‌ ‌نقش امام على و فرزندانش در تجاوز و كشتار ايرانيان

به دنبال آشفتگيهاى پى آمد كشته شدن عثمان خليفه سوم و گرفتاريهاى فراوان امام على و خلافت لرزان او در عراق، اهالی سيستان به همراه خراسان بر ضد سلطه و ظلم و ستم هاى اعراب مسلمان شوريدند و از قلمرو خلافت اسلامى بيرون شدند.

كارگزاران امام على با شكست و خفت از آنجا فراری شده و نيروهايشان به درون بيابانها گريختند.

تلاشهايى كه امام على در سالهاى آينده براى واپسگيرى سيستان انجام داد ناكام ماند. يك لشكر او به فرماندهى مردى به نام عبدالرحمن بن جزّا طائى پس از آنكه تلفاتى داد ، فرماندهش نيز كشته شد و بازماندگانش به كوفه و نزد امام على بازگشتند.

لشكر ديگر او به فرماندهى مردى از عمه زاده هايش به نام عون بن جعده مخزومى نيز همان فرجام خفت بار را داشت، جعده كشته شد و بازماندگان سپاهش به كوفه بازگشتند.

لشكر سوم على به فرماندهى سه مرد كاركشته به نامهاى ربعى بن كاس عنبرى و حصين بن ابى حرّ و ثابت بن ذى جرّه در سيستان پيش روييهايى كرد ولى دست آورد اين سپاه نيز بيش از آن نبود كه خانه ها و بازرهاى برخى از آباديهاى غربى سيستان را تاراج كردند و دخترکانی را از خانه ها بيرون كشيده و همراه كالاهاى تاراجى براى خود و خليفه (امام على) بردند.ولى با اين وجود نتوانستند در سيستان بمانند. 

در ميان اين دختركان كه در كوفه در ميان مسلمانان تقسيم شدند يكى به امام حسين رسيد. امام حسين او را كنيز همخوابه خويش كرد و نام سُلافه را بر روى او گذاشت. اين دختر سال بعد فرزند پسرى بدنيا آورد كه نام او را على بن حسين (امام سجاد) نهادند.

منابع: 

١) الأشراف از بلاذرى ج ٣ ص ٢٦٤ – ج ١٣ ص ٣٨-٣٩، ٨٦-٨٧

٢) تاريخ طبرى ج ٢ ص ٣٨٢ و ج ٣ ص ٦٤٦

٣) تاريخ سيستان ص ٨١-٨٢

منابع در مورد مادر امام سجاد:

١) انساب الاشراف ج ٣ ص ٣٢٥

٢) الارشاد شيخ مفيد ج ٢ ص ١٣٧

٣) اعلام الورى از طبرسى ج ١ ص ٤٨٠-٤٨١

٤) مواليد الأئمه از ابن خشاب ص ٢٣

نتيجه ازين متن:

١) امام على در ادامه تجاوز اعراب مسلمان به ايران، قتل و غارت و تجاوز مناطق ايران ادامه داد و تجاوز اعراب مسلمان به ايران را هدايت و فرماندهى ميكرد.

٢) امام حسين يكى از دختران دزديده شده از سيستان را بعنوان كنيز و همخوابه اش انتخاب ميكند و در واقع در اين تجاوز بطور غير مستقيم شراكت كرده و آنرا تاييد كرده است.

 

کانال تلگرامی نقدی بر اسلام با بیش از ۶۵ هزار کاربر نیز بطور مستمر در فعالیت هست و شما به وسیله لینکی که در تصویر میبینید میتوانید به این کانال وصل شوید.

8 thoughts on “‌ ‌نقش امام على و فرزندانش در تجاوز و كشتار ايرانيان

  1. با سلام خدمت اعضای حقیقت جوی این سایت بنده در جواب کسانی که مغرضانه و غیرمنصفانه شخصیت امیر مومنان حضرت علی این ابی طالب علیه السلام را زیر سئوال می برند صرفا به بیان دیدگاه چند تا از نویسندگان غیر شیعی بسنده می کنم و شما بزرگوارن خودتان قضاوت بفرمایید.

    مادام ديالافوا ـ سياح فرانسوي ـ گويد : « احترام علي ( عليه السلام ) در نزد شيعه به منتهي درجه است ، و حقاً هم بايد اين طور باشد ؛ زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري ها که براي پيشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضايل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود ، و نسلي پاک و مقدس هم از خود باقي گذارد . فرزندانش نيز از اوپيروي کردند ، و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) کسي است که همه ي بت هايي را که اعراب ، شريک خداي يگانه مي پنداشتند شکست ، و وحدت و يگانه پرستي را تبليغ کرد . علي کسي است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علي ( عليه السلام ) کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود . « مادام ديالافواي مسيحي » در ادامه ي اين بحث ، خطاب به خود چنين مي گويد :

    چشمان من ! گريه کنيد و اشک هاي خود را با آه و ناله ي من مخلوط نماييد ! و براي اولاد پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) که مظلومانه شهيد شدند ، عزاداري کنيد » . (۱)

    ژنرال سرپرسي سايکس ـ از مشاهير خاورشناسان انگليسي ـ مي گويد : « او [ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ] از ميان خلفا به شرافت و بزرگواري نفس مشهور ، و به غايت مراقب حال زيردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تأثيري نداشت . به هديه هاي آنان ترتيب اثر نمي داد ، با حريف مکار و غدار خود معاويه ابداً طرف نسبت نبود که براي رسيدن به مقصودي که داشت سخت ترين جنايات را مرتکب شده و رذل ترين وسايل را براي پيشرفت خودش بر مي انگيخت . دقت و مراقبت هاي خيلي سخت او [ علي ( عليه السلام ) ] در امانت و ديانت باعث شده بود که اعراب حريص که تمام امپراطوري را غارت کرده بودند از وي ناراضي باشند . ليکن صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در او وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است » . (۲)

    جانين ـ شاعر آلماني ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ، و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، و از شير شرزه شجاع تر بود ، ولي شجاعتي ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه » . (۳)

    پروفسور استانسيلاس ـ گوريارد ـ فرانسوي ـ گويد : « معاويه از بسياري جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) که پس از پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بزرگ ترين ، شجاع ترين ، پرهيزگارترين ، فاضل ترين ، و خطيب ترين افراد عرب به شمار مي رفت ، در افتاد » . (۴)

    جرجی زیدان نویسنده و دانشمند مسيحي عرب ـ گويد : « معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند ، اما علي ( عليه السلام ) و همراهان او ، هيچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطي و تجاوز نمي کردند … » . (۵)

    جرجي زيدان : « اگر بگويم مسيح از علي ( عليه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمي دهد ، و اگر بگويم علي ( عليه السلام ) از مسيح بالاتر است دينم اجازه نمي دهد » . (۵)

    بارون کاردايفو ـ دانشمند فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله ي خود اوست ؛ پهلواني بود در عين دليري دلسوز و رقيق القلب ، و شهسواري بود که هنگام رزم آزمايي ، زاهد از دنيا گذشته بود . به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت ، و در حقيقت جان خود را فدا نمود . روحي بسيار عميق داشت که ريشه ي آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي او را فرا گرفته بود » . (۶)

    ايليا پاولويچ ـ پطروشفسکي مورخ و خاور شناس روسي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) ، پرورده ي محمد ( صلي الله عليه و آله ) عميقاً به وي در امر اسلام وفادار بود . علي ( عليه السلام ) تا سر حد شور و عشق پاي بند دين ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقي بسيار خرده گير بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ي صفات لازمه ي اولياء الله در وجودش جمع بود … » . (۷)

    بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) آن شجاع هبي همتا و قهرمان يکه تازي بودکه پهلو به پهلوي پيامبر مي جنگيد. و به اعمال برگزيده و معجزه آسايي قيام نمود ؛ در معرکه ي بدر ، بيست ساله بود که با يک ضرب دست ، يکه سوار قريش را دو نيم کرد؛ در احد شمشير پيامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) مي شکافت و بر تن ها جوشن مي دريد ، و در يورش بر قلعه هاي يهود خيبر ، با يک دست دروازه سنگين آهنين را از جاي کند ، و آن را بالاي سر خود سپر ساخت . و اما پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ، او را بسيار دوست مي داشت و به او بسي وثوق داشت . روزي به سوي علي ( عليه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلي مولاه » . (۸)

    جرج جرداق ـ نويسنده ي مسيحي عرب ـ مي گويد : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خويشتن و سخن عادلانه ي خود ، مي ايستاد و سخن مي گفت : او بسيار زيرک و سريع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست هاي دروني آنان را به خوبي مي دانست . دلي داشت مالامال از مهر ، آزادي ، انسانيت و فضيلت ، … علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) با راستي و راست گويي در زندگي شناخته شد و امتياز يافت » . (۹)
    « واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختي هاي ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان انديشه ي عربي ، بزرگ مرد وجدان انساني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوينده ي بزرگ آن سخنان ، سر تعظيم فرود آوردند .» (۱۰)

    جرج جرداق در جاي دگر کتابش مي نويسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( عليه السلام ) نخستين مرد عرب بود که با روح کلي ، يار و همنشين بود ؛ علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود شد ؛ او در حالي جان سپرد که نماز را در ميان دو لب داشت ، او با دلي سرشار از عشق خدا در گذشت . تازيان ( عرب ها ) قدر و مقام راستين وي را نشناختند تا آن که از همسايگان پارسي آنان مردماني برخاستند که گوهر و سنگريزه را به خوبي از يکديگر باز شناختند » . (۱۱)

    جرج جرداق مسيحي در بحث « بردگي » نظر علي ( عليه السلام ) و عمر بن خطاب را مقايسه نموده ، مي گويد :
    « عمر گفت : مردم را چرا به بندگي گرفتيد ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . اين گفتار متوجه اربابان است و جز نصيحتي بيش نيست . ولي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بردگان را بيدار مي کرد و مي فرمود :
    « بنده ي ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است » بلندي انديشه را بنگر » . (۱۲)

    جرج جرداق کلام رسايي درباره عدالت امام علي ( عليه السلام ) دارد : « قتل في محرابه لعدالته » علي ( عليه السلام ) به خاطر عدالت خويش در محراب نمازش کشته شد » . (۱۳)

    جرج جرداق : « آب هاي عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دارد ، ولي چيزي که متلاطم نشد ، درياي وجود علي ( عليه السلام ) بود که هيچ کس و هيچ چيزي نتوانست آن را متلاطم کند » . (۱۴)

    جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ، در خرد ، يگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ي معارف و علوم عرب بود ، هيچ دانشي در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علي عليه السلام پايه گذاري کرده ، يا در وضع آن ، سهيم و شريک بوده است » . (۱۵)

    جرج جرادق : « اي دنيا چه مي شود اگر تمام نيروهاي خود را فشرده سازي ، و در هر زمان مردي چون علي را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بياوري . اگر چه علي ( عليه السلام ) چون امويان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش براي چنان حکومتي نبود ، اما حکومت بر دل هاي مردم پاک سيرت را از دست نداد . ويژگي هايي که او به عنوان يک انسان نمونه و والا داشت ، اين شايستگي را به وي داد که بر دل ها سلطنت کند » . (۱۶)

    جرج جرداق ـ اديب و نويسنده مشهور لبناني ـ گويد : « علاقه علي ( عليه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستي مردم نسبت به علي ( عليه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقيقي ، کسي است که دوستدار نيکي باشد و در راه آن شهيد شود ، علي ( عليه السلام ) همان شهيد بزرگوار است » . (۱۷)

    جرج جرداق : « آري علي ( عليه السلام ) در گذرگاه تاريخ به عنوان امام حق و نيکي ، همانند کوهي استوار قرار گرفته ، به گونه اي که حوادث کوبنده و بادهاي سخت ، آن را متزلزل نمي کند . آنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) دشمني مي کردند هم خود گمراه شدند و هم ديگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زير خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشاني ، جز لعن و نفرين اسنان هاي آگاه باقي نماند .
    وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بين رفته و ذليل مي شمارد ، اگر گناه و زشتي و تبه کاري ، در پيشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشي دارند » . (۱۸)

    جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها ، و حرارتي نيرو بخش در جان ها ، و منطقي شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پيامبر ( صلي الله عليه و اله ) اسلام وصيت کرده ، و حتي از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن اين وضعيت متأسف است و مي گويد : آخرين اراده ي پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و اله ) اجرا نشد»، زيرا او علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده اي ابوبکر را برگزيدند » . (۱۹)

    شبلي شميل ـ از پيشتازان مکتب ماديگري ـ مي گويد : « امام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اي است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است » . (۲۰)

    جبران خليل جبران ـ يکي از بزرگترين نويسندگان و متفکران مسيحي عرب ـ مي گويد : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستين عرب بود که با روح کلي ، رابطه برقرار کرد . او نخستين شخصيت از عرب بود که لبانش نغمه ي روح کلي را در گوش مردمي طنين انداز نمود که پيش از او نشنيده بودند … او از اين دنيا رخت بر بست در حالي که رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبراني که در جوامعي مبعوث مي شدند که گنجايش آن پيامبران را نداشتند ، و به مردمي وارد مي شدند که شايسته ي آن پيامبران نبودند ، و در زماني ظهور مي کردند که زمان آنان نبود . خدا را در اين کار حکمتي است که خود داناتر است » . (۲۱)

    کارلايل ـ فيلسوف بزرگ انگليسي ـ مي گويد : « ما را نمي رسد جز آن که علي ( عليه السلام ) را دوست بداريم و به او عشق بورزيم ، چه او جوان مردي است بس عالي قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ي وجدانش خير و نيکي مي جوشيد ، از دلش شعله هاي شور و حماسه زبانه مي زد ، شجاع تر از شير ژيان بود ولي شجاعتي ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقيق و رافت … در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب اين جنايت گرديد ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل مي ديد ، پيش از مرگش درباره ي قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمي دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستيد قصاص نماييد در برابر يک ضربت تنها زنيد ، اگر در گذريد به تقوا نزديک تر است . (۲۲)

    ميخائيل نعميه ـ نويسنده صاحب نظر و متفکر مسيحي عرب ـ مي گويد : « قدرت نمايي و قهرماني امام علي ( عليه السلام ) تنها در حدود ميدان هاي جنگ نبود ، قهرماني بود در صفاي بصيرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بيان ، و حرارت ايمان ، و عمق روح انسانيت ، و بلندي همت ، و نرمي طبيعت ، و ياري محروم و رهايي مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتني براي حق به هر صورت و مظهري که حق برايش تجلي نمايد ، اين نيروي قهرماني هميشه محرک و انگيزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد …

    نويسيان ـ دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « اگر امام علي ( عليه السلام ) اين خطيب با عظمت و اين گوينده ي زبر دست ، امروز در همين عصر ، بر منبر کوفه مي نشست ، شما مي ديديد که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمين و دانشمندان جهان براي استفاده از درياي خروشان علم علي ( عليه السلام ) موج مي زد » . (۲۳)

    واشنگتن ارونيک ـ محقق و نويسنده آمريکايي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) از برجسته ترين خانواده هاي نژاد عرب ، يعني قريش بود . او داراي سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلير و شجاع او بود که او را شايسته عنوان ( شيرخدا ) نمود ، لقبي که پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) به او عطا فرمود» . (۲۴)

    دکتر بولس سلامه ـ اديب و حقوق دان بزرگ مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) به مقامي رسيده است که يک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب مي بيند ، و يک نويسنده برجسته ، از شيوه نگارش او پيروي مي کند ، و يک فقيه ، هميشه بر تحقيقات و ابتکارات او تکيه دارد . علي ( عليه السلام ) در قضاوت هاي خود استثنايي قايل نمي شد ، و به طور مساوي آنچه را که شايسته بود حکم مي کرد ، و تفاوتي ميان ارباب و بنده نمي گذاشت . علي ( عليه السلام ) همواره از وضع رقت بار يتيمان و فقيران بسيار متأثر و غمگين مي شد » . (۲۵)

    رودلف زيگر ـ محقق و نويسنده آلماني ـ مي گويد : « در صدر اسلام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) ، يکي از دانشمندان بي نظير اسلام بود . علي ( عليه السلام ) در کشورهاي ديگر به خصوص در ايران به خوبي شناخته مي شد در حالي که مردي جوان به شمار مي آمد ، و کمتر اتفاق مي افتاد که يک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خويش معروفيت و احترام پيدا کند » . (۲۶)

    ويل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) در جواني ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دين است . خوش منظر و نيکو خصال ، و پر انديشه و درست پيمان بود » . (۲۷)

    لامنس ـ خاورشناس معروف بلژيکي ـ مي گويد : « براي علي ( عليه السلام ) اين بس است که تمام اخبار و معارف اسلامي ، از او سرچشمه مي گيرد ، او حافظه و نيروي شگفت انگيزي داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احاديث خود را براي وثوق و اعتبار به او مي رسانند . علماي اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علي ( عليه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجيت قطعي داشت و او دروازه ي شهر علم بود ، و با روح کلي پيوستگي کامل داشت » . (۲۸)

    رينولدالين نيکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) برجستگي ها و فضايل بسيار داشت . او هوشيار ، دور انديش ، شجاع ، صاحب راي ، حليم ، وفادار و شريف بود » . (۲۹)

    ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبري ـ مورخ و دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشي از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلي الله عليه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقيدتي را ، پس از پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاريخ گواه اين مدعي است .
    وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأيي را که از فقدان مقام والاي نبوي حاصل شده بود ، پر مي کرد و کتاب هاي شيعه و سني ، سرشار است از اين گونه مسايل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علي لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاريخ ضبط گرديده است » . (۳۰)

    پي نوشت :

    ۱. اسد عليزاده ، اکبر ، امام علي عليه السلام از نگاه انديشمندان غير شيعه ، ص ۱۰۰ -۱۰۱ .
    2. همان ، ص ۱۰۱ – ۱۰۲ .
    3. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص ۳۲۴ .
    4. همان .
    5. همان ، ص ۳۲۵ .
    6. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فرانسوي اديان ، ص ۱۶ .
    7. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص ۳۲۵ .
    8. همان ، ص ۳۳۱ .
    9. همان ، ص ۳۳۳ .
    10. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج ۴ ، ص ۴۶۸ .
    11. همان ، ص ۴۶۷ .
    12. جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج ۵ ، ص ۱۲۲۲.
    13. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج ۱ ، ص ۲۲۷ .
    14. مظاهري ، حسين ، چهارده معصوم ، ص ۴۹.
    15.همان ، ص ۵۲ .
    16.جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج ۱ ، ص ۱۰۳ .
    17. رهبر ، محمد تقي ، علي عليه السلام ابر مرد مظلوم ، ص ۲۹۲ .
    18. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه هادي خسرو شاهي ، ج ۶ ، ص ۷۱۶ .
    19. همان ، ص ۷۱۶ – ۷۱۷ .
    20. جمعي از دبيران ، داستان غدير ، ص ۲۹۳ .
    21. جعفري ، محمد تقي ، ترجمه و تفسير نهج البلاغه ، ج ۱ ، ص ۱۷۱ .
    22. عبدالفتاح عبد المقصود ، الأمام علي بن ابي طالب عليه السلام ، ج ۱ ، مقدمه ، ترجمه ي سيد محمد مهدي جعفري ، ص سيزده .
    23. همان ، ص پانزده .
    24. رضايي ، عبدالرحمن ، در آستانه آفتاب ، ص ۳۹ .
    25. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فراسوي اديان ، ص ۱۵ .
    26. همان ، ص ۲۰ .
    27. همان ، ص ۲۳ .
    28. همان ، ص ۲۴ .
    29. همان ، ص ۲۵ .
    30.همان ، ص ۲۷ .
    31. همان ، ص ۳۳

    1. درود بر جناب رحیمی
      یک سئوال دارم که اگر پاسخ بدهید سپاسگزار خواهم بود :
      از بچهگی به دروغ به ما می گفتند که علی شبانه با لباس مبدل نون و خرما برای بیوه زنها نون خرما میبرد ( البته خودش اون بدبختها رو بیوه کرده بود لابد). از هر آخوندی هم که بپرسید خواهد گفت که در مدینه و کوفه مردم دشمن علی بودند و طرفدار نداشت که بحث دیگری است.
      سئوال من این است :
      1-اگر ایشان هر شب لباس مبدل داشت پس مردم از کحا میدانستند که علی خوراک می آورد؟
      2- آخوندها از فقر علی و نان و نمک خوردن او کتابها نوشته اند. چطوری شخصی مانند علی که بیش از چهل تا زن و بچه و همزمان دهها کنیز و غلام را از نظر مالی تامین میکرد میتوانست فقیر باشد؟ و بعد از تامین مالی خانواده خود بتواند به دهها خانواده دیگر نیز خوراک بدهد؟ جهت گرداندن خانواده بزرگ خود دهها برده و کنیز داشت. امروزه به راحتی محاسبه کرده اند که قیمت یک کنیز در آنموقع به پول ما حدود ۶ هزار دلار در میومد که پول بسیار زیادی بود. ایشون دهها برده و کنیز ازین نوع داشتند. در زمان خود میلیونر بود. (لطفا به کتا شهید جاوید نوشته آیت ا…. صالحی نجف آبادی رجوع بفرمائید.
      بهر روی اگر وقت داشتید پاسخ این دو تا سئوال را بدهید. خواهشمندم که در موقع پاسخگئی از متن اصلی خارج نشویم.

  2. با درود مجدد خدمت آقای رحیمی
    کامنت طولانی شما را کلمه به کلمه خواندم. امیدوارم شما نیز چند دقیقه وقت گذاشته و کامنت بنده را مطالعه بفرمائید. سعی خواهم کرد که کوتاه بشود. چند مطلب باید عرض کنم .

    ۱- شما حتما می دانید این کامنت شما تمام یک مغلطه بود بنام تشبث به افراد معروف .
    فکر کنم لاتین آن میشود Ad Popularum logical fallacy.
    همه میدانیم که جهت شناختن و داوری روی یک شخص باید گفتار و کردار آن شخص را دیده و در آن مورد قضاوت کنیم. حضرت عیسی در انجیل میفرماید : درخت را از میوه آن بشناس و نه اینکه دیگران به آن درخت چه نامی میدهند. این حرف خیلی منطقی ست.
    من فکر کنم اسلام از جمله معدود ادیانی است که وقایع تاریخی و سخنان بزرگانش به دقت زیادی در تاریخ ثبت شده است. لذا جهت قضاوت در مورد علی و محمد نیز بسیار راحت میتوانیم به قرآن و نهج البلاغه و دیگر کتب تاریخی و حدیث مانند صحیح بخاری سیره رسول ابن حشام و یا حتی کتب اربعه شیعه رجوع کرده و ببینیم که با چه کسانی طرف هستیم. هر گاه خواستید آنکار را شروع می کنیم.

    ۲- بهر روی جنابعالی این سبک استناد به گفتار دیگران را اتخاذ کردید و بنده سعی میکنم همانطور جواب بدهم. جنایعالی یک کامنت دیگر هم دقیقا از همین نوع در یکی دیکی دیگر از صفحات سایت پست کردید که در مورد محمد بود. ولی پاسخی که اینجا خواهم داد شامل هر دو کامنت جنابعالی میشود.

    ۳- چند نفر از افرادی که در مورد این اشخاص صحبتهای آنچنانی کرده اند بعدا مسلمان و یا شیعه شدند؟. فکر کنم جواب صفر باشد. اگر اشتباه نکنم جواهر لعل نهرو از اول مسلمان به دنیا آمده بود. اگر گاندی چنان حرفی زده و محمد را فرستاده واقعی خدا میداند پس چرا مسلمان نشد؟ جرج جرداق چرا شیعه علی نشد؟ وووو
    از همه جالبتر اون قسمتی بودکه شما به ولتر نسبت دادید. شخصی که خدا و مذهب را از بیخ قبول ندارد و تمام پیامبران را شیاد میخواند چطور علنا میگوید محمد فرستاده خداست؟ این به نظر من خیلی خنده دار بود.(حالا شاید ولتر در اواخر عمر مسلمان شده و ما خبر نداشتیم!!)

    ۴- اگر به گفته های بزرگان غربی در مورد اسطوره های خود ارزش می گذارید لطفا مطالب چرچیل را هم بخوانید که اسلام را به بیماری هاری و مسلمانان را به سگهای هار تشبیه میکند که بیماری خود را از محمد گرفته اند. حتما گفته های برتراند راسل را در مورد اسلام و مجمد نیز بخوانید. در نهایت پیشنهاد میکنم که حتماو حتما گفتار هیتلر در مورد اسلام و محمد را نیز بخوانید که می گوید ( البته نقل به مضمون نیست) : دینی که به درد سربازان من میخورد دین اسلام است .چون بدون توجه به هیچ چیزی میتوانند هر تعداد که لازم باشد بکشند و حتی جان خود را در اینرا بدهند. بعد هم میگوید که تنها انگیزه ای که میتواند یک فرد را به چنین آدمکشی برساند (البته از کلمه آدمکش استفاده نکرده بود ولی بنده نوشتم) اسلام است و بس .

  3. جناب دکتر رحیمی با درود
    در مورد علی هم یک کتاب جالبی در کتابخانه همین سایت است که پیشنهاد میشود مطالعه بفرمائید. با جرات میتوان گفت که تمام داستانهائی را که آخوندهای زالو صفت وطن فروش روی منابر گفته اند دروغ است.
    در طول تاریخ بشر شاید هیچ شخصی به جنایتکاری و شقاوت و خونریزیه علی پیدا نکنیم. شخصی که بتواند با دست خود سر بیش از ۱۵۰۰ نفر را ببردنمیتواند انسان نرمالی باشد. چنگیز و هیتلر و غیره دستور آدمکشی دادند ولی هیچکدام از آنها به این تعداد سر نبریدند. تازه علی مسئول جوخه اعدام هم نبودکه بتوان این کشتار او را توجیه کرد. در مورد اشخاصی که به دست آن جنایتکار بیگناه و مظلومانه کشته شدند حتما مطالعه بفرمائید.
    یکی دو نمونه عرض می کنم :
    1- برای تصاحب زره شخصی او را کشت . (البته داستان دارد)
    2- شخصی به صورت محمد تف کرد و محمد دستور قتلش را صادر کرد و و علی بلافاصله سرش را قطع کرد. ( همون محمدی که به دروغ به ما می گفتند که پیرزنی یهودی هر روز آشغال و کثافت و نجاست بر سر او میریخت و ایشان نارحت نمی شدند که هیچی به زیارت آن زن هنگام بیماری هم میرفت. شما را به هر چی اعتنقاد دارید قسم می دهم که لااقل کمی در این داستانهائی که پر از تناقض هستند فکر کنید)
    3- شخصی به محمد گفت ۷۰ درهم به من بدهکاری. محمد گفت پرداخته ام. محمد گفت خیر. علی سریعا سر اون طلبکار بدبخت را قطع کرد و گفت چرا به حرف فرستاده خدا شک کردی. این جنایت حتی محمد را تکان داد بطوریکه به او گفت : دیگر از اینکارها نکن.
    4- قطع کرد سر ۹۰۰ اسیر یهودی در یک روز
    و صدها نمونه دیگر….

    1. جناب رحیمی من در مطلب ایشان هیچ اهانتی به شخصیت شما یا بزرگان دینتان ندید وگرنه اجازه انتشار آنرا نمیدادم.
      ایشان با اشاره به اتفاقاتی که مورخین مسلمان نوشته اند مواردی را یادآوری کردند.
      اینکه شما انتظار دارید همه به اعتقاد شما احترام بگذارند ولی خود شما به اعتقاد کسی احترام نگذارید یک امر بسیار کودکانه است.
      از دید شما علی یک امام و شخصیت برجسته بوده ولی از دید و نظر ایشان علی یک انسان خونریز و جنایت کار بوده.
      اگر قرار است ایشان به شما حترام بگذارد شما نیز به نظر ایشان احترام بگذارید و گر میتوانید با استناد به تاریخ ادعای ایشان را نفی کنید نه اینکه مستقیم به یک انسان بخاطر اظهار نظر توهین کنید.
      جالب اینجاست که تمامی نوشته های ما نقل قول از کتب خود مسلمانان است و نه نظر شخصی, ولی شما حتی همین را برنمیتابید. بهتر نیست در دیدگاهتان تجدید نظر کنید ؟
      این دگم بودن و یک سویه نگری بلایی است که به جان شما مذهبیون افتاده است و باید شما هم در این زمینه آموزش ببینید.
      دلیل عقب افتادگی شما مذهبیها نیز همین دگم نگری و عصبانیت بیجا و کودکانه است که شمارا در میان تمامی مردم ایران انگشت نمای نادانی کرده است.

  4. آقای احمدی عزیز
    براستی که تنها سلاح مسلمانان توهین و افترا است
    و تنها کار مفیدی که حکومت اسلامی ایران کرد این بود که یک علامت سوال بزرگ روی اسلام گذاشت و بسیاری از جوانان را از این دین جدا کرد

دیدگاهتان را بنویسید