مقايسه نمونههاى جديد و قديم ترجمهها و تفسيرات اين موضوع و مورد، نشان مىدهد كه در طول زمان بر ميزان و موارد سانسور و تحريف اين كلمه افزوده شده، يا به بيانى ديگر متشرعان جديد از نظر دخالت در معنى و مفهوم قرآن نسبت به قديمى ها جسورتر شده و به مرزهاى جديدى از تعبير و تفسير و تحريف “قرآن” نائل آمده اند.جريان از اين قرار است كه در زمان ظهور دين اسلام، “در مركز عربستان و در منطقه وسيعى به نام يمانه، عشيره اى به نام “بنى حنيفه” اقامت داشت.
حنيفه از مفهوم حنيف استنتاج مىشود و بنا بر اسطورهاى دينى، لقب حضرت ابراهيم بوده كه براى يكتاپرستى مبارزه مىكرده است. قبل از ظهور اسلام، اكثر اعضاى عشيره بنىحنيفه، يا گرايش به يكتاپرستى داشتند يا اصل يكتاپرستى اديان يهودى و مسيحى را پذيرفته بودند. اينان اما، خواهان دين ساده و إبتدائىترى بودند كه به تمايل آنان به زهد، انزوا و جهان گريزى پاسخ مطلوب مىداد.
در يمانه “خالد بنى حنيفه” از عشره ابس، “حنظله ابن صفوان” و “مسيلمه” مدعى بود كه مخاطب الله (ملقب به رحمان) قرار گرفته است تا براى پرستش او تبليغ كند. او با نوشتن آياتى كه جنبه ابلاغى و اخلاقى داشتند، براى پيامبرى خود تبليغ مىكرد. پس از إعلام ظهور محمد، مسيلمه كه قبل از وى مدعى بعثت شده بود، با او تماس گرفت و پيشنهاد همكارى داد. ولى محمد پيشنهاد او را رد كرد، زيرا فقط خود را منبع واقعى وحى الهى میدانست.مسلمانان برای مسيلمه لقب “اسود كذاب” يا سياه پوست دروغگو را نهادهاند!
مسيلمه و ديگر مدعيان پيامبری توسط محمد و جلادانش بطرز وحشيانهای به قتل رسيدند.
ورقه بن نوفل (عموزاده خديجه) هم از اعضاى ايين حنفا بود كه براى يكتاپرستى تبليغ مى كرد. او بخشى از انجيل را نيز به عربى ترجمه كرده بود. قبلا او و محمد ساعتها در رابطه با يكتاپرستى بحث كرده بودند. سه شخص سرشناس ديگر آيين حنفا “زيد بن عمرو بن نفيل”، ” عبيدالله بن جحش” و “عثمان بن حويرث” نام داشتند. زيد بن عمرو براى زهد و عبادت به كوهستان حرا پناه مىبرد و در همان جا با محمد پيرامون يكتاپرستى گفتگو مىكرد. محمد حنفا را مى شناخت و ايشان را پيروان “دين پاك و برحق” مى شمرد. وى در قرآن، حنفا را به اين معنى اورده و در آيههاى عديده، از ايشان در نقطه مقابل بت پرستان ياد كرده است. (سوره ١٠ ايه ١٠٥، سوره ٢٢ ايه ٣١، سوره ٣٠ ايه ٣٠، سوره ٩٨ ايه ٥)
كلمه حنيف و حنيفه ١٢ بار در قرآن به كار رفته و از آن جملهاند: آيه ١٠٥، سوره يونس، آيه ١٢٥ سوره النسا، ……….ايه ٣١ سوره الحج و ايه ٥ سوره البينه. از اين آيه ها، پنج ايه مستقيم در مورد دين حنف “نازل” شده اند كه از آن جمله اند: آيه ١٠٥ سوره يونس، آيه ٧٩ سوره انعام، آيه ٣٠ سوره الروم، آيه ٣١ سوره الحج و آيه ٥ سوره البينه. اين آيات بر آنند كه:
– و ان أقم و جهك للدين حنيفا و لا تكون من المشركين” = “به دين حنيف روى آور و هرگز از مشركين نباش” (سوره يونس، ايه ١٠٥)
و “فاقم و جهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل خلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون” =
“روى به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا و مردمان است، در آفرينش خدا تغييرى راه ندارد؛ اين دين استوار است ولى بيشتر مردم نمى دانند”(الروم،٣٠)
اين آيات بر روى هم اين معنى را مىرسانيدند كه:
دين اسلام همان دين حنيف است، يا در آغاز دعوت اسلام و زمان نزول اين آيات چنين بوده، پيامبر اسلام عين همين دين را تبليغ مى كرده و همراه با مسلمانان ديگر، موظف به پذيرش آن بوده است.
بقيه ايات قران مربوط به اين دين در مورد پيوند دين حنيف با ابراهيم پيغمبر است: ايه ١٢٥ سوره نسا، ايه ١٣٥ سوره البقره، ايه ٦٧ و ٩٥ سوره ال عمران، ايه ١٦١ سوره انعام، ايه هاى ١٢٠ ١٢٣ سوره النحل همه به تكرار تاكيد مى كنند كه :” ابراهيم حنيف و مسلمان است و مشرك نيست” (سوره ال عمران، ايه ٦٧؛ سوره انعام، آيه ١٦١؛ سوره نحل، آيه ١٢٣)
- انكار قيد دين حنيف
اما با وجود اين دستور صريح الله، و با وجود اين همه وحى و آيه در مورد ضرورت پيوستن به اين دين “حنيف”، جالب است كه اكثريت قريب به اتفاق مترجمين و مفسرين مورد مراجعه نويسنده، از بيان اين كلمه كليدى قران خوددارى كرده اند. هر كس، چه مترجم يا مفسر و متكلم، از راهى براى سانسور و حذف اين نام و كلمه از متن قران كوشيده و هركس نيز براى طفره رفتن از قيد اين نام و عنوان، ابتكارى خاص بكار برده و راه فرارى برگزيده است.
سبب اين سانسور و انكار جمعى به درستى معلوم نيست، اما نگاهى به جهت گيرى تفسيرات گوناگون، سوالاتى را در مورد سانسور آيات مربوط به آيين و دين حنيف يا حنفا، در ذهن ايجاد مى كنند:
آيا اين همه براى آن است كه:
١- اين ايات با ساير ايات قران ( و از ان جمله، ايات ٥ و ٦ سوره ياسين، ايه ٣ سوره سجده و ايه ١٦٥ سوره انعام ) كه مدعى اند كه قبلا براى اعراب پيامبرى فرستاده نشده و دعوى براى انان نيامده، مغايرت دارند و اين متشرعين با سانسور نام اين “دين سابق يكتاپرستى عربى” كه مورد تاييد قران هم قرار گرفته، براى حل و فصل اين مغايرت در بين آيات قران مى كوشند؟؟؟
٢- ايا اينان براى اثبات دين عربى يكتاپرست اسلام كه مى بايست كاملا جديد و بى سابقه بوده و هيچگونه گذشته اى در ميان اين قوم نداشته باشد، اين سانسورها و دست بردن ها در كلام منتسب به خدا را مجاز تلقى مى كنند؟
٣- ايا اين همه انكار و سانسور ناشى از ان است كه شريعت سازان اسلامى نمى خواهند مطرح كنند كه قبلا كس و كسانى هم دعوت به يكتاپرستى كرده بودند و پيامبر اسلام اولين آنان بوده ؟؟؟
حال نمونه اى از پرده پوشى و سانسور ترجمه كلمه “حنيف” توسط مترجمين قران:
- بهاالدين خرمشاهى در ترجمه ايه ٣٠ سوره الروم، نام دين حنيف را تماما سانسور كرده و به جاى ان از كلمه “حق”، ان هم در داخل پرانتز استفاده كرده است. ترجمه وى از اين عبارت قران:
“فاقم و جهك للدين حنيفا…” نه معادل درست ان به شرح: “پس روى به دين حنيف كن…”، بلكه به صورت “پاكدلانه روى به دين (حق) بياور….” است.
– حسين محى الدين الهى قمشه، مطابق معمول، از خود كلمات و عباراتى بر معنى ايه افزوده و نام دين “حنيف” را نيز به دين “اسلام” برگردانده است:
“پس تو اى رسول (با همه پيروانت! ) مستقيم رو به ايين پاك اسلام اور…”
- نويسنده “ترجمه خلاصه تفسير الميزان” أسم حنيف را به صورت صفت بكار برده و ان را با كلمه نامربوط “معتدل” برابرى كرده است: “پس روى خود را به جانب دين معتدل و حنيفى كن كه …”
- مكارم شيرازى و شركا در “تفسير نمونه” خود دين حنيف را با “ايين خالص” معادل قرار داده و نوشته اند: “روى خود را متوجه ايين خالص پرودگار كن…”.
انان توضيح نمى دهند كه منظور از به اصلاح “ايين خالص” در اين ايه كدام ايين و ديني است و كدام بخش از اين ايه برابر سازى شده است.
- سيد على قريشى در كتاب “تفسير أحسن الحديث” براى سانسور كلمه حنيف در بند فوق الذكر قران، از خود جمله اى بدون هرگونه معنى و مفهوم ساخته است:” و جهت را به اين دين ( ! ) پيوسته كن ( ؟ ) …”
- ابوبكر عتيق نيشابورى در كتاب “تفسير سورابادى” براى نديده گرفتن اين كلمه كليدى قران، ان را نام اسلام خلاصه كرده است:”بيست (بايست) بر دين اسلام بگشته از همه دينهاى بد راست ايستاده بر مسلمانى ( ؟ ) ..”
- او توضيح نمىدهد كه منظورش از دين پاك و يكتاگو چه دينى است. قابل توجه است كه در اين ميان فقط در ترجمه طباطبايى در تفسير الميزان، اين كلمه معادل خود را يافته است: “پس روى به دين حنيف كن” “كه مطابق فطرت خداست فطرتى كه خدا بشر را بر ان افريده و افرينش خدا دگرگونى نيست، اين است دين مستقيم، ولى بيشتر مردم نمى دانند(الروم، ٣٠) و ” (و به من وحى شده كه) وجه بندگى و ديندارى را متوجه دين حنيف كن، و زنهار، زنهار كه از مشركين نباش” (يونس، ١٠٥)
- با اين وجود اين دو مورد تنها مواردى اند كه طباطبايى در تفسير الميزان خود به ذكر اين كلمه كليدى پرداخته و ان را به نام درست خود ترجمه كرده است. گويى كه وى نيز از ضرورت سانسور اين كلمه كليدى قران و وحى خدا اگاه بوده و تا حدودى هم در اين راه كوشيده، ولى به اندازه ايندگانش جرات انكار تمام موارد “آيات و وحى خدا” را در خود نديده و در هر حال، راهى براى جواب به سوالات احتمالى خداى خالق جهان باز گذاشته است.
مى بينيم كه دست بردن در معانى قران و ساختن مبانى دينى براى “مقبوليت دينى بخشيدن” به نيات دنيوى متشرعين، بسيار آسان تَر، رايج تَر و عمومى تَر از ان است كه در ذهن مسلمانان مى گنجد و انتظار مى رود. با اين وجود، مجددا اين سوْال مطرح مى شود كه:
- با وجود اين همه دست بردن ها و تحريفات، به كدام ترجمه و تفسير ظاهرا با امانت قران مى توان اعتماد كرد؟
منابع :
“فرشيد فريدونى، نقدى بر فلسفه و تاريخ دول اسلامى و دلايل شكست مردم سالارى دينى در ايران،ص٨ .
پطروشفسكى.ص ٢٢
ترجمه تفسيرالميزان
رضا آيرملو، قرائت قران غير دينى،جلد ١،ص ١٢٢-١١٧”
مرگ بر اسلام
گذشته از اینکه واژه «حتیف» را مترجمین و مفسرین چی ترجمه میکنند خود قران هم انرا بمعنی غلط اسنفاده کرده!
«حنیف» در لغت به معنی مایل بودن بطرفی و یا کج بودن و… است اما صاحب قران انرا به معنی راست و مستقیم اورده که مطلق غلط است.