جریان افک را اکثرا واقف هستید, جریان تهمت زدن به عایشه در باره رابطه داشتن با صفوان. گویا عایشه در غزوه ای همراه لشگر بود و هنگام برگشت به قضای حاجت میرود و چون گردنبندش پاره میشود و طول میکشد تا آنها را جمع کند, لشگر بدون عایشه میرود و عایشه تصمیم میگیرد تا خبردار شدن لشگر و برگشت آنها در همانجا بماند.
سپس شخصی ا ز صحابه بنام صفوان او را پیدا کرده و همراه خود به کاروان محمد میرساند. در این بین صحابه شروع به شایعه پراکنی میکنند که عایشه مخصوصا بخاطر صفوان خودش را عقب انداخته.
یکی از این بهتان زنندگان علی بن ابیطالب بوده که بالاخره با قهر عایشه, محمد سوگلیش را دور دیده و آیه نازل میکند که در این آیه ( آیه ۱تا ۱۰ سوره نور ) به مذمت منافقان و تهمت زنندگان میپردازد. در تصاویر از کتاب معتبر مسلمانان سیره نبی از ابن اسحاق, سند آمده که علی بن ابیطالب, مورد مذمت قرار داده شده است.
البته اگر حدیث صحیح باشد عنوان و تیتر شما ثابت نمیشود ولی علم غیب و معصوم بودن علی را رد میکند و انسان معمولی بودن پیامبر و رابطه اش با وحی که همان نبوت است را ثابت میکند
این مطلب رو که گذاشتی، عربی اش رو بذار. ترجمه برای کسای که عربی بلد نیستند.
این هم وضع ترجمه کتاب که اصلا مترجمش مجهوله:
درباره شیوهاى که مترجم در ترجمه کتاب بکار برده است،باید دید او فکر خود را از قیدهایى که هر مترجمى در برابر زبان اصلى یک کتاب به آنها دچار مىشود تا چه حد توانسته است آزاد کند و براى آنکه مطالب را به آن نحو که خود فهمیده و خواسته است به خواننده فارسى زبان بفهماند تا کجا،بدون آنکه از اصل موضوع دور شود،در تغییر عبارات و پس و پیش کردن جملات و اداى توضیحات و آمیختن روایات ابن اسحاق با بیانات ابن هشام،گام برداشته و از ترجمه تحت اللفظى دور افتاده و خواننده را در برابر عبارات و جملاتى که با فکر و ذوق او سازگار است،قرار داده است.براى درک این موضوع بهتر آن دیدیم که فقراتى چند از ترجمه را در برابر اصل عربى قرار دهیم و اختلافاتى را که از این مقایسه بدست مىآید ذکر کنیم.
بنابرین قسمتهایى از باب اوّل و دوم که مربوط به نسب و باب هفتم که مربوط به رضاع پیغمبر صلعم است در نظر مىگیریم:
-در سطر ۷ صفحه ۱۵۲(یعنى جبرئیل…»تعبیرى است از دو شخص بر حسب معلومات مترجم.
-در سطر ۲۱۰ و ۱۱ از صفحه ۱۵۲ عبارات«بعد از ان باز جاى خود نهادند و شکم من باز دوختند و درست باز کردند»بیانى است براى توضیح بیشتر.
-در سطر ۱۷ از صفحه ۱۵۲ عبارت«بیش ازین صداع خود مدار» در تأیید معنى جمله عربى آمده است.
از مقایسه نمونه هایى که آوردیم چنین بر مىآید که این کتاب سیره که رفیع الدین همدانى آن را ترجمه مىنامد نه تنها یک ترجمه تحت اللفظى نیست بلکه در بعضى موارد از حد یک ترجمه آزاد نیز فراتر است.زیرا مترجم گاهى گفتههاى جمع آورنده اصلى اخبار یعنى محمد بن اسحاق را با توضیحات راوى آن یعنى ابن هشام و بیانات خود چنان بهم آمیخته است که براى بدست آوردن اصل عربى مطالب باید هر جمله یا هر چند جمله از ترجمه را در برابر متن عربى قرار داد و چند بار آنها را مرور کرد تا فهمید چه عبارتى از کیست و از کجا آمده است.
در مواردى که چنین تشویشهایى مشاهده مىشود،باید سبب را در آن دانست که مترجم نخواسته است،با ذکر مطالب جنبى که در متن عربى وجود دارد،ذهن خواننده فارسى زبان را،که طبعا نمىتواند چندان عنایتى به آن گونه مطالب داشته باشد،به لغزش درآورد و او را از هدف اصلى خود که خواندن کتاب سیره است، دور کند.به همین لحاظ تا آنجا که توانسته است حکایات و قصههاى مربوط به قبل از اسلام را در زبانى ساده و بدون شاخ و برگ بیان کرده و ضمنا هم هیچگاه در بیان مقصود اصلى آن حکایات و قصهها قصورى نکرده است.امّا تبعیت مترجم از گفتههاى ابن اسحاق و انطباق جملات فارسى با جملات عربى در آنجا واضح و روشن مىگردد که مطالب سیره مربوط است به شرح احوال و وقایع زندگانى و غزوات رسول اکرم صلعم و اضافهها یا نقصانهایى که گاه به گاه با مقایسه با عبارات عربى در ترجمه ملاحظه مىشود یا براى روشن شدن مطلب و تأیید آنست یا براى اجتناب از حشو و زوائد و تکرار غیر لازم.همچنین است در مورد قصائد طولانى عربى:«که بیشتر آنست که فرو گذاشتیم و نیاوردیم. از بهر آنکه اشعار عرب از فایده عجم دور مىافتد،مگر اهل فضل را» در مورد نسب اشخاص و قبائل و ذکر سلسله سند اخبار مترجم باز به لحاظ سبک کردن بار خواننده از آوردن آنها احتراز کرده است.
مطلب شما ربطی نداره رفتید از سایت کتابناک کامنت یکی رو کپی کردید هییییییچ ارتباطی هم به این مطلب نداره شما میتونید تو مکتبه شامله متن عربی این ماجرا رو در کتاب بخونید