صندوقچهی دربسته عقاید ارثى ما
اعتقاد و ایمان دینی و مذهبی، از بت پرستی گرفته تا دین موسی و آیین زرتشت و مسیحیت و چه و چه، معمولا مثل یک صندوقچه در بسته به طور ارثى از والدين به فرزندان منتقل می شود. به احتمال زیاد، شما هم که اکنون این مطلب را می خوانید معتقد به مذهبی هستید که والدین شما داشته اند؛ این طور نیست؟
حال شما مسلمانید و مسلما اسلام را بر حق می دانید؛ اما من از شما میخواهم که چشمان خود را ببندید و لحظه ای تصور کنید در یک خانواده مسیحی [مثلا متولد شده بودید. با این حال، اکنون آیا مسیحی بودید یا مسلمان؟ اصلا آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده بودید؟
اگر به جهان اطراف خود دقت کنید، خواهید دید که هزاران مذهب و کیش و آیین و فرقه و… در اطراف شماست که هرکدامشان خود را درست دانسته و غیر از خود را اشتباه می دانند.
در این میان شما در یک خانواده ی مسلمان متولد شدید و والدین شما صندوقچه اسلام را همان هنگام تولد به شما دادند. صندوقچه ای که هنوز هم در ذهن شما جای دارد. اما فکر نمی کنم تا به حال آن صندوقچه را باز کرده باشید و درون اين صندوقچه اسرار آميز را با ديد باز نگاه كرده باشيد، این طور نیست؟
اما این صندوقچه چیزی است که شما آن را عقیده و باور خود می دانید، چیزی است که بخش عمده ای از شخصیت شما را می سازد و چیزی است که بیشترین تاثیر را بر زندگی شما دارد. فکر نمی کنید اكنون، همین امروز، وقت آن رسیده است که سراغ صندوقچه عقاید خود بروید، در آن را باز کنید و درونش را به خوبی بنگرید، ببینید که آیا واقعا چیزی که درون آن صندوقچه است درست است؟ من در این کار شما را تنها نخواهم گذاشت؛ پس بیایید با هم هر چیزی را به چالش بکشیم تا بتوانیم حقیقت را از درون چاه تاریک جهالت نجات دهیم.
كمى در مورد قرآن بدانيم
بعد از باز کردن صندوقچه عقایدتان، احتمالا اولین چیزی که به آن برخوردید کتاب قرآن بوده است، کتابی که اسلام بر پایه ی آن استوار است، کتابی که به عقیده ی مسلمانان تماماً حرف الله است. جالب است من شخصا خودم را مسلمان می دانستم بدون این که حتی یک بار قرآن را خوانده باشم. شما چطور؟ آيا شما تاكنون با دقت به معناى آيات قرآن توجه كرده ايد؟ آیا تا به حال سراغ قرآن رفته اید تا ببینید درون آن چه چیزهایی نوشته شده است؟
من بعد از این که تمایل پیدا کردم تا صندوقچه عقاید خودم را مورد بررسی قرار دهم، تصمیم گرفتم که تجربه ی خواندن قرآن، البته ترجمه فارسى اش را داشته باشم. این کار حدود چند هفته طول کشید اما ارزشش را داشت. چرا که این برای من خیلی مهم بود که بدانم کتابی که سرچشمه عقاید من است، و کتابی که آن را مقدس می دانم، درونش چیست. اما چیزی که بعد از مطالعه ی قرآن برای من روشن شد این بود که حرف های قرآن نمی توانند از جانب خدا باشند و همه آنها صرفا حرف های خود محمد و يا انسانهاى هم دوران او است. چرا که در بین مطالب قرآن، حرف هایی غیر منطقی و متناقض وجود دارد؛ چیزی که به هیچ وجه انتظار آن را نداشتم.
١) آیه ٢٩ سوره بقره، در اين آيه می خوانیم که:
خدا کسی است که همه آنچه در زمین است را برای شما آفرید و سپس آسمان را آفرید و هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزی داناست. حالا سئوالى كه براى من پيش آمد اين بود كه؛ اگر همه موجودات برای انسان خلق شده اند! موجوداتی که ملیونها سال پیش از بوجود آمدن انسان نسلشان منقرض شد برای چه بوجود آمدند؟
٢) چگونه اول زمین آفریده شد بعد آسمان در صورتی که کرات بسیار دیگری قبل از وجود داشتن کره زمین در همان آسمان (که آفریده نشده) وجود داشتند؟
٣) هی فضانوردی يا دانشمند علوم فضائى و ستارگان تا كنون نگفته که آسمان هفت طبقه دارد!
٤) اگر آیات ٢٨ تا ٣٢ سوردی النازعات را خواهید دید که در آن آیات از آسمان به عنوان یک سقف برای زمین یاد شده است، در صورتی که اکنون ما می دانیم زمین خودش در همان آسمان واقع است.
٥) در همین آیات روشنی روز و شب برای کل آسمان در نظر گرفته شده، در صورتی که ما می دانیم نورى که از خورشید سرچشمه دارد تنها بخشی از زمین و سیاره های اطرافش را روشن می کند نه کل کهکشانها را.
٦) در آیه بعدی به وضوح گفته می شود که زمین صاف است! واقعا در مورد این آیات چه فکری می کنید؟ به نظر شما این آیات از طرف خدائى است که همه چیز را آفریده و به همه چیز داناست یا از طرف یک انسان عرب که بیش از ١٤٠٠ سال پیش می زیسته و با علمی که انسانها آن زمان داشتند چنین حرف هایی زده است؟
فکر نمی کنم حتی نیازی به قضاوت باشد که بخواهم بگویم خودتان قضاوت کنید. تازه این شروع کار است، هنوز حرف هایی در این کتاب هستند که با آگاه شدن از آنها فکر نمی کنم دیگر ایمانی به اسلام و كتابش داشته باشید چه برسد به این که بخواهید از مسلمان نبودن من تعجب کنید. البته لازمه اينكار، كنار گذاشتن ترس و تعصب و پيش فرضهاى دينى است و تا زمانى كه از قيد آنها خارج نشده باشيد قادر به ديدن حقيقت نخواهيد بود.
حال به آیات بعدی توجه کنید:
٧) در قرآن آمده که هرکس به هر اندازه ای که خویی یا بدی کند جزای آن را خواهد دید. حتما این آیه تا کنون به گوشتان خورده، ولی تا به حال به این فکر کرده اید که چگونه خدا بعد از سالها عبادت شيطان، او را برای فقط یک خطا تا ابد به جهنم می فرستد؟ اگر شبطان فرشته بود پس چگونه توانست گناه نافرمانی خدا را مرتکب شود؟ فرشتگان که از خود اختیاری ندارند! و آيا اين عدالت خداوند خالق جهان است كه يك سويه به قاضى برود و فقط داستان را از زبان خود بيان كند؟ چرا هيچگاه ما داستان را از زبان شيطان نشنيده ايم كه ببينيم حرف و حساب او چيست؟
٨) در هیچ جای قرآن نیز نیامده که به جنها گفته شد تا به انسان سجده کنند، بلکه خدا تنها به فرشتگان فرمان داد تا به آدم سجده کنند. اگر جنس شیطان از آتش است چگونه می تواند در آتش بسوزد؟
ادعاى خود قرآن است که شیطان از جنس آتش است و همچنین گفته شده که شیطان در بارگاه خدا بوده و به سبب نافرمانی از بارگاه خدا رانده شده است!
خوب چگونه اين مسئله ممكن است؟ مگر آتش ماده نیست؟ پس چطور موجودی با خواص مادى پیش خدا بوده است؟ مگر خدا مكانی را اشغال می کند كه بارگاه و دربار داشته باشد؟
٩) موضوع ديگر اينكه چرا ملیاردها انسان به خاطر نافرمانی یک انسان(آدم) باید در عذاب باشند؟
این جمعیت عظیم در زمانی که حضرت آدم از خدا سرپیچی کرد وجود نداشتند که بخواهد کار اشتباهی مرتکب شوند، اما باید فقط به خاطر اشتباهی که حضرت آدم کرد باید شانس زندگی در بهشت را از دست بدهند؟ پس عدالتی که الله از آن حرف میرند کجاست؟
١٠) خدا به آدم ميگويد نزدیک این درخت نشوید، اما شیطان به آدم گفت که از ميوه این درخت بخور و آدم هم خورد. پس شيطان نفوذ کلامش از خدا بیشتر بوده که توانسته انسان را قانع به انجام این کار کند، این طور نیست؟
١١) در ابتدای سوره ی بقره خواندیم که خداوند زمین را خلق کرد و سپس به خلقت آسمانها پرداخت. جدا از این که این مطلب از نظر علمی و منطقی درست نیست، اگر انسان قرار بود در بهشت زندگی کند پس خدا چرا می بایست زمین و آسمانها را برای انسان خلق می کرد؟ آدم و حوا باهمدیگر ازدواج کردند، ولی برای بقای نسلشان لازم بود تا فرزندانشان نیز با یکدیگر ازدواج کنند؛ اما مگر ازدواج خواهر و برادر در اديان الهى حرام نیست؟ پس اگر اینطور باشد اکنون كل انسانها حرام زاده اند!! لطفا به تفاسير مسخره استناد نكنيد كه قبلا انسانهايى بوده اند و … اينها را زمانى ساخته اند كه فهميده اند اين ايراد است و براى رفع و رجوع آن اين داستانها را ساخته اند وگرنه چه دليلى داشت قرآن از آدم به عنوان پدر همه بشريت نام ببرد؟
١٢) کمی هم به تبعیض هایی که خداوند عادل مسلمانان بر بندگان خود قاعل شده اشاره کنم
در آیه ٤٧ سوره بقره څدا صراحتاً نسل بنی اسرائیل را بر جهانيان برتری داده است. ترجمه این آیه چنين است: ای فرزندان اسرائیل از نعمتهایم که بر شما ارزانی داشتم و از اینکه من شما را بر جهانيان برتری دادم.
سئوال؛ مگر ما همه از بگه خدا آفریده نشده ايم؟ پس چرا خدا بنی اسرائیل را از دیگران برتر دانسته است؟ آيا اين يك تناقض نيست با ادعاى عدالت الله ؟
١٣) به آیه ٤٩ همین سوره توجه کنید: و به یاد آريد آنگاه که شما را از چنگ فرعونيان رهانيدم [آنان شما را سخت شکنجه می کردند پسران شما را سر می بریدند و زنهایتان را زنده می گذاشتند و آن امر بلا و امتحان بزرگی از جانب پروردگارتان بود]
سئوال: به نظر شما یک ممتحن چه زمانی امتحان می گیرد؟ اگر خدا از اعمال انسان آگاه است پس دیگر امتحان برای چیست؟
آيا كشتار مردان و زنان و كودكان فقط براى امتحان برخى از انسانها، عدالت است؟؟ اين چه خدائى است كه فقط با كشتار و خونريزى بدنبال امتحان است؟
اصولا اگر می گویند امتحان خدا با امتحان بشر قابل قیاس نیست و به فول مفسرین وسیله ای برای ظهور و شکوفایی نیروهای بالقوه بشری است، آیا اگر من سربلند از امتحان بیرون نیایم غیر از این است که امتحان با توانایی های من سازگاری نداشته است؟؟
از طرفی این چه جور امتحانی است که خودم هم نبايد از شرکت در آن آگاهی داشته باشم؟ بر طبق این آیه اگر ستم فرعونيان بلا و آزمایش بزرگی بود، پس قرعون مامور خدا برای امتحان قوم بنی اسرائیل بوده، پس چطور مورد قهر خدا قرار گرفته است؟؟( واقعا اين همه تناقض را چطور ميشود در يك كتاب جاى داد؟
١٤) آیات ٦٧ تا ٧٤ سوره بقره همگی درباره ی شكل و ظاهر گاوی است که خداوند خواسته آن را برایش قربانی کنند. جالب است که رنگ، پیری یا جوانی و چاقی یا لاغری گاو برای خداوند جائز اهمیت بوده است.
١٥) حال اگر نگاهی به آیه ١٨٧ سوره بقره بیندازید، خواهید دید که خدا در این آیه رابطه ی جنسی با زنان را در که در ماه رمضان گناه سنگینی محسوب می شد را حلال کرده است. اگر خدا به همه چیز آگاه است، چه طور نمی دانسته که قانون سختی برای مردان عرب وضع کرده که آنها نمی توانند از پسش بر آیند؟
رابطه ی جنسی اگر کار بدی است. پس باید همیشه بد باشد، پس چرا این کار فقط در ماه رمضان كار بدى محسوب میشده؟ چرا خدای آگاه در تصمیمش تجديد نظر می کند؟ مگر او داناى مطلق نیست؟ چرا رابطه جنسی در دنيا کار بدی محسوب می شود ولی همان کار در بهشت کار بدی نیست؟
١٦) در آیه ١٨٩ سوره بقره می خوانیم:
ای پیغمبر، اگر از تو سوال کنند که دلیل وجود بدر و هلال ماه چيست جواب بده که آنها برای تعيين أوقات عبادت و حج و معاملات مردم است و نیکوکاری به این نیست که از پشت دیواری به خانه در آييد چه این کار ناشایسته است نیکویی در آن است که پارسا باشید و به هر کار از راه آن داخل شوید و تقوا پیشه کنید که رستگار شود.
سئوال؛ آیا کره ماه و زمین ملیاردها سال قبل از بوجود آمدن انسان برای تعیین اعمال حج و معاملات مردم آفریده شده اند؟!
به انسجام این آیه توجه کنید! درست بعد از صحبت کردن در مورد صحت علت بدر و حلال ماه بلافاصله گفته می شود که از روی دیوار به خانه های خود وارد نشوید! این دو موضوع مضحك چه ربطی به هم دارند؟
١٧) در آیه ٢٢٨ سوره بقره می خوانیم: .و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه ای که بر عهده آنهاست ولی “مردان را بر زنان مزيتو است” وخدا پیروزمند و حکیم است. همانطور که دیدید در این آیه به طور صریح تاکید شده است که مردان در درجه بالاتری نسبت به زنان قرار دارند و لذا برتر از آنان هستند.
شما چه فکر می کنید؟ به نظر شما آیا این منطقی است که از ذهنى پیروی کنیم که حقوق زنان را لگدمال می کند و به صراحت آنان را از مردان در درجه ی پایین تری قرار می دهد؟ مگر مرد و زن هر دو انسان نیستند؟ مگر هر دو به یکدیگر نیاز ندارند؟ پس چرا باید مردانه برتر از زنان باشند؟ اما این آیه تنها آیه ای نیست که حقوق زنان را زیر پا می گذارد.
١٨) در آیه ٢٣٣ سوره بقره(ماده گاو) می خوانیم که زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا و هرگونه که خواهید به کشتزار خود درآیید و آنان را برای خودتان مقدم دارید فکر نمی کنم لازم به توضیح باشد. خودتان می بینید که الله چگونه درباره زنان صحبت می کند. و از ديد اين الله كه خودش مرد است، زنان چه موجودات محقرى هستند.<
١٩) در بخشی از آیه ١٢٢ سوره بقره می خوانیم و سوال کنند از تو دربارهی عادت ماهانه زنانه، بگو آن رنجی است برای زنان.
امروزه ما می دانیم که عادت ماهانه نشان دهنده کار دستگاه تناسلی زنانه است و نتيجه طبیعی کارکرد هرمون هایی خاصی است. با این حال، آیا شما فکر می کنید که این خونریزی عذابی باشد که الله برای زنان قرار داده است؟؟
٢٠) در قسمتى از آيه ٢٣٠ سوره بقره می خوانیم که: و اگر شوهر برای بار سوم او را طلاق گفت پس از آن دیگر زن برای او حلال نیست تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند و با او همخوابگی نماید، پس اگر [شوهر دوم] وی را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابقا پندارند که حدود خدا را برپا می دارند گناهی بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند و اینها حدود احکام الهی است که آن را برای فومی دانا بيان می کند. يعنى اينكه، اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتما با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود.
در واقع این آیه برای تنبیه مرد مسلمان از بدن زن استفاده ابزارى کرده است. جالب اینجا است که این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت(قشر آخوند و ملا) انجام میداده است. شما چه فکر می کنید؟ آيا موجودى كه چنين تفكراتى را به جامعه القاء ميكند ميتواند خداى خالق تمام كهكشانها باشد؟؟
٢١) بر اساس آیه ١١ سورة نساء سهم زن از ارث، نصف سهم مرد است. این حرف با اصل يکم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان می داند در تضادى كاملا فاحش است.
٢٢) در آیه ١٠ از سورة الممتحنه می خوانیم که: ای کسانی که ایمان آوردید، زنان مؤمنه ای که هجرت کرده اند و به سوی شما آمدند، خدا به ایمانشان داناتر است. شما از آنها تحقیق کنید، اگر با ایمانشان شناختيد دیگر آنان را به شوهران کافرشان بر مگردانید که هرگز این زنان مؤمن بر کفار و آن شوهرات كفر به این زنان حلال نیستند.
همانطور كه ديديد در این جا الله به جاى تحکیم خانواده به از هم پاشی نظام خانواده دامن می زند. ولی مهر و نفقه ای که آن شوهران خرج این زنان کردند به آن مردان بدهید. (به عبارتی آن زنان را از شوهرانشان بخرید.) و باکی نیست که شما با آنها نكاح كنيد ولی مهر آنان را بدهید و هرگز متوسل به كافران نشوید و شما از كافران مهر و نفقه طلب کنيد آنها هم از شما مهر و نفقه طلبند این حکم خداست میان شما بندگان و خدا به حقایق امور آگاه و حکیم است
ivيعنى در تمامى اين دستورات مهمترين چيزى كه وجود ندارد، اجازه و اراده خود زن است و الله براى اين زن هيچ حق و حقوقى را متصور نشده است ولى مسلمانان ادعا ميكنند كه اسلام به زنان كرامت داده است كه البته اين ادعا مضحك و مسخره است.
٢٣) در جایی از این آيه گفته شده که به کافران مهر و نفقه بدهيد، در جایی دیگر از همین آیه گفته شده که از کافران مهر و نفقه بگیرید، کدام یک درست است؟! چطور ميشود اين تناقض را رفع و رجوع كرد؟
٢٤) در آیه بعدی می گوید: و اگر زنان شما به سوی کافران رفتند شما در مقام انتقام برآیید (يعنى چه کار کنید؟ یعنی زنان شما باید دین شما را کورکورانه بپذیرند؟) مهر و مخارج زنا را از کافران بگیرید. یا زنی مؤمنه بگیرید و به همان قدر مهر و نفقه ای که خرج کرده اند به مردانی که این زنانشان رفته اند بدهید. در اينجا روی سخن با کیست؟ و از خدایی که به او ایمان آورده اید بترسید (نه عشق بورزید) و پرهیزکار شوید.
٢٥) در آیه ٣٤ سوره النساء آورده شده که مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت همسرانشان عفيفند و فرمان خدای را نگاه میدارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و كتكشان بزنيد. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بيداد پیش مگيريد. و خدا بلند پایه و بزرگ است.
نكات مهم اين آيه:
١) مردان برتر از زنان خوانده شده اند
٢) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است
٣) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (بول) ميدهند
۴) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبيه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند
٥) مردان درصورتی که “بیم” نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعا رخ دهد، فقط شك كند كه نافرمانى كرده است) بايد زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه كنند، یکی از این تنبيهات این است که باید آنها را کتک بزنند.
٦) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که زنان هنوز بيم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند، کتک زدن زنان مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصل ٥ قانون اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است.
شاید بد نباشد که بدانید بر اساس آیه ٣ سورہ النساء یک مرد می توانند تا چهار زن رسمی، بی نهایت زن صيفه ای و بینهایت کنیز زن داشته باشند. اما یک زن باید تنها به شوهر خود اکتفا کنند حتی اگر شوهرش نتواند نتواند او را ارضاء کند و بنا به دلایلی نتواند از او طلاق گیرد. جالب اینجاست که همان خدایی که چنین قانونی برای ازدواج مردان در قرآن وضع گرده در آیهی ١٢٨ همان سوره گفته است که: و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنيد هر چند بر عدالت حریص باشید پس اگر الله می دانسته که مردان نمی توانند عدالت را میان زنان رعایت کنند، چرا به آنها اجازه داده تا با چند زن ازدواج کنند؟ آيا واقعا گوينده اين آيات خداى خالق تمام كهكشانهاست يا تنها يك شياد؟
٢٦) در آیه ١٤ سورہ النساء میخوانیم که: و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا می شوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد با خدا راهی برای آنان قرار دهد در آیه ی بعدی آمده است که: و از میان شما اگر کسی (چه زن و چه مرد) مرتکب زشتكارى می شوند آزارشان دهید پس اگر توبه کردند و درستکار شدند از آفات صرفنظر کنید زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.
٢٧) آیه بعدی گفته شده که اگر آنها توبه کردند دیگر آزارشان ندهید؛
اما چگونه بعد از حکم سنگسار می توانند توبه کنند؟ يعنى جنازه اى كه جمجمه اش له شده بلند شود و توبه كند ؟
٢٨) آیه ١٥ سوره النساء می خوانیم که: و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا میشوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی برای آنان قرار دهد این یعنی: اگر زنی با مردی که با او ازدواج نکرده باشد) رابطه ی جنسی برقرار نماید باید به دستور اسلام آنان را در خانه محبوس باشد تا بمیرد.(كدام احمقى اين احكام را كلام خدا ميداند؟)
در احکام اسلام زن متاهلی که مرتکب بنا شود محکوم به سنگسار است. يعنی نیمی از بدنش به طور عمودی در خاک می کنند و آنقدر به او سنگ می زنند تا بمیرد. به نظر شما رفتاری خشن تر و وحشیانه تر از این هم می تواند وجود داشته باشد؟
اسلام دینی است لبریز از این گونه رفتارهاى ضدبشرى است که در ادامه سعى ميكنم به برخی از آنان اشاره می کنیم
٢٨) ای کسانی که ایمان آوردید، کافرانی را که مجاور شما هستند بکشید. آتات باید خشونت شما را حس کنند و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است( آيه ١٢٣ سوره توبه)
٢٩) قتل و کارزار کنید با کسانی که اهل کتاب هستند (مسیحی، یهودی، زرتشتی) ولى به الله و احكام او ایمان ندارند و آنچه او حرام دانسته را حرام نمی دانند و به دین حق نمی پیوندند مگر این که قبول کنند با خفت و خواری و ذلت به اسلام جزيه (باج) دهند. (آیه ٢٩ سوره توبه)
٣٠) دشمنان و مخالفان پیامبر و کسانی که در زمین فساد می کنند را بکشید، یا به دار بیاویزید و یا دست و پاهایشان را در خلاف جهت یکدیگر (دست چپ و پای راست یا بلعکس) ببرید.(آيه ٣٣ سوره المائده)
٣١) من با شمایم و کسانی را که ایمان آوردند ثابت قدم بداريد و كافران و مخالفان را گردن بزنید و همه سر انگشتانشان را ببرید. این کیفر برای مخالفت آنان با الله و رسول اوست و این عذاب مختصری است و در آخرت عذاب سختتری در انتظارشان است.(آیات ١٢ تا ١٤ سوره انفال)
برخی می گویند هرکجا که قرآن دستور قتل كافرات را داده به دلیل دفاع از اسلام بوده و اسلام به ذات خود ستیزه جو نیست. به آیه ٥ سوره توبه توجه کنید:
پس چون ماههای حرام ذيغده، ذيحجه، محرم و رجب تمام شد آنگاه مشركات را در هرکجا بیابید و به قتل برسانید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه از شرک توبه کردند و موحد شدند و نماز اسلام را به پا داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بردارید توجه کردید؟ در آيه به هيچ وجه گفته نشده که از اسلام دفاع کنید؛ بلکه بهانه ی این قتلها نماز نخواندن، زكات ندادن و موحد نبودن بوده است.
۳۲) در آیه ٢٣ همین سوره آمده: ای اهل ایمان، پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید اگر آنها گیر را بر ایمان بر گزینند و هر کس از شما آنان را دوست بدارد بی شک ستمکار است. چرا اسلام سعی دارد این گونه بین اعضای خانواده جدایی بیندازد؟ شما چه فکر می کنید؟
٣٣) در آیه ٢٨ و ٢٩ همین سوره اهل کتاب (مسیحی ها، یهودیها و دیگر پیروات دین هابی که کتاب مقدس دارند) نجس و پلید محسوب شده اند و دستور داده شده تا آنها توسط مسلمانان کشته شوند مگر این که با خفت و خواری به اسلام جزيه دهنده اگر دقت کنید می بینید دلیل این که به مسلمانان گفته شده تا با اهل کتاب بجنگند و آنان را بکشند مشرک بودن آنان نیست، چرا که آنان يكتاپرست هستند.
آنچه بهانه جنگ است پرداخت جزیه آن هم با خواری و ذلت می باشد. معلوم نیست چگونه در جایی از قرآن خداوند فوم بنی اسرائیل را بر جهانيان برتری داده، در جایی دیگر امت عیسی را تا قیامت بر کافران برتری داده و اکنون دستور جنگ با این قوم های برگزیده را می دهد؟ مگر در آیه ٥ سورہ المائده نگفت که بر شما طعام اهل کتاب حلال شد و طعام شما نیز بر آنان حلال شد؟
پس علت این تناقض گویی چیست؟ چرا در اینجا حکم را عوض می کند و می گوید اگر آنچه را که خدا و رسولش حرام کردہ حرام نمی دانند با آنها کارزار کنید؟
آیا این دلیل موجهی برای کشتن یک انسان است؟ اصلا عقيد شخص چرا باید ملاک نجس بودن و پلید بودن او باشد؟ پس فقط مسلمانان با فرانشان درست می گویند و خوبند و غیر از آنان همه نجس و پلیدند، این طور نیست؟
٣٣) به آیه ١٢ سوردی مجادله توجه کنید: ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می کنید پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه اى تقديم بداريد این کار برای شما بهتر و پاکیزه تر است و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده مهربان است.
٣٤) در آیه بعدی می گوید: آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه هایی تقدیم دارید؟ و چون نكرديد و خدا هم بر شما بخشود شود پس نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و از خدا و پیامبر او فرمان بريد و خدا به آنچه می کنید آگاه است می بینید چگونه محمد با نزول آیه ای در صدد استثمار مردم بر می آید؟
اما مثل این که چون کسی به حرف او گوش نمی کند در حکم خود تخفیف می دهد. اگر این حرفها حرف خداست این چندمین دفعه است که خدایی که بر همه چیز داناست تغییر عقیده می دهد؟
٣٥) اگر آیه ٤ سوره ی ابراهیم را خوانده باشید، می فهمید که محمد یک پیامبر جهانی نیست و دین اسلام را هم برای عربها (مردم هم زبانش) آورده است. چرا که در این آیه می خوانیم: و ما هیچ پیامبری را در میان هيچ فومی نفرستادیم جز به زبان آن قوم تا بر آنها [حرفهای خدا را بیان کند و حجت بر آنان تمام شود پس خداوند هرکه را بخواهد هدایت می کند و هرکه را بخواهد بیراه می گذارد.
حتما تا به حال شنیده اید که پیامبر به علت عصمت ذاتی هیچ گاه به گناه آلوده نمی شود و به اصطلاح معصوم است(البته همه مسلمانان اين اعتقاد را قبول ندارند ولى شيعه ها به آن اصرار دارند).
اما فکر نمی کنم تا به حال به آیات نخست سوره ی فتح توجه کرده باشید. در آیه ی اول و بخشی از آیه دوم این سوره آمده است که:
ما تو را به فتحی آشکار در دنیا پیروز می گردانیم تا از گناه گذشته و آینده ی تو درگذريم با توجه به این آیه حتما محمد در گذشته گناه کرده و در آینده نیز گناه خواهد کرد که الله می خواهد به وسیله ی این آیه از گناه او درگذرد. مفسران در مورد این آیه می گویند منظور از گناه پیغمبر، گناه او بود به عقیده مشرکان که دعوت محمد را به توحید گناهی بزرگ می دانستند. اما چه لزومی داشت که الله با پیامبرش از زبان مشركان سخن بگوید؟
اگر هم از زبان مشرکان این آیه را گفته، پس منظور از گناه آینده چه بوده است؟ مگر الله با کافران در مورد گناه بودن دعوت محمد به توحید هم عقیده بوده که حال او بخواهد از گناه او درگذرد؟
٣٦) در آیه ١٢ سوره زخرف گفته شده که:
و او (الله) کسی است که همه موجودات را جفت آفرید و برای شما کشتی ها و دامها را وسیله ای که بتوانید بر آنها سوار شوید مقرر فرمود. اکنون ما می دانیم که نه همه ی موجودات عالم جفت اند و نه کشتی ساخته الله است. موجوداتی همانند تگ سلولی ها جفت نیستند و کشتی نیز ساخته بشر است نه الله و بدتر از همه اينكه با پيشرفت علم و تكنولوژى وسائل حمل و نقل و جا به جائى اينقدر متنوع شده اند كه انسان نيازى به اسب و قاطر براى سوارى گرفتن و جا به جا شدن ندارد. الله با اينكه ادعا ميكرده خالق كل كهكشانها است
اما در مورد آينده هيچگونه علم و دانشى نداشته است.(جالب است)
حتما تا به حال در مورد حوری هایی که الله برای کسانی که در بهشت هستند آفريده شنیده اید. اما آيا هيچ می دانستید که خدای مهربان علاوه بر حوریهای بهشتی، پسرانی همیشه جوان نیز برای تکمیل عیش برادران مؤمن در نظر گرفته است؟ اگر نمی دانستید نگاهی به
٣٧) آيه ١٧ و ١٨ سوره الواقعه بيندازيد؛ در این آیات آورده شده است که و پسرانی که زیبایی كه جوانی شان ابدی است گرد آنها به خدمت می گردند با کوزه ها و جامهای پر از شراب ناب آیا تا به حال به بهشت فکر کرده اید؟
این طور که معلوم است همه تلاش ها برای رسیدن به قرب خدا که هدف آفرینش انسان بیان شده، همگی به بهشت منتفی می گردند.
در بهشت آدمی فقط می خورد و می آشامد و به امور جنسی اش می رسد؛ يعنی پس از آن همه تلاش تازه به یک حیوان تبدیل می شود. این طور نیست؟
تازه، همه این نعمتها از خوردن و آشامیدن گرفته تا رابطه های جنسی همگی به آسانی در دنیا برایش فراهم بود، پس چرا برای رسیدن به انها باید از لذت های دنیوی چشم پوشی کند؟
٣٨) در آیه دوم سوره النحل گفته شده است که: و چهار پایان را برای انتفاع شما آفرید تا از خود يا موی و پشم آنان رفع سردی و گرمی کنيد و فواید بسیاری ببريد و از شیر و گوشتشان غذای ماکول سازید. اما اکنون بر هیچ کس پوشیده نیست که بوجود آمدن چهارپایان ملیونها سال قبل از بوجود آمین انسان صورت گرفته؛ آیا پذیرفتنی است که چهارپایان قبل از این که ما به وجود آبیم برای انتفاع ما خلق شده باشند؟!
آيا اين ادعا مضحك و كودكانه نيست؟؟ چطور كسى كه ادعا ميكند خداى خالق كل كهكشانهاست اين ادعاى احمقانه را مطرح ميكند؟
٣٩) در آیه ٣٧ سورة النحل می خوانیم که: ای رسول خدا، تو اگر چه بسیار حریص و مشتاق هدایت خلق هستی، ولی خدا آنان را از گمراهی هدایت نمی کند و آنها یاری کننده ای نیست. این آیه به قولی می گوید که ای پیامبر، زحمت بيهوده نکش، خدا خودش نمی خواهد که گمراهان را هدایت کند! معلوم نیست پس قرات برای که آمده؟ هدایت یافتگان خدا که نبازی به ارشاد ندارند!
٤٠) به آیه ٧٠ سوره نحل توجه کنید:
و خدا بعضی از شما را در روزی و بعضی دیگر برتری داده است اما کسانی که برتری یافته اند روزی خود را به زیردستان و غلامان خود نمی دهند تا در آن با هم مساوی شوند!
معلوم نیست خدایی که این قدر به مساوات علاقمند است چرا خودش مساوات را رعایت نمی کند؛ با این حساب، اگر انسانی روزی خود را با دیگران تقسیم کند از خدا برتر است، چرا که خدا به همه یکسان روزی نداد، ولی او سعی کرد که همه روزی یکسانی داشته باشند.
٤١) آيه ٧٥ سوره ی نخل نه تنها برده داری را نفی نمی کند، بلکه مالكان بردگان را نیز از آنان برتر می داند. به این آیه توجه کنید: خدا مثالی زده، آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز كارى نيست، با مرد آزادی که ما به او رزق تبكو و مال حلال عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد اتفاق کند، یکسان است؟
مسلمانان با داشتن چنین آیه ای چگونه می توانند بگویند که اسلام دین برادری و برابری است؟
آيا اين آيه ترويج تبعيض طبقاتى در جامعه نيست؟ يعنى چه كه ما به بنده آزاد روزى عطا كرده ايم؟ آيا معنايش اين نيست كه ما يكى را برده و يكى را آزاد و صاحب روزى خلق كرده ايم؟
٤٢) آيات ٦٠ تا ٨٣ سوره کهف همگی به شرح مسافرت موسی با همراهی یک مرد خدا که از موسی بسیار داناتر بوده (معلوم نیست او که علمش از موسی بیشتر بوده چرا به جای او پیامبر نشده؟) می پردازد. در این داستان، آن مرد خدا بی جهت یک کشتی را می شکند و سرنشینانش را غرق می کند، در جایی دیگر پسری را بی جهت می کشد، در آخر هم ديوارى خراب را تعمیر می کند. وقتی موسی علت این کارها را می رسد، او جواب می دهد: آن کشتی را خراب کردم به این دلیل بود که پادشاه کشتی های بی نقص را غصب می کرد. و چون این کشتی متعلق به زن و مردی فقیر بود خواستم چشم طمع پادشاه را از آن دور نگه دارم. آيا جان سرنشینان کشتی ہر امرار معاش دو نفر ارجعیت داشت؟ مگر امرار معاش راهی برای زنده ماندن نیست؟ اين منطق ناقص و احمقانه، منطق خداى خالق است؟
موسی از علت قتل پسر بچه می رسد، او در پاسخ می گوید: این پسر پدر و مادر صالحی داشت، من ترسیدم که این پسر آنها را گمراه کند.
به این وسيله خواستم خداوند فرزندی صالح به آنها عطا کند. آیا کشتن آن پسر، قبل از این که کاری بکند درست بود؟ آيا والدين آن پسره فقط با مرگ پسرشان می توانستند صاحب فرزند صالح شوند؟
مگر نه اينكه خدا همان پسر را خلق كرده بود؟ چرا بايد خدا كسى را كه باعث گمراهى شود را خلق كند و چرا يك انسان بايد جان يك انسان را بگيرد؟ مگر خود خدا عقلش نميرسيد كه جان او را بستاند؟
۴۳) آیات ٨٥ و ٨٦ همین سوره(كهف) می خوانیم: راهی را دنبال کرد تا هنگامی که به غروبگاه خورشید (مغرب) رسيد و جایی که خورشید را چنين يافت که در چشمهای گل آلود و سياه غروب می کند و نزديك آن طایفه ای را يافت، فرموديم اگر ذوالقرنين [اختيار با توست يا عتاب می کنی یا در میانشان (روش) نیکویی پیش می گیری، به نظر شما غروب خورشید که ما هر روز شاهدش هستیم بر اثر چرخش زمین و دور شدن طرفی از آن که ما در آن زندگی می کنیم از خورشید است یا این که در مغرب زمین چشمهای گل آلود وجود دارد که خورشید درون آن می رود؟!
این طور که از این آیه پیداست جواب شما غلط است! در ضمن در نزدیکی همان چشمه سیاه طایفه ای بوده که الله در موردشان فرموده اختيار به دست خودت، هر کاری دلت خواست بکن. اگر خواستی عذابشان ده و اگر هم خواستی با آنها خوب برخورد کن. ولی به چه جرمی؟ یا به پاداش چه کاری؟ معلوم نیست؟
آيا اين آيات مبهم و بى سر و ته و غير منطقى ميتواند از سوى خداى خالق باشد؟
آيا با وجود اين آيات در قرآن ميتوان ادعا كرد اين كتاب بليغ و فصيح و كامل است؟؟
٤٤) به دقت به اولین آیه از سورہ الاسراء توجه کنید:
منزه است آن خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت داده ايم سير داد تا از نشانه های خود به او بنمايانيمکه او همان شنوای بیناست!این آیه به جریان معراج پیامبر مربوط می شود. جریانی که در آن محمد از این جهان جدا می شود به آسمانهاى ٧ گانه ميرود، پیامبران پیشین خود را می بیند و حتی آنقدر به خدا نزدیک می شود که در جابی حتى جبرئیل اجازه ورود به آنجا را نداشته است.
در این جا محمد به خودش اجازه می دهد که خودش را برتر از معلمش بداند و پیش می رود؛ تا جایی که دیگر او هم اجازه ی ورود نداشته است، با قبول جريان معراج، برای الله جا و مکان قائل شدیم و از طرفی گفتن این که الله از پشت يك حجاب با پیامبر سخن گفت به این معنی است که الله در یک طرف حجاب حضور داشت و در طرف دیگر حضور نداشت!
سئوال: آيا اين آيه با تعريفى كه از الله در كتب فقهى و فلسفى اسلامى وجود دارد، در تعارض نيست؟
٤٥) در آیه ٥٥ همان سوره الاسراء می خوانیم که:
خدای تو به هر چه در آسمانها و زمین است داناتر است و در حقيقت بعضی از انبيا را بر بعضی برتری بخشیدیم و به داوود زبور عطا کردیم اما کتاب زبور مجموعه ای از دعاهایی است که در آن بشر به نمایش پروردگار خود می پردازد و به هيچ وجه سخن خدا به بندگانش نیست!
قسمتی از این کتاب در زمان داوود شاه و قسمت دیگر پس از بازگشت یهودیان از اسارت بابل نوشته شده است که ظاهرا الله از این مسئله اطلاعی نداشته است! البته اين تنها مورد از بى اطلاعى الله از تاريخ و كتب يهود نيست.
٤٦) در آيات ٧٤ و ٧٥ سورہ الاسراء ميخوانيم كه:
اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا به سوی آنان (مشركان متمایل می شدی در آن صورت تنها تو را دو برابر اين زندگی و دو برابر [پس از مرگ [عذاب] می چشانيديم، آنگاه در برابر ما برای خود یاوری نمی یافتی.
مگر قرار نبود هر کسی به اندازی اعمال بدی که انجام داده به سزای اعمالش برسد؟ پس چرا در این جا عذاب دو برابر عمل شخص تعيين شده است؟
در ضمن، مگر نه اينكه آخوندهاى مسلمان ادعا ميكنند محمد معصوم بوده است؟ اگر اين معصوميت ذاتى بوده است چرا در اين آيه الله ميگويد عامل عدم گناهش خود الله بوده و نامى از عصمت ذاتى نمى آورد؟ اصولا به طور غیر ارادی از گناه دور ماندن چه ارزشی دارد؟ و چه فضيلتى براى شخص دارد؟؟
٤٦) در آیه ٢٤ سوره يوسف می خوانیم:
آن زن در وصل و اصرار و اهتمام کردی و اگر لطف خاص خدا و پرقان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به مبل طبیعی اهتمام کردی ولی ما چنین کردیم تا مبل او را از قصد و عمل بد برگرداندیم. همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه است. این آیه نیز از آن دسته آیه هایی است که پیامبران را فقط به دلیل این که مورد لطف خدا بودند از گناه بری می داند و نشان دهنده ی این است که نیروی وجدان و آگاهی از آثار بد گناه به هیچ وجه در این معصومیت تاثیری نداشته است.
٤٧) در آيه ٢٨ سوره الأنبياء الله ميگويد:
از آنچه پیش روی آنها و آنچه پشت سرشان است آگاه است و هرگز شفاعت نمی کند مگر برای کسی که الله از او راضی و آنها دائم از خوف قهر الله هراسانند. اگر شفاعت فقط شامل آنهایی می شود که الله از آنان راضی است پس لزوم شفاعت برای چیست وقتی که الله از آنها راضی است؟ اصولا يعنى چه كه الله از آنها راضى است؟ با اين همه تناقض و دوگانه گويى چه كسى و چگونه بفهمد الله چطور رضايتش جلب ميشود؟
٤٨) آیه هاى ١٦ و ١٧ سوره مریم می گويند: و در این کتاب از مريم ياد كن، آنگاه که از کسان خود در مکانی شرقی به کناری شتافت و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
طبق ادعاى این آیه الله جسمیت میابد و با مریم همبستر می شود. جالب اينكه ميگويد بشرى خوش اندام، واقعا مضحك نيست كه الله زيبايى ظاهرا ملاك ميداند؟
اگر مسلمانان پندار مسيحيان را که می گویند عیسی پسر خدا و یک انسان کامل و در عین حال خدایی کامل بود کفر می دانند، چطور این آیه را کفر نمی دانند؟
چه فرقی است بین این خدایی که جسميت میابد و با مريم همبستر می شود با خدایی که عیسویان معتقدند به شکل انسان به زمین آمده تا کفاره گناه بشر را بدهد؟
٤٩) در آيه ٢٨ همین سوره مريم می خوانیم: ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت نیز بد کاره نبود!
این طور که از این آیه پیداست نویسنده قرآن اشتباهى فاحش تاريخ مرتكب شده است، و آن این است که مریام خواهر هارون که خواهر موسی هم بود، با ماريا(مریم) مادر عيسى که قرنها بعد از خواهر هارون می زیسته اشتباه گرفته است! چرا که ماريا مادر عيسى هرگز برادری به نام هارون نداشته است.
دليل اين اشتباه نويسنده قرآن، اشتراك نام پدر اين بانوان بوده است كه نام پدر هر و عمرام(عمران) بوده است.
٥٠) آیه ٦٣ سوردی مریم ميگويد: آيا ندیدی که با شیاطین را بر سر کافران فرستاديم تا آنها را سخت آزار کنند؟
سوال؛ مگر نه اينكه طبق ادعاى قرآن، شیاطین با الله دشمنی دارند؟ حال مگر آنان سپاهيان الله هستند که بخواهند از طرف او بر سر کافران فرستاده شوند و آنها را مورد آزار قرار دهند؟
٥١) سرى به آیه ٢ از سوره الرعد بزنيم كه ميگويد: الله کسی است که آسمان ها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت سپس بر عرش استيلا يافت و خورشید و ماه را مسخر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت خاصی به گردش درآیند. الله در کارش تدبر می کند و آیات خود را به روشنی بیان می کند تا شما به او بقین پیدا کنید.
همانطور که در این آیه خواندید الله آسمانها را جسمی سنگین و حجیم دانسته که بدون ستون برپاست و برای خورشید هم گردش قائل شده است، آيا براستى اين آيات كاملا روشن و با مفهوم هستند كه تدبر و قدرت الله را اثبات ميكنند؟
آيا آسمان يك جسم سنگين است كه بالاى زمين قرار دارد و بدون هيچ ستونى بر روى زمين قرار دارند؟
٥٢) در آیه بعدی یعنی آیه ٣ سوره الرعد گفته شده که: و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن کوهها و رودها نهاد و از هر گونه میوه ای در آن جفت جفت قرار داد روز را به شب می پوشاند قطعا در این امور برای مردمی که تفکر می کنند نشانه هایی وجود دارد.
گسترانیدن هرگز ذهنيت كروى بودن زمین را ایجاد نمی کند، بلکه طبق این آیه زمین باید مسطح باشد تا قابل گستراندن باشد، مانند فرشی که جمع شده و در هنگام باز شدن گسترانده می شود، مگر محمد به معراج نرفته بود، چطور از آسمان زمين را نديد كه گرد است؟ حال الله كه هميشه در قصرش در آسمان هفتم نشسته چطور اين گردى زمين را نديده است؟
همچنين همه ی موجودات جفت نیستند؛ مثلا تكسلولی ها که از جمله آميبها دارای جنس نر و ماده نیستند و هرمافرودیت محسوب می شوند. مطمئنا نویسنده ی قرآن در آن زمان از این دو نگنه با خبر نبوده است و بهتر بگويم، سواد و دانش مردم آنزمان، منجمله محمد در حد و اندازه فهم اين چيزها نبوده است. آنها فقط شتر و گاو و حيوانات اهلى را ديده بودند.
٥٣) نگاهى به آیات ٢ و ٣ سوره طه مى اندازيم: ای رسول الله، ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خویشتن را به رنج افكنى، تنها غرض از نزول قرآن آن است که مردم خدا ترس را بیدار سازی.
سئوال؛ آیا مردم خدا ترس بیدار نيستند؟
اگر آنان به وجود خدا اعتقاد داشته و از او می ترسند دیگر چه نیازی به قرآن است؟ اگر فکر می کنید منظور این بوده که فقط مردمی که خدا ترس باشند با قرآن هدایت می شوند؛ پس آنان که خدا ترس نیستند چگونه هدایت شوند؟ آیا قرآن فقط برای قشرى خاص است؟ مگر نمی گویند قرآن برای همه انسانها در تمامی زماتهاست؟ آيا كسى كه اين آيات را نوشته فهم و دركى بيش از يك بشر عقب افتاده ١٤٠٠ سال پيش داشته است؟
٥٤) در آیه ١٣٠ سوره طه آمده است که:
پس بر آنچه می گویند شکیبا باش و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را تسبیح گوی و برخی از ساعات شب و حوالی روز را به نیايش بپرداز، باشد که خشنود گردى! همانطور که ملاحظه می فرمایید این آیه درباره تعداد نمازهای روزانه است؛ در ابتدا الله از بندگان خود می خواهد که دو بار در شبانه روز نماز بخوانند: علت افزایش این مقدار به سه نوبت در شبانه روز در آيه ١١٤ سوره هود و در دو طرف روز [اول و آخر آن و نخستین ساعات شب) كماكان دليل افزايش تعداد نمازها در زمان قدرت گیری اسلام به پنج نوبت در شبانه روزی معلوم نیست.
٥٥) در آیه ٥٥ سوره ی حج میخوانیم که: پیش از تو هيج رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می نمود شیطان در تلاوتش القای شبهه می کرد پس الله آنچه را شيطان القا می کرد محو می گردانید سپس با آیات خود را استوار می ساخت و الله دانای حكيم است. جریان این آیه برمی گردد به روزی که محمد در نزدیکی کعبه سوره نجم را بر جمعی از قريش می خواند، محمد در این سوره آیاتی در تمجيد سه بت مورد قبول اعراب (لات، عزی و منات) گفت که بعدها با عنوان این که آن آیات(غرانيق) را شبطان بر زبان محمد جاری ساخته آنها را از قرآن حذف کردند.
٥٦) آیه ٥٢ سوره حج نیز برای محو و نابود سازی آیاتی که محمد مدعی بود آنها را شیطان بر زبانش جاری ساخته در قرآن آمده است. کتاب “آيه های شیطانی” نوشته “سلمان رشدی” نیز با استناد همین داستان نوشته شده است.
٥٧) در آیه بعدی (٥٣ حج) می خوانیم:
تا خدا با آن القائات شیطانی کسانی را که مبتلا به مرض نفاق و شرک یا کفر و قصاوتند بیازماید!
٥٨) در بخشی از آیه ٦٥ سوره ی حج گفته شده است که: …و آسمان را نگاه می دارد تا مبادا بر زمین فرو افتد…
سئوال: مگر آسمان جسمی حجیم و سنگین است که قابل افتادت روی زمین باشد؟
مگر آسمان يك لايه مادى با جسميت است و يا اينكه مگر آسمان بالاى زمين نگه داشته شده است؟ آيا اگر خدا نويسنده اين آيات بود اينگونه بيخردانه و با اين فهم ناچيز به آسمان نگاه ميكرد؟ اگر به یاد داشته باشید در قرآن خواندیم که کسی که ذرهای بدی یا خوبی کند در آخرت به همان مقدار به جزای کار خود می رسد.
٥٩) اما حال این که در آیات ٦٨ و ٦٩ سوره فرقان، الله حرف خود را فراموش کرده و می گوید: و آنان هستند که با خدای یکتا کسی را شریک قرار نمی دهند و کسی را که خدا حرام کرده به قتل نمی رسانند و زنا نمی کنند و هر کس که این اعمال را انجام دهد كيفر گناهش را خواهد دید و برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند.
٦٠) در آیه ٤٣ همین سوره فرقان می خوانیم: ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزديك نشوید تا زمانی که بدانید چه می گوید و نیز در حال جنابت وارد نماز نشوید مگر اینکه رهگذر باشید تا غسل کنید و اگر بیمارید با در سفرید با یکی از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آمیزش کرده اید و آب نیافته اید پس بر خاكی پاك تيمم کنید و صورت و دستهایتان را مسح نمایید که خدا بخشنده و آمرزنده است.
موضوع اينجاست كه اگر وضو و غسل برای پاکیزگی است، پس نه تنها پس از عمل جنسی، بلکه در زمانی که انسان در گرما قرار می گیرد نیز پوست از طریق تعرق قسمتی از مواد زاید را دفع می کند. حال چطور این مواد دفع شده و به سطح پوست آمده با تيمم زدوده می شوند؟
اصولا ماليدن خاك به صورت نه تنها علمى و باعث پاكيزگى نميشود بلكه باعث ايجاد بيماريهاى مختلف بدليل وحود انواع باكتريها در خاك ميشود!
الله كه ادعا ميكند همه چيز را ميداند و خالق كل كائنات است چطور اين مسائل پيش پا افتاده را نميداند؟؟
همانطور كه ميدانيد، آياتى که جهنم را به بدترین وجه ممکن به تصویر می کشند در قرآن فراوانند. با وجود چنین آيه هائى، الله در قرآن بیشتر به صورت یک جلاد کینه توز جلوه می کند تا یک خدای مهربان. به عنوان مثال:
٦١) به آیه ٨٧ سورہ النساء توجه کنید و ببینید که چگونه انسانی تنها به سبب خواست الله باید در آتش بسوزد!
چرا شما در مورد منافقان به دو دسته شدید در حالی که آنها در باطن کافرند و خدا آنان را به سزای آنچه انجام داده اند می رساند. “آیا می خواهید کسی را که خدا گمراهش کرده هدایت کنید؟ در صورتی که هر کسی را که خدا گمراه کرده هرگز راهی برای هدایت و نخواهی يافت.
٦٢) آيات ١٩ تا ٢٢ سوره حج نیز در توصیف شکنجه گاه الله است. به این آیات توجه کنید:
این دو گروه مؤمنان و كافران دشمنان یکدیگرند که در مورد دین خدا با هم به جدال برخاستند و کافران را لباسی از آتش دوزخ به قامت بریده اند و بر سر آنان آب سوزان جهنم فرو ریزند تا پوست بدن آنها و آنچه درون آن است به آن آب سوزان گداخته شود. و گرزهایی آهنين بر سر آنان محياست. هر بار بخواهند از از دوزخ بیرون روند و از غم و عذاب آن نجات بابند فرشتگان عذاب آنان را به دوزخ باز گردانند و گویند که باز باید عذاب آتش سوزان را بچشید.
سئوال: الله چه چيزى را ميخواهد ثابت كند؟؟ عقده اى بودن خودش را يا اثبات اينكه داراى ساديسم است؟
٦٣) همچنین آیه ی ٥٥ سوره النساء به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده اند در آتشی سوزان درآوریم که هر چه پوستشان بريان گردد پوستهای دیگری بر جايش نهیم تا عذاب را بچشند و قطعا الله توانای حکیم است.
٦٤) در آیه ٨٩ سوره نساء می خوانیم که: همان گونه که خودشان کافر شده اند آرزو دارند که شما نیز کافر شوید تا با هم برابر باشید پس زنهار از میان ایشان برای خود دوستانی اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند پس اگر روی برتافتند “هر کجا آنان را يافتيد به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان يار و ياورى برای خود مگیرید. با استناد به اين آيه یک مسلمان هر کسی را که مانند خود نیافت باید به اسارت بگیرد و بکشد. چرا مسلمانان باید برای تحمیل عقیده خود به دیگران دست به چنین کارهایی بزنند؟ چرا کسانی را که مانند آنان فکر نمی کنند را بايد به اسارت بگیرند و سپس بکشند؟ مگر آنان چه جرمی مرتکب شدند یا چه آزاری به دیگران رساندند؟ تمام اينها درصورتى است كه اگر شما در يك مكان آزاد كه دست مسلمانان به شما نميرسد بخواهيد كوچكترين نقدى به اعتقاداتشان بكنيد فرياد ميزنند كه به اعتقادات ما توهين شده و چرا به اعتقادات ما احترام نميگزاريد. آیا يك انسان خردمند بايد به چنين اعتقادات ضدبشرى و غير عاقلانه اى احترام بگذارد؟
٦٥) حال به آیه ٣٨ از سوره المائده توجه کنید:
دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردند از طرف الله ببرید و قطعا الله مقتدر و داناست. لازم به توضیح نیست که چقدر این قانون خشن، وحشیانه و غیر انسانی است و دردی از جامعه اى بشرى را نیز دوا نمی کند. کسی که تنها وسیله امرار معاش یعنی دستهایش را از دست داده برای بار دوم توجيه بهتری برای عمل دزدی خویش خواهد داشت.
آیا این عادلانه است که مجازات دارایی از دست رفته را با قطع عضو جبران کنیم؟ آن هم در صورتی که مال از دست رفته قابل برگشت است اما دستی که قطع شده دیگر قابل بازگشت نیست. حتی اگر شخصی پس از دزدی پشیمان شد دیگر با دست قطع شده در اجتماع جایی ندارد. از نظر روحی نيز ضربات جبران ناپذیر شدیدی به شخص وارد خواهد شد. از این گذشته در صدر اسلام دست قطع شده دزدان را برای جلوگیری از خونریزی در روغن داغ فرو می کردند که این خود شكنجه اى افزون بر آنچه او می کشید بود. بد نیست بدانید مجازات قطع دست برای کسی که مالی را غصب کرده در نظر گرفته نشده؛ تفاوت غصب با دزدی این است که شخصی که مالی را غصب می کند آن را به زور از آن خود می کند، اما یک دزد مالی را به طور پنهانی تصاحب می کند. مجازات غصب مال این است که شخص غاصب فقط باید آن مال را برگرداند؛ ولی کسی که مالی را دزدیده باشد باید به دستور اسلام دست او قطع شود، به نظر شما کدامیک بدتر است؟ آیا این مجازات عادلانه است؟
بدتر از همه اينكه در دين مبين اسلام كسى كه اختلاس ميكند مجازات نميشود، نمونه هاى زيادى از آن را در دو دهه گذشته در كشور خودمان ديده ايد.
٦٦) در آیه ٥١ از سورہ المائده می خوانیم که: ای کسانی که ایمان آورده اید يهود و نصاری را دوستان [خود] مگيريد بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه نمی نماید.
این آیه تمام کسانی که يهودى و نصرانی هستند ستمکار می داند و به همين راحتى الله خودش بین مخلوقات خودش تفرقه می افکند بعد ادعا ميكند من عادل هستم و از صبح تا شب مجيز مرا بخوانيد. یک لحظه الله اعراب را تصور کنید. آن بالا نشسته و عده ای را خلق کرده و هر چند وقت یک بار پیامبری فرستاده که عده ای را دور خود جمع کند و با بقیه که خود الله برای همین بقیه پیامبر فرستاده دشمن شوند و بجنگند و همدیگر را بکشند. او هم احتمالا آن بالا به ريش مخلوقاتش می خندد و از دیدن جنگ و ستیزشان کیف می کند و چپ و راست هم از خودش تعريف ميكند و قربان صدقه خودش ميرود.
٦٧) به آیه ٢٤ سوردی الانعام توجه کنید: و برخی از آنان به تو گوش فرا می دهند ولی ما بر دلهایشان پرده ها افكنده ایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی قرار داده ایم و اگر هر معجزه ای را ببینند به آن ایمان نمی آورند تا آنجا که وقتی نزد تو می آیند و با تو جدال می کنند کسانی که کفر ورزیدند می گویند این [كتاب] چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست. خوب آنچه از ظاهر این آیه بر می آید این است که مردم عربستان با داستان های قرآنی از قبل آشنایی داشته و درباره منبع وحی آنها شک داشتند. الله هم به جای این که به محمد کمک کند، با دوستی خاله خرسه ی خود کار او را دشوارتر می سازد. يعنى پرده ای به دلهای آنان می زند که حتی اگر تمام آیات خدا را نیز مشاهده کنند باز ایمان نیاورند؟
٦٨) در آیه ٣٢ سورة الأنعام می خوانیم که: دنيا جز بازيچه کودکان و هوسرانی بی خردان نيست. همانا سرای دیگر اهل تقوا از سرای دنیا بسیار نیکوتر است. آیا نمی اندیشید؟
آیا در ٢٥ سالگی به خاطر ثروت با زنی ٤٠ ساله ازدواج کردن و در طول زندگی ٢٥ زن گرفتن و در سن ٥٣ سالگی با دختری ٩ ساله ازدواج کردن نشانه ی حب دنیا نیست؟
آیا داشتن انگشتری که نگین یاقوت آن به قیمت خراج یک سال شام است(داستان انگشتر على) حب دنیا نیست؟
آیا درخواست حسن در صلحنامه معاویه برای تعلق گرفتن خراج دارابگرد فارس (رجوع شود به بیعت امام حسن با معاوية، تاریخ طبری) حب دنیا نیست؟ آیا به دنیا آمده ایم که زجر بکشیم و بمیریم؟ آيا نقشه الله براى خلق بشر همين است؟
٦٩) در آیه ٩٧ سورة الأنعام آورده شده است که: و اوست کسی که ستارگان را برای شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاریکیهای خشکی و دريا راه خود را پیدا کنید. به بقين ما دلايل [خود] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان کرده ایم.
طبق يافته هاى علمى چهار میلیارد کهکشان وجود دارند که هرکدام چهار ملیارد ستاره دارند. ما فقط اندکی از این ستارگان را می بینیم و جدا از این، ستارگانی وجود دارند که ملیونها سال طول می کشد تا نور آنها به ما برسند، آیا این پذیرفتنی است که آنها برای راهنمایی ها در بیابانها و دریاها بوجود آمده باشند؟ البته الله خبر نداشته است كه با پيشرفت بشر و فرستادن ماهوا ه به مدار زمين و استفاده از جى پى اس با كمك اين ماهواره ها، بشر ديگر نيازى به يافتن راه به كمك ستاره ها ندارد!
در جائى ديگر الله، در آیه ٦ سورة الصافات نیز گفته است که ستارگان برای حفاظت آسمان از شیاطین آفریده شده اند؟
٧٠) به آیه ١٥ سوره الاعراف توجه کنید: شیطان گفت چون تو مرا گمراه کردی، من نیز بندگانت را از راه راست که شرع و آئين توست گمراه می گردانم، از این آيه نتیجه می گیریم که الله با گمراه کردن شيطان مسببات گمراه کردن نوع بشر را فراهم کرده است.
خلق انسانها، زندگى و سونوشت آنها طبق آيات قرآن، دقيقا مانند يك بازى براى الله است كه خود را سرگرم كند درصورتى كه اگر الله خالق واقعى انسانها بود به اين لحن كودكانه و عارى از خرد در مورد سرنوشت انسان و زندگى او بر روى زمين حرف نميزد.
۷۱) در آیه ٥٠ سوره آل عمران می خوانیم که: و کتاب تورات شما را تصدیق می کنم و حلال گردانم بعضی چیزهایی که بر شما حرام بود و برای شما معجزه و نشانه آوردم ای بنى اسرائیل از خدا بترسيد و مرا اطاعت کنید.
سئوال: اگر حرام بودن چیزی به دلیل مضرات آن چیز می باشد پس چرا آن چیز بعد از این آیه دیگر حرام نیست؟ چه دلیلی برای تغییر عقیده ی الله وجود دارد؟ چرا در بیشتر جاهای قرآن بنای ارتباط بشر و الله به جای این که بر محبت گذاشته شود بر ترس گذاشته شده است؟ چرا الله به جاى هدايت بشر و اثبات حقايق و روشنگرى، همه اش با تهديد و ايجاد رعب و وحشت بدنبال جذب بشريت است؟
الله بطور غير مستقيم مانند رييس يك باند مخوف مافيايى خود را نشان ميدهد كه پيروانش را فقط با ترس و وحشت در اطراف خود نگه داشته است.
همانطور كه ميدانيد تمامى مسلمانان پس از شنيدن و يا خواندن حقايق در مورد اسلام، هنوز بدليل ترس و وحشت از جهنم و آتش سوزانش، قادر به ترك اين دين و راه يافتن به دنياى زيباى آزادى و خروج از قيد بردگى الله نيستند.
٧٢) در آیه ١٤ از سورة المؤمنون می خوانیم: سپس نطفه را به صورت لخته خون درآوردیم پس آن لخته ی خون را به صورت مضغه(چیزی مانند گوشت جویده شده) گردانیدیم و آنگاه مضفه را استخوانهایی ساختيم بعد استخوانها را با گوشتی بوشانیدیم آنگاه [جنين را در آفرينشی دیگر پدید آورديم] آفرین باد بری خدا که بهترین آفرينندگان است.
همانطور كه همه خوانده ايد و ميدانيد علم امروز دروغ بودن تمامى اين ادعا را كه كپى بردارى از گفتار يونانيان بوده را ثابت می کند.
چرا که ما در قرن ٢١ می توانیم تمامی مراحل رشد جنین در رحم را از همان هفته هاى اوليه لقاح اسپرم و تخمك زنان را ببينيم؛ چیزی که هزار و چهارصد سال پیش، وقتی که محمد این آیه ها را برای یک مشت عرب بيابانى که دورش جمع شده بودند می خواند، حتی خواب آن را هم نمی دید و الله هم سر سوزنى فكرش را نميكرد كه روزى چنين مضحكه شود.
٧٣) در آیه ١٤ سوره المؤمنون و همینطور در آیه ١٢٥ از سوره الصافات می خوانیم که:…آفرین باد بر الله که بهترین خالقان است آیا بعل را می پرستید و بهترین آفرينندگان را وامی گذارید؟
همانطور که توجه کردید در این دو آیه از قرآن الله خودش را بهترین خالقان دانسته است.
معناى اين اظهار نظر الله اين است كه خودش نيز به خالق های دیگری اعتقاد داشته است ولى ادعايش اين است که خودش(الله) در بین آنها بهترین خالقهاست. این خود یعنی مشرک دانستن الله آن هم توسط خودش در قرآن!
در بسيارى از آيات قرآن به اين مسئله اشاره شده است اما در هنگام ترجمه از عربى به فارسى، مترجمين قرآن با تحريف و تغيير در معناى كلمات، آنرا از ديد مخاطب مخفى ميكنند.
البته با كمى دقت در همان جمله الله اكبر كه ورد زبان مسلمانان است، ميبينيد كه اكبر بعنوان صفت برتر در مقام مقايسه است درصورتى كه اگر ميخواست بگوييد الله بزرگترين است بايد از لفظ كبير استفاده ميكرد.
٧٤) روزهای الله معادل چند روز بشر است؟ هزار سال؟ (سورہ الحج آیه ٤٧، سوره السجده آیه ٥) یا پنج هزار سال؟ (سوره المعراج آيه ٤) اين يكى از تناقضات واضح و كودكانه كتابالهى مسلمانان است.
٧٥) اول آسمان خلق شد يا زمین؟ كداميك را الله زودتر آفرید؟ الف) اول زمین و بعد آسمان (سوره البقره آیه ٢٩) اول آسمان و بعد زمین (سورة النازعات آیه هاى ٢٧ تا ٣٠)
بيچاره مسلمانان و پيروان قرآن كه با تلاش مذبوحانه بدنبال رفع و رجوع ايرادات الله هستند و البته تمامى كتابهاى تفسيز با هم تفاوت و تناقض دارند.
ب) آسمان و زمین چگونه آفريده شدند؟ اول از هم جدا بودند و سپس به یکدیگر گرويدند(سوره فصلت آیه ١١)
يا اول به هم پیوسته بودند و سپس از هم جدا شدند (سورة الأنبياء آيه ٣٠)
٧٦) الله و تاج و تخت او کجاست؟
الف) از رگ گردن به انسان نزدیک تر است (سوره ق آیه ١٦)
ب) يا در عین حال به اندازه پنجاه هزار سال از ما دور است (سوره المعارج آيه ٤)
پ)اما به اندازه هزار سال از ما دور است (سورہ السجده آیه ٥)
ت) و آنجا بر روی تختش نشسته است (سوره ی الحدید آیه ٤)
ث) تخت و تاج الله بر روی آب بنا شده است (سوره هود آيه ٧)
٧٧) بنابر ادعاى الله انسان از چه آفریده شده است؟
الف) از لخته ای خون؟ (سورہ #العلق آیه ٢، سوره #المؤمنون آیه ١٤)
ب) از آب؟(سوره #الأنبياء آیه ٣٠، سوره #النور آیه ٤٥، سورہ #الفرقان آيه ٥٤)
پ) یا از چیزی مانند خاك سفال؟! (سورہ #الروم آیه ٢٠، سوره #ال_عمران آیه ٥٩)
٧٨) چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان می گیرد؟
الف) فرشته مرگ؟ (سورة #السجده آیه ١١)
ب) يا جمعى از فرشتگان از طرف الله؟ (سورره محمد آیه ٢٧)
پ) يا خود الله؟(سوره الزمر آيه ٤٢)
٧٩) آيا فرشتگان می توانند از الله اطاعت نکنند؟
الف) خیر، هيچ فرشته ای متكبر نیست، همه از ترس الله را اطاعت می کنند (سوره النحل آيات ٥٠-٤٩)
ب) اما ظاهرا يكى از فرشته گان توانسته است از دستورات الله سرپیچی کند (سوره البقره آيه ٣٤)
٨٠) چند فرشته برای مریم فرستاده شد؟
الف) یک فرشته (سورہ مریم آيات ١٧ تا ٢١)
ب) چند فرشته (سورہ آل_عمران آیات ٤٢ تا ٤٥)
٨١) مجازات افراد زناکار چیست؟
الف) باید صد ضربه شلاق را تحمل کنند(سورہ النور آيه ٢)
ب) باید آنقدر در خانه محبوس باشند تا بمیرند(سوره النساء آيه ١٥)
پ) اگر توبه کردند نباید به آنها کاری داشت (سوره النساء آيه ١٦)
٨٢) الله پروردگار چند شرق و غرب است؟
الف)یک شرق و غرب(سوره الشعراء آيه ٢٨)
ب) دو شرق و غرب(سوره الرحمن آيه ١٧)
پ) چندین شرق و چندین غرب(سوره المعراج آیه ٤٠)
حال كمى در مورد مخاطبين قرآن مطالبى را بنويسيم و ببينيم چه كسانى مخاطب اين كتاب هستند!
قرآن کتابی است که حتی یک کلمه هم در آن در مورد انسان های غیر عرب نوشته نشده است.
اما از ديد نويسنده قرآن، کسانی که در طول زندگیشات حتی اسم اسلام را هم نشنیده اند حکمشان در آخرت چگونه است؟
چرا در هیچ یک از آیات قرآن به سرنوشت افرادی که پیش از اسلام مرده اند اشاره ای نشده است؟
در بین اجرام آسمانی که ما امروزه آنها را می شناسیم، در قرآن فقط به زمینی که روی آن هستیم و ماه و خورشید و ستارگانی که در آسمان صحرا قابل مشاهده هستند اشاره شده است، چرا نبايد الله از دیگر سیاره های منظومه شمسی برای ما حرفی بزند؟
همانطور که می دانید، در نواحی قطبی زمین شش ماه از سال هوا روشن و تقريبا روز كامل است، و شش ماه دیگر آن هوا نسبتا تاريك و شبيه شب است. با وجود هوای بسیار سرد این مناطق، انسانهایی هستند که در آنجا زندگی می کنند.
چرا الله دانا كه ادعا ميكند در مورد همه چيز در قرآن مطلب دارد در مورد چگونگی به جا آوردن مراسم مذهبی شان( مثل نماز و روزه که همگی به خورشید و ماه بستگی دارند) هیچ حرفی نزده است؟
تعداد زیادی از مردم از دین های دیگری پیروی می کنند و هیچ اعتقادی به الله ندارند. خدابی که آنان می پرستند يا الله تفاوت دارد. سوال من این است که آيا الله نمی داند دین های دیگری جز مسیحیت، يهوديت و اسلام وجود دارد؟ پس چرا هیچ اشاره ای به آنها نکرده است؟ شاید نمی خواهد از رقیبانش برای ما حرفی بزند؟ همانطور که گفتيم، مراسم مذهبی مسلمانان بستگی به ماه و خورشید دارد. اما این طور که پیداست عربها هيچ گاه در بیابان هایشان مه سنگین یا برف ندیده اند. چرا الله که قادر مطلق است نتوانسته در كتابش حرفی از روزهای برفی که ماه و خورشید در انها دیده نمی شوند بزند؟ شاید هم او از این شرایط آب و هوایی خبری نداشته است؟
در مورد ایمان به الله
ما همگی به قانون جاذبه ایمان داریم، مسلمانان هم به الله و این که محمد پیامبر الله بوده ایمان دارند. اما آنان در هر روز زندگی شان حداقل پنج بار این اعتقادات را به خودشان تلقین می کنند، شما روزی چند بار درستی قانون جاذبه ی زمین را به خود تلقین می کنید؟!
ایمان داشتن یعنی مطمئن بودن، يعنی باور داشتن، مثلا شما اکنون ایمان دارید که زنده هستید، ایمان دارید که مشغول خواندن این مطلب هستید، و ایمان دارید که در این لحظه چشمان شما می بینند.
چرا به این چیزها ایمان دارید؟ بله، درست است، چون آنها را حس و درك می کنید.
با این حال آیا شما الله را هم حس می کنید؟ شاید بیش خود بگویید که:«خوب، البته، معلوم است که حس می کنم. او آفریننده ی جهان است و من نیز جهان را حس می کنم پس به وجود او ایمان دارم.»
اما آیا تا به حال از خود برسیده اید که اگر قرار است هر چیزی که وجود دارد آفريده شده باشد، بس الله که توانست همه چیز را بيافربند خودش چگونه بوجود آمد؟ مگر قبول نکردیم که هر چیزی که وجود دارد آفريده شده است?
اصلا آیا تا به حال در مورد این که چه شد که انسانها به خدا ایمان پیدا کردند، فکر کرده اید؟
روزی شخصی به نام ابراهيم فهمید که هیچ موجودی نمی تواند کامل باشد، اما او می خواست که چیزی که می برسند کامل باشد، بس برای خودش خدایی را ساخت و يكتاپرستی از همین جا شروع شد. البته شما هم حق دارید، آنقدر از جاهای مختلف به اشكال مختلف از خدا برای شما می گویند که ناخواسته فکر می کنید که به خدا اعتقاد دارید. اما بدانید، هیچ دلیلی وجود ندارد که دنيا باید ابتدائی داشته است و هیچ دلیلی هم وجود ندارد که نباید برای همیشه باقی بماند. شما در دوران تحصیل خود با دو قانون آشنا شده اید: قانون بایستگی ماده و قانون بایستگی انرژی. این دو قانون بیان می کنند که ماده و انرژی هرگز بوجود نیامده و هیچ گاه نیز از بین نخواهند رفت؛ بلکه از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شوند. غذایی که شما دیروز خوردید از هیچ بوجود نیامده بود و از بین هم نرفت. اگر بتوانید کمی فکر کنید خواهید فهمید که همان علت و معلولی که می خواهد با آن به خدا برسند روی دایرهی همین جهان تا ابد خواهد چرخید.
» ادیان چرا بوجود آمدند؟
برتراند راسل (Bertrand Russell) فیلسوف، منطق دان و منتقد اجتماعی بریتانیایی قرن بیستم بود و کسی است که موفق به کسب جایزه نوبل نیز شد. وی درباره ی ادیان نظر جالبی دارد و دین را ناشی از ترس می داند؛ به طوری که در کتاب انسان اجتماعی خود می گوید: «انسان پدیده هایی را می دیده است که باعث ترس و اضطرابش می شده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمی توانسته از علم و شناخت واقعی پدیده ها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی می شده استفاده کند. در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا می کرده و به تعبیری دل خود را خوش می کرده است. مثلا با اعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف می کرده. یا با اعتقاد به بهشت و اینکه اگر ما اینجا سختی می کشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات و سختی های زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه می کرده است.»
چرا نیازی به یک دین نداریم؟
نیرویی درون هر یک از ما وجود دارد که می تواند در هر شرایطی بهترین راهنما برایمان باشد. نیرویی که با وجود آن می توانیم بد و خوب را تشخیص دهیم، نیروی وجدان. وجدان هر انسان همانند دستگاهی است که در مسائل مختلف، با توجه به شرایط شخص، بهترین و مناسب ترین راه را از بین انتخاب های موجود به او پیشنهاد می دهد و به نوعی راهنمای اوست. همه ی انسان ها به اندازه ی شناختی که از وجدان خود دارند از آن بهره مند هستند. وقتی که ما از چنین نیرویی برخورداریم، دیگر نیازی نیست که بیش از این در زندگیمان از یک انسان عرب که هزار و چهارصد سال پیش می زیسته تقلید کنیم و هر چه که او گفته را بی چون و چرا بپذیریم. این خود ما هستیم که باید در مورد مسائل مختلف در زندگیمان تصمیم بگیریم، چرا که این زندگی، زندگی ماست! شاید این اسلامگرایان به شما بگوید مگر عقل شما کامل است که می خواهید از عقلتان پیروی کنید؟ در جواب باید به آنها گفت اگر عقل ما ناقص است، در برابر کدام عقل کاملی عقل ما ناقص است؟ آنچه روشن است این است که ما یک زندگی داریم، با عقلمان هم می توانیم بهترین انتخاب ها را در مورد مسائل زندگیمان داشته باشیم و مطمئنا در این کار از کسی که در زندگی اش فقط و فقط از یک انسان عرب (منظورم محمد است پیروی می کرده و هیچ چیزی را از خود نداشته، موفق تر خواهیم بود.
بیایید خودمان باشیم
تمام حرف من این است، بیایید خودمان باشیم. منظورم از این حرف این است که اگر نظر و عقیده ای در ذهن خود داریم، آن عقیده، عقیده ی خودمان باشد، عقیده ای باشد که خودمان به آن رسیده ایم، نه عقیده ای که دیگران به ذهن ما تزریق کردند. من کاملا مخالف بی چون و چرا بودن هستم. به نظر من هر چیزی را قبل از پذیرفتن، ابتدا باید از فیلتر عقل و منطق عبور داد، بعد آن را پذیرفت. نه فقط من، بلکه هر انسان عاقلی نمی تواند حرفی را بدون دلیل قانع کننده ای بپذیرد. اگر به یاد داشته باشید، در ابتدای این نوشته، از “صندوقچهی عقاید” حرف زدم. هدف من از نوشتن این ده هزار واژه فقط و فقط این بود که به شما تلنگری زده باشم، تا این که نگاهی بیندازید، به چیزی که آن را عقیده ی خود می دانید، به باورهایتان، نگاهی بیندازید، ببینید و از خود بپرسید آیا اینها باورهای من هستند؟ آیا من اینها را پذیرفته ام؟ آیا من به این عقاید اجازه دادم تا در ذهن و در زندگی من باشند؟ آیا اینها واقعا عقایدی هستند که من بهشان رسیدم؟ در آخر باید بگویم که این حرف ها حرف هایی نیستند که فقط خوانده شده و بعد از چند روز به فراموشی سپرده شوند. بلکه باید روی آنها روزها فکر کرد، و بعد با قاطعیت تصمیم گرفت. چرا که می توانند بیشتر از هر چیزی روی زندگی شما تاثیر گذار باشند.