشتم و با حلقه عرفانی (کیهانی) بهتر بگویم شیطان پرستان مناظره داشتم و قواعد مناظره را خوب میدانم طفره رفتن از جواب، سوال رو به حاشیه بردن که شگرد فرار از پاسخ است را میدانم . مناظره شما آتئیست ها ( تکامل گرا ) را در همین سایت خواندم طرفین مناظره فقط برای هم عرضه اندام کردهاید بدون استناد و استدلال منطقی، بنده کانالی بنام فرفه ناجیه در تلگرام دارم که داری مطالب جامع در مورد اهل سنت، وهابیت، مسیحت و مناظره با مسیحیت در آن موجود است و در آن لینکی قرار دادم برای کسانی که شبهه و یا سوالی دارند از آن لینک استفاده کنند اما کانال شما یک طرفه بدون دریافت پاسخ می باشد . چون سخنی برای گفتن ندارید و نخواهید داشت برادران عزیز در اندیشه خود قدری تعمل و تعقل کنید. بنده سعادت نداشتم سیمای شما را زیارت نمایم در آخرت شما را حتماً خواهم دید که افسوس و پشیمانی سودی نخواهد داشت دیدار به قیامت .
یا علی مدد.
دوست گرامی آقای احمد بخشی
قضاوت در پوچی استدلالات طرفین با مخاطبان سایت است که امیدواریم ایشان را خردمند بدانید و با خودستایی مشکلی حل نمی شود . آرا و نوشته های طرفین موجود است و هر مخاطب آگاهی با دیدن استدلالات من و جوابهای شما نیک می فهمد که دستان چه کسی خالی است. من به سهم خود این را حق مخاطب دانسته و در این باب برخلاف شما اظهار نظری له و یا علیه کسی نمی کنم.
اما در مورد نکته دیگر در سخنان شما باید گفت که
البته این گونه خود را پیروز دانستن جزو اصول مناظره است که نشان می دهد دوره های مناظره و فرافکنی و هل من مبارز طلبیدن و فرار به جلو را خوب یاد گرفته اید و فکر می کنید با این گونه رفتارهای سطحی و نخ نما شده، مخاطب آگاه و ژرف اندیش مانند کودکان به هیجان آمده و لابد به همین شکل هم با شما همراه می شود.
شوربختانه فاصله بین اندیشه ما و شما بسیار بیشتر از مبانی اعتقادی است. به نظر می رسد ما اصلا مبنایی نداریم برای بحث چون حتی در تعریف انسان و عقل و خرد و آگاهی و اندیشه وری و اخلاق و حقیقت با یکدیگر تفاوت بنیادین و ما هوی داریم و با این اوصاف زبان مشترک و مبنای مشترکی برای بحث باقی نمی ماند.
فردای جهان از آن آگاهان و خرد پیشگان است
جناب راستى دوست فرهيخته
من پاسخ ادعاهاى جناب احمد را در چند كامنت بالاتر بطور مبسوط داده ام.
هدف اين سايت و دست اندركاران آن قانع كردن و يا القاى نظر نويسندگان اين مطالب نبوده و نيست.
خواندن و قضاوت كردن در مورد مطالب ادعا شده و پاسخ هاى ما و دوستان گرانمايه اى مانند شما، برعهده خوانندگان فهيم اين سايت ميباشد.
همچنين به اين دوست گرامى جناب احمد چگونگى انتقاد از مطالب را عرض كردم و اميدوارم ايشان اين مطالب را بخوانندو در نوشتن مطالب بعدى اين نكات را مورد توجه قرار دهند.
سپاسگزارم از سعه صدر شما و زمانى كه براى پاسخ به دوستان منتقد ميگذاريد.
با سلام مجدد خدمت جناب راستی
در خصوص لغت بسط ،ملاحظه این مسئله نافع است که در خصوص قرائت لغات وبرخی کلمات ، نیاز مند به علم قرائت است ، که در آن برخی کلمات قرآنی به قراءاتی خوانده شده است ،که البته این مسائل هیچ در صحت اصل قرآن ومعنایی که از آیات قابل استفاده است ربطی ندارد واین باز گشت می نماید به برخی قواعد ی که موجود در کلام عرب است.
در خصوص بصط علاوه بر برخی شروح پیرامون آن که از حوصله این مکان خارج است ونیز چون شاید آغوش بازی در قبول آن صورت نپذیرد این نکته ملاحظه شود که «البصطة والبسطة »معنا ی هردو یکی است، ودر قرائت کسی که سین را تبدیل به صاد نموده و بصطة را با صاد خوانده است ، این مسئله در کلام عرب وقواعد صرفی وجود داردکه اگر سین قبل از طا قرار گیرد جایز خواهد بود که آن را تبدیل به صاد نمایند، واین مسئله به وفور در لغت عرب دیده می شود که سین به صاد تبدیل شده مشروط برآنکه بعد از آن حروف اطباق باشد
لذا این مسئله هیچ ربطی به آنچه نازل برنبی مکرم صلی الله علیه وآله شده است ندارد، چنانکه هیچ دلالت بر نقصان قرآن نیست.
زیرا اصل قرآن وکتب عربی آن دوران بر خط کوفی بوده واز آن به این خطی که در نزدمان معمول شده در آمده ، لذا با برابری این دولغت به یک معنی ونیز تبدیل آن از خط کوفی ، ووجود قراءات متعدد در الفاظ قرآنی که البته هیچ مغیر معنای آن نیست وهمگی دلالت بریک معنی می نمایند ونیز قاعده صرفی اطباق که ذکر آن گذشت ، نسبت غلط ادبی به قرآن کمال بی انصافی است که دلالت برعدم آگاهی از علوم قرآنی که علوم وسیعی است دارد.
دوست گرامی آقای غلامرضا
همان گونه که فرمودید قلب سین به صاد جایز است و این دست گوینده است که قلب کند و یا نکند باز گذارده. در گفتار فارسی هم روز شنبه گاهی شمبه گفته می شود اما این در گفتار است و در نوشتار معمولا کسی این را نمی نویسد. در کتب تاریخی میتوان شمبه را هم یافت که این جواز کافی نیست و در املا این یک غلط مصطلح است. با توجه به این نکته من معتقدم محمد کلمه بسطه را قرا کرده و املا کننده اینجا به اشتباه بصط نوشته که برداشت ذهنی و شنیداری او بوده. نوشتار کوفی به علاوه خط خوردگی ها و بد خطی نویسنده ها همگی می توانسته در این امر در زمان جمع آوری در زمان عثمان عامل این اشتباه فاحش باشد.
یک کلیپ را به عنوان نمونه مورد اشاره قرار می دهم. لطفا به غلطهایی که بر اثر گردآوری در این کلیپ آورده شده یک تاملی کنید و به ما حق بدهید که بر اثر گمانه سطحی نیست که به این نتیجه رسیده ایم. با پوزش بخاطر لحن تند و احتمالا توهین آمیز کلیپ
https://www.youtube.com/watch?v=tTElxkgIfYM
من و بسیاری از دوستانم به دلیل پرمناقشه و پیش پا افتاده ای مانند بسطه و بصطه و… نبوده که از اسلام اعلام انزجار داشته و از آن خارج شده ایم و اینها اصلا دلیلی جدی نمی توانسته باشد. من تا کنون بیش از ۵۰۰ نفر از مسلمانان سابق را شخصا از اسلام خارج نموده ام که همگی هم از بانوان این سرزمین اند که اسلام براستی دست به تاراج حقوق اساسی آنان زده و تازه فهمیده اند که ماهیت واقعی اسلام چیست. و به آزادگی و وانهادگی رسیده اند. من خارج از کشورم و مطمئنم اگر بسیاری از زنان ایران از کشورشان خارج شوند و ببینند که در جوامع متمدن دیگر زنان چقدر به بالندگی می رسند و اسلام چگونه همه شئون انسانیت را برایشان از بین برده حتی بدون اقامه دلیلی از اسلام خارج خواهند شد.
در این که شما انسانی نیک اندیش هستید شکی نیست اما به نگر من برداشتهای من و شما از یک واقعیت دو چیز متفاوت است. مانند علمای اسلام که برداشتشان از یک نص احکام و نتایج مترتب از برداشتشان بسیار متفاوت است. من نه لجوجم و نه معتقدم لزوما در مورد بسطه و بصطه حق با من است که برداشتهای های هر دوی ما می تواند در جای خود و با در نظر گرفتن شرایط صواب باشد . اما مشکل بسیار بیشتر از اینهاست.
اشکالات علمی و تاریخی و اخلاقی آن قدر بوده که بتواند هر وجدان بیدار و آگاهی را قانع و خاشع کند که به درازای این سایت و اینترنت این تناقضات مطرح شده اند و حقیقتا هم جای طرح داشته اند و جوابهای مدافعین به هیچ روی کافی نبوده و نیست
نیک فرجام باشید
جناب راستی
بنده از سخنانی که فیمابین رد وبدل شده است وآنچه شما از غلط لغت ادبی قرآن آورده اید ،قبول این قضیه برای من مشکل می باشد ،زیرا خاستگاه لغت عرب از میان تکلمات آنها در نوع صحیح آن می باشد که متوقف برسماع بوده وحجت بر ادبایی که مبادرت به تالیف کتب ادبیه نموده اند دارد واین خارج از استنباطات من وشما است وبراساس ذوق وقبول بنده یا شما ،لغتی که مورد استعمال چه از لحاظ زبانی وچه کتابت واقع شده است را نمی تواند از حقیقت ادب کلامی یک قوم که آفریده خدای متعال است خارج گرداند.
مقصود بنده از اطاله کلام برمحوریت ادعای شما در اغلاط ادبی بوده که بنده جواب شما را مبنی براینکه در آنچه شما به گمان خود غلط پنداشتید وآن را عرضه کردید برخلاف واقع می باشد که شرح آن را در قبل برایتان متذکر شده ام.
ودر خصوص بصطه موجود در قرآن بنده از مجموع تفحصی که در اهل ادب چه عرب وچه غیر آن داشته ام چیزی که دلالت بر بطلان این استعمال نماید که مورد نقصان مورد بحث ما در قرآن شود ندیدم.به اضافه آنکه چنانکه مکرر متذکر شده ام لغت سماعی بوده واستحسانات فکری هیچ کس در قبول کلمه ویا عدم قبول آن نتواند دخیل در صحیح ویا ناصحیح بودنش آن طور که شما قرآن را به خاطر این به گمان خود دارای نقصان عربی دانسته اید باشد
لذا نیکوست هردوی ما تسلیم در خصوص این استعمال بوده و آن را بعنوان استدلال بر نقصان آن در مقام استدلال قرار ندهیم. زیرا علاوه برحکم خرد بربطلان یک چنین استدلالی که البته شاید نزد برخی از بی اطلاع ها نیکو جلوه دهد اما در دامنه پهن دنیای مجازی هستند کسانی که مورا از ماست خارج نموده وبا ادله ای که مطابق با واقع ونفس الامری است حقیقت را آشکار می نمایند.
خوب است جناب شما وما قبل از آنکه چیزی را در مقام دلیل بیان داریم اطلاعات خویش را به نحو احسن گسترش دهیم که تا دیگران نسبت به ما حکم به عناد قلبی ولجاجتی که در امم سابقه است ننمایند.
خرد چیز خوبی است واهل خرد مور د ستایش بوده وخواهند بود ،اما این دلیل برآن نمی شود که در جاهایی این شخص خردمند غافل نباشد .
آنچه عیب خردمند است زمانی است که با تذکرات بر اساس خرد وعلم ودانش همواره اصرار بر غفلتی که به آن خوی گرفته داشته باشد که این نزد عقلا ناپسند می باشد.
ونکته دیگر دوستان محترم شما نیازمند به بحث ومناظره براصل خرد وعلم ودانش وواقعیتهایی که در این عالم خاکی وجود دارد می باشند وصرف برخورد با برخی مسائل آن به طور استقلال با پیش فرض هایی که در ذهنیت به خاطر اسبابی داخل شده است نمی تواند راه رهایی از برخی معضلات علمی چه در فضای دینی وچه غیر آن شود.
برخی از کلمات شما با آنکه امررا در تبعیت از خرد می دانید خارج از یک تحقیق صحیح دیده شده ،بنده ایمیل خودرا درقبل داده ام ،گرچه نمی دانم به چه سببی چندروزی است نمی توانم وارد در آن شوم، اما به هر حال به عنوان تحقیق پیرامون آنچه معتقد می باشید حاضر به گفتگوی با شما می باشم.
اگر خواستید براساس خرد وعقل نهفته در هردو وهمه مردم که حجت فیمابین من وشما است به گفتگو پردازیم ،آن هم فقط وفقط برای رسیدن به حقیقت.
وچنانکه گفته ام این یک بحث علمی براساس وجدان وخردمان می باشد.
واین نکته را در نظر داشته باش که اگر یک زن مسلمان براساس تفکرات مذهبی خود ،با قید برلزوم صحیح بودن آن از راه درستش ،به فرض مثال ،چادر برخود گیرد وحجاب نماید واطاعت شویش کند وخود را عرضه بر جنس مخالف ننماید ونماز بخواند وامثال این ها …اگر در عالم پس از مرگ خبری نباشد وآنچه دینش گفته العیاذ بالله دروغ به او گفته باشد ،اورا هیچ بار منفی نخواهد بود وتنها زحمتی در این دنیا به خودداده ویک سلسله اعمالی را به انجام رسانده است واز دنیای خود لذت نبرده! وتازه در آن طرف به مثل شمایی که معتقد نیستید مساوی می باشد با فرق به اینکه شما بدون عمل او وارد بر عالم مرگ شده اید.
اما اگر این چنین نباشد واز پس این عالم ،عالمی دیگر باشد که در آن محاسباتی از چگونگی عمل واعتقاد مورد ارزیابی قرار می گیرد -که البته همین حق است با براهین -،به مراتب این زن از آنکه از یک چنین مزایایی برخوردار نیست برگ برنده را در دست خوددارد. وخرد خواهی نخواهی ناطق براین خواهد بود که در یک چنین احتمالی انسان دست به عصا رفته وبی مهابا به در یای ژرف خویشرا نیندازد.
خداوند ما وشما وهمه انسانها را فرمانبردار خرد صحیح نماید.
استاد غلامرضا بسیار نیکو فرمودید.
در مورد شرط بندی پاسکال هم که اشاره کردید (دفع ضرر و خطر احتمالی برای بانوان و آقایان) بسیار مباحثات صورت گرفته و نواقص بسیار بر این ادله استوار است لطفا به برگه زیر برای اثبات سست بودن این ادله مراجعه نمایید
https://zandiq.com/2009/08/15/shart-bandie-paskal/.
من قطعا به دور از هرگونه هواهای نفسانی و در پی حقیقت بوده و هستم و با توجه به براهین بسیار موجود در برابر خردم راهی را که انتخاب نموده ام در واقع برترین گزینه برای دنباله زندگیم میدانم و به فرض محال که خدایی و روز جزایی باشدکه البته نیست، به مراتب از بسیاری از زنان و مردانی که کورکورانه و بی اقامه هیچ برهانی در حال تقلید کورکورانه از ادیان و آیینهای مختلف موروثی اجدادشان هستند آگاهانه تر انتخاب و رفتار نموده ام و حاضر به پذیرش مسئولیتش هم هستم.
اگر خدایی باشد که البته نیست، آن خدا باید لابد آگاه و علیم و حکیم باشد و خود بهترین شهادت دهنده است که من در کمال خرد و عقل و به دور از هرگونه تعصب و پیش فرض ذهنی به خداناباوری رسیده ام و در واقع من همان کاری را می کنم که هر فرد عاقل و بالغی در مواجهه با ادله متقن و اتمام حجت انجام می دهد.
خدای مورد ادعای شما یا آگاه و بینا و عالم به قلب و درون من است و یا ناتوان از این گونه کارها. اگر دانا و آگاه و فهمیده باشد که خود بهترین قاضی و داور است و من مطمئنم که ادله من را تصدیق می کند و اگر هم که از آگاهی بی بهره و ظالم است که ترجیه می دهم چنین موجود ضعیف و ناقص و بی علمی را در هر صورت به رسمیت نشناسم.
در نهایت من توصیه ام به همه استفاده از خرد است که بالاترین حجت برای هر فرد است و فردا هم به فرض محال اگر روز جزایی باشد که نیست ، کسی سربلند است که از نعمتی به نام خرد و آگاهی بیشترین بهره را برده است.
در پناه خرد باشید.
جناب راستی
آنچه که بنده در خصوص عمل بانوان اسلام بیان داشته ام که شما اشاره به قضیه پاسکال نموده اید ،مربوط به استدلالات گوناگونی که امام صادق علیه السلام با کسی که منکر خداوند به مثل شما بوده می باشد،به ادله مورد اشاره شما مراجعه نمودم ،درآن از یک برهان قاطع که حجت برای قبول خرد باشد وخرد را به زانوزدن وادارد ندیدم ! شاید این به خاطر این باشد که در حس خالق جویی که مرا برآن داشته که به تحقیق به این پردازم که این آفرینش آفریننده ای دارد که حکیم وعلیم است و دارای قدرتی که عین ذات اوست می باشد، ونیز با مطالعه مکاتیب فلسفی مادی ،این گونه به ظاهر استدلالات برایم خفیف باشد ، زیرا بنده بالاتر از این گونه ادله را مورد مطالعه قرار داده ام وآنچه خرد مرا واداشته وفرمان به قبول آن نموده است خدا با وری وصحت استدلال فطری عقلی امام صادق علیه السلام وجناب پاسکال در این قضیه است.
به راستی اگر خرد میزان صحت یا عدم صحت یک قضیه باشد که هست ،چرا بنده وشما در این امر بسیار مهم با هم اختلاف داریم وبه کدامین خرد می بایست اعتناء داشت؟به حکم کدامین خرد می بایست سر تسلیم فرود آورد؟آیا شما علم قطعی به همه آنچه در این عالم وجوددارد دارید که اینگونه با ضرس قاطع حتی احتمالی که امثال پاسکال ها داده اند را مورد نقض قرار می دهید؟وبسیاری دیگر ازاین دست سخنان…!
شما فرمودید که بدور از هواهای نفسانی درپی حقیقت هستید ! این را به گویم خدا باورانی زیاد وجود دارند که دینداری وخدا پرستی می نمایند با هواهای نفسانی ،وصرف لغو این مسئله از خود نمی تواند دلالت بر تایید نوع تفکر شما ویا هر کسی دیگر باشد ،
البته چنانکه گفته ام هدف بنده بحث براساس خرد برای رسیدن به حقیقتی که در واقع عینی می باشد است واصراری بر اینکه جنابعالی حتما هم عقیده بنده شوید نیست.
فرمودید البته خدایی نیست ! شما وما این را می دانیم که علم ودانایی ما محدود است ،شما آیا صعود به عالم بالا ویا سیر در قعر زمین نموده اید که اینچنین با ضرس قاطع دم از بی خدایی می زنید؟
براستی خرد شما که آن را محوریت تفکرات خود قرارداده اید در یک قضیه ای که شناخت کامل ندارید آیا حکم به نفی آن می دهد؟
جدّا این گفتار شما برایم بسیار عجیب بوده که شما با اقرار بر خردورزی می گویید اگر خدا موجود دارای علم باشد خواهی نخواهی می بایست ادله شما را تصدیق نماید!
اگر ملاک بروجود خدای دانا را در تصدیق خود می دانید که با این وصف شما نا خواسته اقرار بر وجود کسی که تصدیق شما نماید داشته اید، واین دلالت براین دارد که شما در نهایت ، در صحت گفته های خود نیازمند به تایید کسی که دانا وآگاه هست دارید!
پس ادعای بی خدایی را در عمل زبانی زیر پا گذاشته اید واز ظاهر کلام شما نوعی تردد بیانی وجوددارد ؟!
به بیان دیگر شما محوریت دانا بودن خدا را در تصدیق صحت بی خدایی خود بیان نموده اید که این بازگشت می نماید که شما یا در تردید در نوع تفکر خود هستید که در آن با آنکه خدا را معتقد نیستید در مقام ثبوت صحت عقیده خود خدا را آنگاه که تایید شما نماید دانا دانسته اید که خود این دلالت بر اثبات خداوند از شما دارد ودر تناقض با ادعای بی خدایی شما می باشد!
پس خواسته یا نا خواسته در صورت تایید کلمات شما از ناحیه خداوند ،وجود چیزی که تایید شما نماید را اقرار داشته اید .
واگر دانا نبوده وظالم است که البته این چنین خدا یی نه خدای بنده است ونه خدای هرکه صاحب خرد باشد.
مقصود آنکه شما در صورت تایید خود از ناحیه خدای بنده ، حکم برعالم بودن وظالم نبودنش داده ید ودر نهایت اقرار بر ثبوت یک چنین خدایی را در عالم کرده اید.
امیدوارم توانسته باشم آنچه مکنون نهانم می باشد را به شما رسانده باشم.
سوال دارم : اگر خرد شما آنگونه حکم می نماید وخرد بنده اینگونه! چه تاثیری برای بنده وشما در بعد از مرگ ما خواهد داشت ؟
به بیان دیگر: بنده با خدایی وبه ناچار اعتقاد به معاد. وشما بی خدایی وبدون معاد. وهردو نیز خواهی نخواهی می میریم ، اگر حرف شما درست باشد ما وشما در آن طرف بعد از مرگ مساوی خواهیم بود ،زیرا فرض را برنبود معاد قرار داده ایم براساس دیدگاه شما!
اصلا شما با این وصف نیازی براین ندارید که تبلیغ مرام خود کنید ، زیرا شما ازپس مرگ به چیزی اعتقاد ندارید که تا پیرامون آن تبلیغ نمایید!
وتناقض دیگر در کلام شما ، جنابعالی در عین حالی که می گویید روز جزایی وجود ندارد باز تردید نموده ومی گویید اگر وجود داشته باشد اهل خرد وآگاهی بیشتر بهره خواهند برد.
وما نفهمیدیم اگر شما معتقد به عدم وجود روز جزا هستید پس چرا «اگر وجود داشته باشد »می گویید . واین کلام شما قول امام صادق علیه السلام وپاسکال را تایید می نماید که آنها هم گفته بودند «اگر وجود داشته باشد»
آیا این براساس خرد شما نیازمند به احتیاط در نوع اعتقاد شما وما نخواهد بود؟! چه آنکه شما نیز احتمال آن را داده اید!
ودر خصوص فایل زئوس که عده ای در لوای این اسطوره یونانی تبلیغات ضد خدایی می نمایند باید عرض کنم که بنده فایل هایی را از او در نت مشاهده نموده ام وبنظر حقیر این مسائل چیز تازه ای نیست وبنده به مراتب بالاتر وقویتر از به ظاهر استدلالات اورا را شنیده ام ، واین فایل ها از نظر علمی خیلی خیلی ضعیف تر از سایر استدلالات ضد خدایی دیگران می باشد . شاید برای افرادی دارای وجد باشد اما در واقع امر عاری از یک استدلال متقن عقلی ونقلی وتاریخی است که آن را اقتباس از یک سلسله مسائلی که حق وباطل در آن مخلوط گردیده عرضه می دارد.
ود رمسئله خط کوفی آنچه گفته واقعا با خرد سازگار نیست واگر حرف اوبه طور کلی مورد تصدیق قرار گیرد می بایست فاتحه بسیاری از تبادلات که بین انسانها وجوددارد به خصوص نوشتاری را خواند.
ما هم خواستاریم که شما در پناه خرد بما هو خرد باشید
جناب غلامرضا من خیلی خوب در جلسات و مناظرات البته از طرف مسلمین و به عنوان یک مسلمان شرکت جسته ام و نیک گفته شما را بارها گفته و پاسخها را شنیده ام و هم اکنون به همین نتایجی که خدمتتان عرض شد رسیده ام. به همین دلیل هم گفتمان شما برایم کلیشه هایی است که بارها مرور شده و مع الاسف نکته شاذ و نوینی در تذکرات فلسفه اندیشانه شما لا اقل برای من نیست. من گمان می کنم فیزیک کوانتوم و نظریه های مبتنی بر سیستم های آشوب و پدیده های زیستی ماند فرگشت و … خود دلایل کوچکی از دلایل عمده تر برای نشان دادن سطح تاثیر علت و معلول و حکمت و نظم و براهین از این گونه نیست و برهان فطرت هم در واقع انفعالات مبتنی بر ترس است و حجیت خاصی ندارد. من به عدم وجود آنچه ادیان سامی خدا می پندارند معتقدم و قاطعیتم هم به دلیل براهین موجود است و این نوع اجتهاد نه تنها ملامت برانگیز نیست که عین صواب هم هست.
به نظر اینجانب طرح موضوعی به این ژرفا در این جا و به شکل تلگرافی و از هر نقلی قولیو غزلی نمی گنجد و نیازمند فضای پویا و بسیط و در عین حال بسیار مستند تری است. برای من مصاحبت با شما تا همین بخش هم بسیار مفید و باعث افتخار بوده است. برای شما آرزوی بهترین ها را دارم . امیدوارم در طی طریق به سعادت و کامروایی، پیروز و سربلند باشید.
و از روزى كه عيسى بن مريم به آسمان برده شد حواريون او و داعيان و مبلغين دين او پيوسته با يكديگر اختلاف كردند، و اختلاف آنان روز به روز بيشتر شد و همه مسيحيت را فرا گرفت ، و در آغاز آنان را به جان هم انداخت ، جنگها و قتل و غارتها بپا كرد، انواع دربدريها بوجود آورد، خانواده هائى را آواره كرد، و فسادهائى ديگر بر انگيخت تا آنكه كار به جنگهاى بزرگ و بين المللى بيانجاميد، جنگهائى كه كره زمين را تهديد به خراب و بشريت را تهديد به فناء و انقراض نمود، همه اينها همان وعدهاى بود كه خداى تعالى در آيه مورد بحث داد، و اين خود مصداق تبدل نعمت به نقمت و گمراه ترشدن به دنبال بيشتر متلاشى شدن است ، تازه همه اينها عقوبت دنيائى آنان بود. (و سوف ينبئهم الله بما كانوا يصنعون ).
مولف : تاریخ از قرون وسطی به وحشت ، قتل و غارت و نا امنی جان و عقیده به تلخی یاد میکند . جنگهای صلیبی که مسیحیون براه انداختند و به کشتار یکدیگر پرداختند و با تفتیش عقائد مسیحیون را در آتش سوزاندند و در قرن گذشته دو جنگ جهانی گریبان کشورهای مسیحی را گرفت . خداوند آنها را به جبر وادار به این جنایات نکرده ، بلکه آنها با اختیار گمراه شدند و به قتل و غارت هم کیشان خود پرداختند . و در حال حاضر می بینیم آمریکا کشوری با آئین مسیحیت هموار در پی تجاوز قتل و غارت در کشورها میباشد از جمله کشورهایی با آئین مسیحیت که تهد نفوذ و سلطه آنها میباشد . آقای دکتر سها تسلط کشور بیگانه بر کشورهای مسیحیت اتحاد و همکاری است یا ذلت و خواری کشورهای مسیحی است . این است وعده خداوند تحقق یافته و همچنان ادامه خواهد داشت تا قیامت .
اینها نتیجه گمراهی آنان بود از دین حقه حضرت عیسی(ع) پیروی ننمودند پیرو گمراه کننده ی مانند پلوس شدند اما عده اندکی با تحقیق در ادیان مانند اسلام راستین پی به تحریف و انحراف مسیحیت برده به اسلام روی می آورند . دوست عزیز دکتر (م) برخی از مطالب باقی ماند بعلت طولانی شدن مطلبم عذر خواهی می کنم موید باشید یا علی مدد .
درود به همگي
تا كي ميخواين عقل خودتون رو معطل چارتا كلام و سفسطه بازي بكنين
در مورد شرب خمر در صدر اسلام دقيقا مطابق متن قرآن تغيير حكم از حلال به حرمت مصرف تا رفع آثار مستي تا هنگام نماز و حرام كامل تغيير مشهودا و اينكه پيامبر تحت شرايط زمانه حكم رو تغيير داده مشخصه و نه ميخواد آيت الله باشي يا عرب ولي حالا اين سوال جالبيه احتمالا ماكه الان عاقلتر از دوران پيامبر هستيم ميدونيم شراب اعلي خوب فايدهاي خيلي زياد و ضرر خيلي كم داره بهتر نيست بشينيم مثل رازي و ابن سينا و ساير عقلاي سابق به سلامتي هم بنوشيم تا اينكه دستورات مرمربوط به اعراب ماضي رو زير و رو كنيم
به نام خداوندی که همه را امر به خرد نموده است
نقد مقاله سردر گمی خدا در قرآن برای تحریم شراب
شکی نیست که برای وصول به فهم یک مطلب وقضیه ای از قضایا ،علاوه بر دانایی بر لغت – خصوصا اگر برخلاف لغت خواننده باشد – اطلاع بر علومی که مربوط به آن قضیه است ودانایی بر آنچه که در حقیقت خواسته صاحب کلام وسخنگوی آن هست خواهد بود.خصوصا در مثل کتابی آسمانی به مثل قرآن که نیازمند به یک سلسله اطلاعات وسیعی پیرامون آن است.
آنچه ثابت در شرع ومراد الهی در خصوص خمر ومایه ویا ماده سکر آور که سبب اضمحلال عقل می گردد،حکم حرمت استعمال آن است که درروایات این مسئله به طور صریح وواضح این گونه بیان شده است که همه انبیاء خداوند متعال – که موحدین وخداپرستان معتقد به آنها می باشند – همگی در امتان خود مسئله حرمت استعمال آن را ابلاغ داشته اند.
وهیچ گاه صرف نوشیدن شراب از هرکس در هر رتبه ومقام که باشد دلیل بر موجّه بودن آن نبوده ونخواهد بود . گرچه آنکه اعتقاد به دین وخدایی ندارد برای او این مسائل قابل قبول نمی باشد ومقصود ما از حرمت در نزد موحدین وآنها که ایمان به خدا وانبیاء دارند است .
حال آیا قرآن که نزد اهل توحید ،فرموده خالق وخدای یکتا است در خصوص این مسئله در آیاتش دچار سردر گمی شده است؟! وبرمیزان خرد واهل خرد آیا با مراجعه به آیاتی که مخصوص این قضیه است خداوند دچار تناقض شده ؟! برشماست که برنقد ی مختصر برمطالب این موضوع توجه فرمایید:.
ادعای کسانی که در این مسئله از برخی آیاتی که ذکر می گردد قائل به سردر گمی خدا شده اند ، به این بیان است که آیه ۶۷ سوره نحل: وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
که شما از خرما وانگور نوشیدنی مست کننده ورزق نیکویی می گیرید.
این نتیجه را گرفتند که ((در این آیه همانند دستورات ادیان یهودیت و مسیحیت, شراب از نوشیدنیهای نیکوست و الله هم بر این امر در این آیه تاکید کرده است)) چنانکه نویسندگان این مقاله به خاطرکمی اطلاعاتشان اینگونه گفتند.
جواب ما: ۱- در آیین یهودیت ومسیحیت بنابر اخبار معتبره ، چیزی به عنوان نیکوبودن شرابی که مسکر باشد دیده نشده است ، وچون حجت بر ظاهر الفاظ آیات قرآنی است در این آیه نیز چیزی که اشاره براستحسان شرب شراب داشته باشد وجودندارد.لذا ادعای نیکو بودن شراب از این آیه وبرابری آن در نسبت به امم یهود ومسیحیت اصیل ، ادعایی بدون دلیل ودلالت بر عدم اطلاع بر تاریخ صحیح امم موحد ونا آشنا بودن ونفهمیدن این آیه مبارکه است که شرح آن در ارقام بعدی خواهد آمد
2-چنانکه گفته شده یکی از مهمترین مسائل ، خصوصا در این مبحث ، آشنایی با لغت وادبیات عرب می باشد ،چه بسا به خاطر نا آشنا بودن به آن ، معانی حقیقی برغیر حقیقت خود عرضه گردد. وزیاددیده شده است که برخی مترجمین قرآن برخی آیات را به نادرستی مورد ترجمه وشرح قرار داده اند.
درترجمه آیات قرآنی وفهم حقیقت معنای آن اولا نیاز به تخصص در ادبیات عرب که مهمترین آن صرف ونحو ولغت است می باشد وثانیا براساس برخی ویژگی هایی که در کلام خدا وجوددارد و در این مکان مناسب بسط آن نیست نیازمند به تفسیر ائمه علیهم السلام می باشد – البته این مسئله در نزد موحدین مسئله ثابتی است-
لذا از اغلاط فاحش نویسندگان مسئله مورد نظر خلط بین کلمات قرآنی وعدم درک فهم صحیح از لغت آن بوده است.
توجه فرمایید :این آیه قابلیت دو معنی را دارد که هیچ کدام آن ، نه سبب مبهم بودن آن است از باب حکم به حرمت خمر وشراب مسکر ونه متضاد با سایر آیات می باشد.
ترجمه اول :براساس آنکه «سکرا» در آیه به معنای شهد و وشربتی باشد .ودلیل آن کتاب لغت است که چنانکه در پست های قبل گفته ایم سماعی ومتوقف بر شنیدن از عرب می باشد. عالم لغوی به نام فیومی در کتاب معتبر المصباح المنیر گفته: السکر بفتحتین یقال هو عصیر الرطب اذا اشتدّ یعنی سکر به فتح سین وکاف عصیر وفشرده خرماست زمانی که به غلظت باشد وظاهرا اشاره به شیره ای که در نزد ما معروف است نموده.
ترجمه دوم: آن را به معنای خمر ونوشیدنی معروفی که زایل کننده عقل است بگیریم ،که در این صورت معنا می شود : واز میوه های خرما وانگور (چیزی ) مست کننده ورزقی نیکو اخذ می نمایید یعنی می گیرید.
که به خاطر نبود تسلط بر زبان – حتی عدم دقت در ترجمه هایی که به عنوان استشهاد آدرس داده شده است – به فهمی غیر صحیح به شرح آیه پرداخته وقرآن را به تناقض گویی متهم داشته اند.
ملاحظه فرمایید: ( تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) از نظر ادبیات عرب «تَتَّخِذُونَ» فعل مضارع مرفوع است که فاعل آن واو موجود در آن که ضمیر است می باشد.« مِنْهُ» جار ومجرور متعلق به تتخذون است.« سَكَرًا» مفعو ل به می باشد.« وَرِزْقًا» واو ،حرف عطف ورزقا را معطوف بر سکرا نموده . «حَسَنًا» صفت رزقا است وجمله جمله مستانفه می باشد.
یعنی معنی اینگونه می شود که : شما می گیرید از میوه ها خمر را .
ودر مر تبه دیگر بنابر واو عاطفه: شما می گیرید از میوه ها رزق نیکو را.
وچنانکه ملاحظه می شود در این آیه خداوند استفاده وبهره برداری از انگور وخرما را در دو چیز بیان می دارد که در یکی در مقام توبیخ وعتاب است که هما ن اخذ این میوه ها جهت درست نمودن خمر است در مقابل رزق حسن ، وکأ نّ در این کلام خود اشاره کوچکی به مذموم بودن خمر وتحریم آن می نماید.
واستفاده نیکو بودن شراب از این آیه علاوه برآنکه برخلاف ظاهر الفاظ آیه می باشد براساس آنچه که از ادبیات عرب در این مسئله بیان داشته ایم در مقابل رزق حسن ودر مقام سرزنش مردمی که از میوه هایی که رزق حسن خداوند آفریده واز آن خمر اخذ می دارند می باشد.
3- در خصوص آیه(( از تو درباره شراب و قمار مىپرسند، بگو در آنها گناهى بزرگ و نيز سودهايى براى مردم هست، ولى گناه آنها بر سودشان مىچربد)) وگفته ی : عقب نشینی نمودن خدا از آیه سوره نحل، به خاطر ناآگاهی بر علوم قرآنی ونفهمیدن مراد الهی می باشد. زیرا شکی نیست که در هر چیز قبیح وناپسند علاوه بر ضرر، منفعت هایی نیز برای آن می باشد ، وشراب وقمار نیز از این قضیه مستثنا نیست
لذا خداوند آن ضرر وزیانی که مورد ملاحظه می بایست قرار گیرد را در این آیه بیان نموده وفرموده منافعی که انسانها از شراب خمر وقمار چه از لحاظ مادی وغیر آن بدست می آورند در مقابل ضرری که در آنها نهفته است ناچیز بوده است. وبدیهی است که شخص عاقل خویش را داخل در ضرررساندن خود نمی نماید.
لذا همه آیات خداوند در مسئله شراب یک چیز را حکایت کننده اند وآن هم وجوب دوری گزیدن از آن.
4- اما آیه «اى مؤمنان در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا زمانى كه بدانيد كه چه می گویید، همچنين هنگامى كه جنب هستيد نيز به نماز نزديك نشويد»
علاوه بر معانی که برای ماده سکر است ،هیچ دلالت بر نیکو بودن نوشیدن شراب مسکر نیست.
.
وبرای ما شروحی براین آیه است که به خاطر دوری از طولانی شدن کلام از ذکر آن پرهیز نموده ایم ، واگر کسی خواهان آن است مانعی ازذکر آن نخواهد بود .
واز نتیجه ای که از این آیات گرفته می شود هیچ یک از این آیات دلالت برسردر گمی خداوند در مسئله منع از نوشیدن شراب مسکر ندارد!بلکه در واقع دلالت بر سردر گمی ما می نماید که بدون توجه به فهم صحیح آیات از روش صحیح آن قرآن را سردر گم در بیان مسائل خود دانسته ایم!
أحسنت ، ما و جناب ytrree نیز پاسخ دندان شکنی داده ایم اما این پاسخ ها بدرد خوانندگان میخورد نه مشرکین ملحدی چون گند نگر ، اینان بر دلشان پرده نهاده شده است .
خوب شما هم نتوانستید تعفن ناب محمدی خود را مخفی کنید و به دلیل نداشتن استدلال کافی توهین را آغاز کردید.
همین جملات موهون شما کافیست برای اثبات غیر منطقی بودن ادعاهایتان.
دکتر عزیز
این جانب به همه آنچه که به عنوان نقد براسلام وقرآن وتشیع وچگونگی عمل به روایات وروایات صحیح از غیر صحیح وعمل کلینی وصدوق درروایات وآیا می توان به همه آنچه که کلینی وصدوق ازروایات بیان داشته اند عمل نمود ومسائل تاریخی ونکات مهم وموشکافی در اشکالات شما براسلام که مجموعه ای از قرآن وپیامبر واماما ن وامثال اینها می باشد حرف وسخن دارم.
که بر میزان وقت خویش به آن می پردازم.
اگر براساس خرد ودلائل عقلی حاضر به بحث وگفتگو پیرامون این قضایا هستید بنده مطالب خود را طبق زمان بندی یکی یکی ارسال دارم تا باهم در خصوص این مسائل به گفتگو برمیزان خرد وعقل بپردازیم.
لطفا جواب صریح را مرحمت فرمایید.
درود
واقعا متاسفم براي كسااني كه با تفكر اينكه اعتقاد درستي دارند شروع به جواب دادن ميكنند
آن كس باهوش تر است كه اول فكر كنه شايد حرف من غلط است بعد دليل واسه درستی پيدا كنه بعد دليل براي غلط بودن صحبت طرف مقابل پيدا كنه
من از بحثي كه دكتر اغاز كرد خيلي خووشحالم چون برا كسي كه مسلمان است دليل ميشه كه با اعتقاد قوي تر به دين خود ايمان پيدا كنه
و براي كسي كه مسلمان هم نيست خوبه شايد اشتباه فكر كنه و باز گرده به اسلام
ماا همه راه پدر و مادر خود را ميريم اگه اروپا بودين باز هم مسلمان ميشدين ايا؟؟
بايد دين خود را خوودمان پيدا كنيم
من خوودم هميشه دنبال بحث هاي خلاف دين اسلام هستم كه اگه دين درستي هست قووي تر شه ايمانم و اگه غلط هست دنبال دين ديگري باشم
هميشه مووفقيت در تضاد است
وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
در این آیه شراب را به عنوان نعمت معرفی نفرموده بلکه فرموده است که از انگور و خرما شراب و روزی نیکو استخراج می شود. یعنی هم استفاده مثبت و هم منفی به طور بالقوه دارد که برای هر چیزی این موضوع مصداق پیدا می کند. بنابراین در این آیه شراب حلال شمرده نشده است.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا
در این آیه حکم صریح تحریم شراب صادر شده است. هر چند منافع آن نیز در قرآن تاید شده که این هم از اعجاز علمی قرآن محسوب می شود.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ
در خصوص این آیه اولا خیلی از مفسران مستی در این آیه را مستی برگرفته از خواب تعبیر نموده اند. ثانیاً بعضی از مومنان شرب خمر هم می کنند بنابراین در هنگام نماز باید صبر کنند تا از حالت مستی خارج و به حالت عادی برگردند سپس نماز بخوانند. این موضوع به معنای محدود کردن شراب به لحظه خواندن نماز نیست یا به اصطلاح اثبات شی نفی ما عدا نمی کند. با کمی دقت متوجه می شویم که خداوند فرموده است اگر شراب مصرف کردید و قصد خواندن نماز داشتید صبر کنید تا از حالت مستی خارج شوید و این موضوع ربطی به حرام بودن شراب در لحظه نماز ندارد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
در این آیه نیز صراحتا به حرمت شرب خمر اشاره شده و مومنان را متذکر فرموده است که مبادا به آن نزدیک شوند.
خدا وکیلی کجای این آیات تناقض وجود داره؟