ما ایرانیها به صورت موروثى شیعه به دنیا میآییم و از همان زمان کودکی اعتقاداتی را در ذهن ما فرو میکنند که معمولا تا آخر عمرمان با باور به آنها زندگی میکنیم. یکی از این اعتقادات اعتقاد به عصمت و امامت علی و فرزندانش است, اعتقادی که جای جای آن دارای نکات متناقض و غیر قابل اثبات, میباشد..
بدون اینکه بخواهم به خالق این عصمت و امامت بپردازم و بدانیم که چه کسی آنرا وارد مذهب شیعه کرده،(در متنی جداگانه به آن خواهم پرداخت) به طور مختصر عصمت را آنچنان که در فقه شیعی آمده برایتان تعریف میکنم. عصمت در لغت به معنای منع و امساک است. در مورد معنای اصلاحی عصمت اختلاف است و هرکدام از فرقه های اسلامی تعریفی خاص خودشان را از آن دارند. از دیدگاه شیعه، عصمت یعنی پاکی از گناهان صغیره و کبیره و دوری از خطا و فراموشی. برخی از متکلمان عصمت را توفیق لطف(یعنی لطف الهی ایجاب می کند که برای هدایت بشر، پیامبران و امامانی با ویژگی عصمت انتخاب شوند، تا اسلام را معرفی نمایند) و اعتصام معنی کردهاند.
ولی انسان عاقل و خردمند نه زیر بار این ادعاها میرود و نه بدون تحقیق مطلبی را به خورد سلولهای خاکستری مغزش میدهد. ما نیز بنا بر وظیفه روشنگری خود با کنکاش در متون خود مسلمانان سعی میکنیم پاسخ منطقی برای رد این ادعای شیعیان بیابیم.
در این متن با توجه به تاریخ مکتوب اسلام و احادیث به جا مانده از بزرگان این دین, با طرح چند سؤال در مورد امامان شیعیان, معصوم بودنشان و اعتقاداتی که از کودکی در ذهن ما فرو کردهاند را به چالش میکشیم و قضاوت را به عهده شما دوستان خردمند میگذارم.
۱) شیعـه معتقدنـد که علی امامی معصوم است، سپس چنان که خود شیعیان قبول دارند علی را میبینیم که دخترش امکلثوم، خواھر حسن و حسین را به ازدواج عمر بن خطاب در میآورد! [افراد ذیل از علمای شیعه این ازدواج را ذکر کردهاند: الکلینی فی الکافی فی الفروع(۱۱۵/۶)، الطوسی فی تھذیب الأحکام(باب عدد النساء ۱۴۸/۸) وفی (۳۸۰/۲) فی کتابه الاستبصار (۳۵۶/۳) المازندارانی فی مناقب آل أبی طالب(۱۶۲/۳)، العاملی فی مسالک الأفھام (۱/کتاب النکاح)، مرتضی علم الھدی فی الشافی (ص ۱۱۶) ابن أبی الحدید فی شرح نھج البلاغة (۱۲۴/۳) الأردبیلی فی حدیقة الشیعة(ص ۲۷۷)، الشوشتری فی مجالس المؤمنین(ص۷۶، ۸۲) المجلسی فی بحار الأنوار(ص۶۲۱). شیعه باید از دو چیز یکی را بپذیرند که پذیرش ھر یک برایشان ناخوشایند و تلخ است:
اول اینکه: باید قبول کنند که علی معصوم نیست؛ چون که دخترش را به ازدواج مرد کافری در آورده است! و چنین سخنی با پایه ھای اساسی مذھب شیعه متضاد است و بلکه از آن لازم میشود که بگویند دیگر ائمه به طریق اولی معصوم نیستند.
دوم اینکه: بپذیرند که عمر مسلمان است! و علی برای نزدیک شدن به حلقه قدرت، دوست داشته او دامادش شود. و این دو پاسخ با هم در تناقض آشکار ھستند.
٢) شیعه میگویند ابوبکر و عمر کافر بودهاند(به علت اینکه خلافت را که حق علی بوده را از وی غصب کردهاند و با اینکار دچار کفر گردیدهاند) سپس میبینیم که علی که از دیدگاه شیعه امام معصوم است خلافت آنھا را میپسندد و با ھر یک پس از دیگری بیعت کرده و علیه آن قیام ننموده است. از این نتيجه میشود که علی معصوم نیست چون او با دو کافر ستمگر بیعت کرده است، و او با بیعت خود آنھا را تایید نموده، و این نقصی در عصمت و کمک کردن به ظالم در ظلمش میباشد، و ھرگز امام معصومی این کار را نمیکند. یا اینکه شیعه باید قبول کنند که کار علی کاملا درست بوده است!! چون ابوبکر و عمر دو خلیفه قابل قبول مسلمانان و برحق بودهاند، و وقتی شیعه آنھا را کافر خطاب میکنند و به آنھا ناسزا میگویند و خلافت آنھا را قبول ندارند، با امام خود مخالفت کردهاند! حال سوال اینجاست که: آیا راه على درست بوده، یا ادعای شیعیانش ؟
٣) علی بعد از وفات فاطمه با زنان زیادی ازدواج نمود و از آنھا صاحب چندین فرزند شد که برخی از فرزندان وی عبارتند از: عباس بنعلیبنابیطالب، عبدالله بنعلیبنابیطالب، جعفر بنعلیبنابیطالب، عثمان بنعلیبنابیطالب، مادر این فرزندان، ام البنین بنت حزام بن دارم [کشف الغمة في معرفة الأئمة لعلی الأربلی (۶۶/۲)] است. ھمچنین علی با لیلی بنت مسعود الدارمیه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد به نامھای: عبیدالله بنعلیبنابیطالب، ابوبکر بن علیبنابیطالب. [منبع سابق ، و الإرشاد ص ۱۶۷، معجم الخوئی(۶۶/۲۱)]. و ھمچنین یحیی بنعلیبنابیطالب، محمد اصغر بن علی بن ابی طالب، عون بن علی بن ابی طالب، که مادرشان اسماء بنت عمیس است. و رقیه بنت علی بن ابیطالب و عمر بن علیبنابیطالب که در سی و پنج سالگی وفات یافت فرزندان او ھستند و مادرشان ام حبیب بنت ربیعه است.[ الإرشاد ص ۱۶۷، معجم الخوئی(۴۵/۱۳)] و ھمچنین با ام مسعود بنت عروه بن مسعود ثقفی ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد به نامھای: ام الحسن بنت علی بن ابی طالب، رمله الکبری بنت علیبنابیطالب. [ کشف الغمة فی معرفة الأئمة لعلی الأربلی(۶۶/۲). الإمامة والنص للأستاذ فیصل نور ص ۶۸۳-۶۸۶]. سؤال اینجاست، چگونه علی اسم کسانی را بر فرزندانش میگذارد که و از همه بدتر قاتل همسر و فرزندش در جلوی چشمانش بودهاند ، آیا انسان عاقلی اسم دشمنانش و قاتلین خانواده اش را بر فرزندانش میگذارد؟ با توجه به اعتقادات شیعیان, آیا همچین شخصی میتواند معصوم باشد ؟؟
٤) صاحب کتاب نھج البلاغه -کتاب معتبر شیعه – روایت میکند که علی از پذیرفتن خلافت کناره گیری کرد و گفت: دعوني والتمسوا غيري. “مرا رھا کنید و کسی دیگر غیر از من را بجویید” [نھج البلاغة (ص ۱۳۶) و (ص ۳۶۶-۳۶۷) و (ص ۳۲۲)]. این حرف علی بر باطل بودن ادعاهای شیعیان صحه میگذارد، زیرا شیعهھا میگویند که علی از سوی خدا به خلافت و امامت منصوب گردیده است و خلیفه شدن او فریضهای بوده است که به گفته آنها ابوبکر به خاطر غصب این حق او مورد بازخواست قرار میگیرد، پس اگر چنین است چگونه از پذیرفتن آن اباء میورزد؟ آیا رد مقام امامت که به وسیله خدا به وی تفویض شده, مصداق کفر نیست؟؟ آیا شخصی که معصوم باشد میتواند همچین رفتاری از خود نشان دهد ؟؟
٥) شیعه میگویند فاطمه پارۀ تن محمد در زمان خلافت ابوبکر مورد اھانت قرار گرفته است، و پھلوی او را شکستند، و خواستند خانه اش را آتش بزنند، و او را زدند که بر اثر آن فرزندی که در شکمش بود و اسمش محسن بود را سقط کرد! سؤال این است که علی کجا بود؟! چرا حق فاطمه را نگرفت در صورتی که او بنا بر ادعای خودشان شجاع ترین فرد عرب بود و صدها داستان تخیلی درمورد شجاعت و غیرت او بر روی منابر نقل میشود، بود؟
آیا اینکار و بی توجهی علی در حمله به خانه اش و قتل همسر و فرزندش نمیتواند گناه بسیار نابخشودنی و رفتاری بسیار بزدلانه محسوب شود ؟ و آیا کسی که هم منتخب از سوی خداست, هم معصوم است و هم امام (بنا بر اعتقاد شیعیان) میتواند چنین رفتاری از خود بروز دهد؟؟
۶) امامان شیعه نامھای خلفا و دیگر یاران محمد که بعضی از آنها در جنگ جمل حضور داشتند و با علی جنگیدند را بر فرزندانشان میگذاشتند و مؤرخین و ناقلان اخبار ھم شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. و این مورد تاریخی کاملا با اعتقادات شیعیان در تضاد است و ادعای آنها در مورد عصمت امامان شیعه و فرزندانشان را به کلی باطل میکند. چنان که در منابع شعیه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی ھاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت.[الإرشاد للمفید(ص ۳۵۴)، مقاتل الطالبیین لأبی الفرج الأصبھانی الشیعی(ص۹۱) تاریخ الیعقوبی الشیعی(۲۱۳/۲)]
الف: حسن بن علی فرزندانش را به این نامھا نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه و عبیدالله[التنبیه والإشراف للمسعودی(ص ۲۶۳) مقاتل الطالبین أبی الفرج الإصفھانی(ص ۱۸۸) چاپ دارالمعرفه] موسی کاظم دخترش را عایشه نامید.[کشف الغمة للأربلی (۲۶/۳)]
ب: کنيه(لقب) بعضی از فرزندان امامان شیعه، ابوبکر بود، مانند زین العابدین علیبنحسین[کشف الغمة للأربلی (۳۱۷/۲)]، و علی بنموسیالرضا که کینهاش ابوبکر بود.[مقاتل الطالبیین لأبی الفرج الأصبھانی(ص ۵۶۱ـ ۵۶۲) چاپ دارالمعرفه]
پ: بعضی ازامامان شیعه اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند که از جملۀ آنان میتوان به علی اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود و عمر بن علی در کنار برادرش حسین کشته شد. علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصھباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد.[الإرشاد للمفید ص ۳۵۴، معجم رجال الحدیث للخویی ۵۱/۱۳، مقاتل الطالبیین لأبی الفرج الأصبھانی ص ۸۴ چاپ بیروت، عمدة الطالب ص ۳۶۱ چاپ النجف. جلاء العیون ص ۵۷۰]
ت: حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید.[الإرشاد للمفید ص ۱۹۴، منتھی الآمال ۲۴۰/۱، عمدة الطالب ص ۸۱، جلاء العیون للمجلسی ص ۵۸۲، معجم رجال الحدیث للخوئی ۲۹/۱۳. رقم (۸۷۱۶) کشف الغمة (۲۰۱/۲)] و ھمچنین علی بن حسین بن علی، علی بن زین العابدین، موسی کاظم، حسین بن زید بن علی، اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسن بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند.[الإرشاد للمفید (۱۵۵/۲) کشف الغمة (۲۹۴/۲)]
با توجه به این آمار و ارقامی که بخشی از آن را آوردیم به این نتیجه میرسیم که اگر باور کنیم که خلفا طبق اعتقاد شیعه کافر و غاصب خلافت و بی توجه به وصیت محمد در مورد جانشینی علی بودهاند, پس امامان شیعه نمیتوانستهاند که هم معصوم باشند و هم با کفار چنین روابط دوستانهای داشته باشند زیرا اینکار یک گناه محسوب میشود.
۷) کلینی در کتاب الکافی میگوید: “أن الأئمة يعلمون متى يموتون، وأنـهم لا يموتون إلا َّ باختيار منهم”.
ترجمه: ائمه میداند که چه زمانی میمیرند، و آنھا جز با اختیار خودشان نمیمیرند[أصول الکافی الکلینی ۲۵۸/۱ کتاب الفصول المھمة الحر العاملی ص ۱۵۵] و مجلسی در کتابش(بحار الانوار) حدیثی را ذکر میکند که میگوید: “لـم يكن إمام إلا َّ مات مقتولا ً أو مسموماً”.
ترجمه: ھیچ امامی نبوده مگر آن که او را کشته اند یا مسمومش کردهاند[بحار الأنوار ۳۶۴/۴۳]
اگر آن گونه که کلینی و حر عاملی گفتهاند امام غیب میداند، پس قاعدتا این امامان غیب دان باید از محتوای سمی آب یا غذایی که به آنها داده میشد, مطلع بوده و از خوردن آن پرھیز میکردند, پس اگر پرھیز نکرده و آن مواد سمی را خورده باشند، خودکشی کردهاند زیرا با علم به عواقب آن اینکار را کردهاند و اینکار مصداق بارز خودکشی است. و طبق اعتقاد خود مسلمانان، ھر کس خودکشی کند به دوزخ میرود!
آیا شیعیان میتوانند این تناقضات را حل کنند؟ آیا این تناقضات نفی ادعای آنها در مورد عصمت و عدم ارتکاب به خطا و گناه امامانشان نیست؟؟
۸) حسن بن علی با اینکه یاوران و لشکریانی داشت و میتوانست جنگ را ادامه دھد اما با معاویه صلح کرد و در مقابل برادرش حسین با اینکه افرادش کم بودند و میتوانست صلح کند و جنگ را رھا کند علیه یزید قیام کرد. پس یکی از دو برادر کارش درست بوده و دیگری کارش اشتباه بوده است، زیرا اگر دست کشیدن حسن و صلح کردن او با اینکه توانایی جنگیدن را داشت به جا بوده است! قیام حسین بدون آن که قدرتی داشته باشد با اینکه میتوانست صلح کند اشتباه است. و اگر قیام حسین با اینکه توانایی نداشت به حق و به جا بوده است، صلح کردن حسن و دست کشیدن او از جنگ با اینکه قدرت داشت اشتباه بوده است!
و این امر شیعیان را در وضعیت دشواری قرار میدھد، چون اگر بگویند ھر دو بر حق بوده و کارشان به جا بوده است دو چیز متضاد را جمع کرده و تایید نمودهاند، و جمع کردن دو چیز ضد و نقیض برخلاف اصولشان است، اگر بگویند که کار الحسن نادرست و باطل بوده است باید امامت او را ھم باطل و نادرست قرار دھند، اما اگر امامت او نادرست و باطل باشد امامت و عصمت پدرش باطل میشود چون پدرش او را جانشین خود قرار داد. و طبقاعتقادات مذهب شیعه، امام معصوم، جز امام معصومی ھمانند خودش، کسی دیگر را جانشین خود قرار نمیدھد. و اگر بگویند کار حسین نادرست و بیجا بوده است، باید بگویند که امامت او باطل و معصوم نیست، و نیز امامت و عصمت ھمه فرزندانش را باید باطل قرار دھند، چون امامت و عصمت از طریق حسین به فرزندانش رسیده است. و وقتی امامت و عصمت او باطل گردد امامت و عصمت ھمه باطل میشود!
نتیجه گیری:
اعتقاد به عصمت علی و فرزندانش از بی پایه ترین اعتقادات شیعیان و از مضحكترین مسائلی است که در ذهن ما فرو کردهاند, زیرا میتوان با طرح کردن سوالات بسیار ساده و همچنین نگاهی ساده به تاریخ و احادیث خود شیعیان میتوان, این اعتقاد بی اساس را به چالش کشید.
پانویس:
کلماتی که با رنگ قرمز مشخص شدهاند, منابع مطالب عنوان شده میباشند.
عصمت راشیعیان عمومابه آیه ۳۳ احزاب وحدیث کسا که درارتباط بااین آیه هست نسبت می دهند.اما چندنکته هست.اولا درآن آیه سخن ازاینست که اهل بیت زیورهای خودراآشکارنکنند وازخانه برون نروند که سخت است باورکنیم منظورعلی وحسن وحسین باشند.ازآن گذشته درباره کلمه الرجس از امام ششم شیعه هم حدیث هست که گفته رجس دراینجا یعنی شک دروجودخدا.بنابرنظرجعفرصادق رجس به معنای گناه وپلیدی نیست.ازدیگرسوبه فرض که رجس گناه است وعلی وحسنین هم درسلک اهل بیت رسولند.چطوراین عصمت بصورت موروثی انتقال یافته؟طبق چه سندی؟آیاتی ازقرآن عصمت رادرباره خودپیامبرمنتفی میکند چه رسدبه نوادگان او.ازجمله سوره عبس.ازمنظربرون دینی هم این خیلی خنده دارومخالف بدیهیات اصول اخلاقی وعدالت است که خدا خانواده ای رابصورت مادرزاد دوراز گناه ولغزش بوجودآورد.نطفه مقدس باعدالت ناسازگاراست وامری غیراخلاقیست