پیدایش نهضت شعوبيه و مبارزات ایرانیان عليه تجاوز اعراب

حتما ديده و شنيده ايد كه اسلامگرايان ادعا ميكنند كه ايرانيان با آغوش باز اسلام را پذيرفته و آنرا به عنوان دين و آئين جديد به خانه هايشان راه داده اند.

و همانطور كه همه ميدانيم ما ايرانيانها اهل مطالعه و تحقيق نيستيم و كلا با توهم خود باهوش پندارى دست و پنجه نرم ميكنيم, عاشق داستانهاى غلوآميز و ماوراء الطبيعه هستيم و علاقه خاصى به دانستن واقعيات نداريم از اينرو براى دانستن بيشتر حتى در مورد تاريخ و سرگذشت وطنمان تابع شنيده ها و داستانهائى هستيم كه نقل قول اين و آن است تا تحقيق خودمان.

مقاله اى كه در اختيار شما قرار ميگيرد خلاصه اى از تاريخ مبارزه ايرانيان با هجوم توحش آميز اعراب نوكيش به وطنمان و اجبار ايرانيان به نوشتن و خواندن و تكلم به زبان عربى و حتى گذاشتن اسم عربى بر روى كودكانمان، ميباشد.
گرچه در اکثر منابع تاریخی از شعوبیه بعنوان نهضت یاد نمی کنند, لیکن محتوای شعوبیه و نیروهای سیاسی آنها دلالت بر نهضت بودن آن دارد.
نخستین حزب در تاریخ ایران بعد از اسلام شعوبیه بود. حزب شعوبیه متشکل بود از اشراف , فئودالها, نخبگان و خردمندان ایرانی به مثابه نیروی ملی که در راس دیگر نهضتها، با تسلط سیاسی اعراب و دیگر بیگانگان متجاوز بعدی مبارزه می کرد.
 
از جمله مواردی که باعث پیدایش حزب شعوبیه گردید می توان به موارد زیر اشاره کرد :  
١– غرور بربری و خود برتر انگاری، قتل و غارت سرداران عرب، مالیات سنگین و مالیاتهای سرانه(جزیه) از هل ذمه، موالی شمردن ملل دیگر که به معنی اسیران و بردگان آزاد شده بود و تصرف نیمی از کارمزد آنان، کنیز شمردن خواهران و مادران موالی و غیره ميباشد.
ابوالفرج اصفهانی می نویسد :
وقتی زنی عرب با مردی از موالی ازدواج کرد حاکم مدینه ماموری فرستاد و آن زن را مجبور کرد تا از شوهرش طلاق بگیرد. سپس دستور داد به آن مرد دویست تازیانه زدند تا بمرد.(ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، ج ١٤ ، ص ١٥٠).
شاید بتوان از قتل عمر بدست ابولولو (فیروز)، بعنوان نخستین توطئه سیاسی این حزب نامبرد . گرچه پس از قتل عمر, چند تن از سرداران معروف ایرانی مثل هرمزان به تقاص خون خلیفه کشته شدند, ولی اثرات کشتن عمر لزوم هر چه بیشتر تشکل شخصیتهای ایرانی را اشکار کرد.
بهمین علت سازمان اولیه شعوبیه به تلافی کشته شدن هرمزان و ایرانیان دیگر و یورش اعراب به ایران تخم کینه عمر را در دل ایرانیان در طی قرنها پروراندند.
 
٢– از دیگر دلائل می توان اشاره کرد به این روایت دروغين که حسین پسر علی و نوه پیامبر از دخترش فاطمه با شاهدخت ساسانی ایرانی به نام (شهر بانو) زناشوئی کرده است. 
این شخصیت بکلی افسانه ای که نامش از لقب آئینی(اردویسوراناهید) گرفته شده است پسری برای حسین به دنیا اورد که چهارمین امام شیعیان است. چه شیعیان یا حزب علی اظهار می داشتند که خلافت در حقیقت حق او و سلاله اوست و امویان آنرا به زور از ایشان ستانده اند. (زردشتیان باورها واداب دینی آنها، مری بویس) بنظر می رسد نهضت شعوبیه پس از بر سر کار آمدن بنی امیه اولین تشکل خود را سازماندهی کرده بود.
بطوریکه از تاریخ بر می آید، نخستین جامعه ای که با نظرات معترضانه بعنوان مخالفان بنی امیه سربرداشتند، اهل تسویه نام داشتند که این نماد دلالتی بر حزب مخفی شعوبیه دارد.
حزب تسویه برای رسوا کردن اعراب و خواستهای جاه طلبانه و خوى توحش آنان، عقاید و اندیشه های خود را موافق با بعضی آیات قرآن ساخته و می گفتند: (مطابق حدیث نبوی عرب هیچ برتری نسبت به عجم ندارد مگر به پرهیزکاری) nیا به نقل از قرآن می گفتند :
اگرمردم از زن و مرد بوجود آمده اند و به ملت ها و اقوام منشعب شده اند از برای کسب معرفت از یکدیگر است و گرنه هیچ یک نزد خدا برتری ندارد مگر به تقوی (قران سوره حجرات آیه ۱۲ چاپ قمشه یی) كه صد البته دروغى بيش نيست و با برخى ديگر از آيات همان قرآن در تناقض است.
حزب شعوبیه علاوه بر شهرت اهل تسویه (برابری) بنام اهل تفضیل (برتری) نیز معروف بودند و آشکارا زبان به طعن و لعن اعراب گشودند. آنها استدلال می کردند:
خدا با مقدم شمردن شعوب یعنی مردم متمدن به قبایل چادر نشین , ایرانیان را برتر از اعراب خوانده است. بدین ترتیب برتری اعراب را مخالف نص صریح قرآن می دانستند (شهاب الدین اندلسی، عقدالفرید ، ج ٢ ، ص ٨٦).
شعوبیان بمنظور براندازی بنی امیه از اعرابی که ناراضی بودند نیز حمایت می کردند و همچنین شیعیان بنی هاشم را نیز مورد حمایت قرار می دادند.
پس اين ايرانيان ناراضى بودند كه شيعيان بنى هاشم را مورد حمايت قرار دادند، زيرا اشخاصى كه به نام ائمه شيعه از آنها ياد ميشود هيچگاه در برابر ظلم امويان دست به مبارزه اى نزدند و در زير سايه حكام اموى روزگار به خوشى ميگذراندند.
قیام ملی ایرانیان به سرداری ابومسلم و شکست اعراب و انقراض بنی امیه را باید نتیجه همین نهضت دانست. اگر بزرگان ایران برای براندازی بنی امیه از بنی هاشم و سپس برای براندازی بنی عباس از علویان حمایت می کردند, بدین دلیل بود که خود را علاقمند به دین و پیامبر نشان دهند تا بتوانند در لقای آنان و فارغ از سلطه عرب حکومت کنند و در اصل نه علاقه اى به اين دين داشتند و نه هيچ رغبتى با همنشينى با بيابانگردهاى وحشى.
از مهمترین نشانه های پیشرفت شعوبیه، از بین رفتن تعصب خلفای عباسی نسبت به ایرانیان بود که دیگر خود را برتر از ایرانیان نمی پنداشتند و صاحب مقامان و بلند پایگان ایرانی، خلفا را تحت نفوذ خود گرفته و کشورها را به رای خویش اداره می کردند.
مسعودی می نویسد:
ابوجعفر منصور خلیفه عباسی, خطاب به ایرانیان می گفت: شما شیعه و یار و یاور ما هستید و دولت ما بواسطه شما منتشر گردید(مسعودی ، مروج الذهب ، ج ٢ ، ص ١٢٧).
جاحظ می نویسد:
دولت بنی عباس, ایرانی و خراسانی و دولت بنی امیه عرب بدوی بود (جاحظ, البیان و التبیین، با تحقیق عبدالسلام هارون ، ج ٣ ، ص ٢٠٦).
جهشیاری می نویسد:
نعیم بن حازم، یکی از بزرگان عرب در حضور مامون با فضل بن سهل مناقشه کرد و گفت: تو می خواهی دولت را بنی عباس به اولاد علی منتقل کنی و دوره اکاسره و امپراطوری_ساسانیان را تجدید کنی ( ابوعبدالله محمدبن عبدوس جهشیاری، الوزرا والکتاب، ص ٣٩٧ ، ترجمه ابوالفضل طباطبایی).
در سال ١٩٨ هجری سپاهیان مامون که همه ایرانی بودند، به سرداری طاهر حسین به بغداد حمله کرده آنجا را گشودند و محمد امین را کشته سرش را به خراسان برای مامون فرستادند و این پیروزی در حقیقت غلبه ایرانیان بر اعراب بود (احمد امین ، ضحی الاسلام ، ج ١ ، ص ٤٤).
ابولفرج اصفهانی می نویسد:
طاهر حسین آنقدر ضد عرب بود که به علان شعوبی به پاداش نوشتن کتابی در مثالب و معایب عرب سی هزار دینار بخشید (ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، ج ١٤ ، ص ١١-١٢)
شعوبیه به دودسته تقسیم می گردد:
اول: ملی ها که از طبقه طبقه ممتاز یا وابسته به آن بودند و با احساسات وطن پرستی با نفوذ سیاسی خلافت مبارزه می کردند و به نفوذ در دستگاههای خلافت و بیرون آوردن آن از دست اعراب معتقد بودند .
دوم: گروه تحصیل کرده ها و خردگرایان طبقه متوسط که بواسطه اظهار عقاید فلسفی زندیق خوانده می شدند و در مبارزات شدت عمل نشان می دادند .
شعوبیان دسته اول :
که محافظه کار بودند، هر نهضت ضد عرب و ملی را تایید می کردند و مرم و شیعیان را با ذکر فجایع بنی امیه و کشته شدن حسین بن علی و زید بن علی و ذکر قتل ناجوانمردانه ابوسلمه خلال و ابومسلم بدست بنی عباس بر ضد خلافت و اعراب تهییج می کردند.
 
شعوبیان دسته دوم :
با آنکه با اسلام موافق نبودند و یا دست کم با آن مخالفتی نداشتند، ولی بخاطر مصالح ملی و برانداختن بنی امیه و بنی عباس و بازگرداندن ایران به عظمت خود از لحاظ دینی با مردم اشتراک داشتند .
حزب شعوبیه در مراحل ابتدایی تبلیغات خود را بر اساس اسلام پیش می برد و اعضای آن دم از مساوات می زدند. هنگامی که طرفداران زیادی پیدا کردند و تا حد امکان زمام دولت عباسی را بدست گرفتند، بنای سخن از شناخت برتر و مخالفت با اسلام را گذاشتند.
بهمین علت آنهایی که معتقد بدین بودند، از یاری آنها امتناع ورزیدند و به آنها برچسب الحاد زدند.
 
جاحظ بصری درباره شعوبیه می نویسد:
شاید دشمنی مردم با آنها ناشی از تعصب باشد زیرا تمام کسانی که در اسلام شک برده اند، از روی عقاید شعوبیه می باشد چرا که هر کس از کسی متنفر باشد, از آنچه که به وی هم منتسب است متنفر می گردد.
از عرب متنفرند از جزیره العرب نیز بیزارند و با این تنفر که روز به روز شدت می یابد، از اسلام خارج می شوند زیرا دین اسلام به عرب منتسب است (جاحظ ، کتاب الحیوان ، ج ٧ ، ص ٦٨ ، ترجمه قمر آریان ، امیر کبیر)
حزب زندیقان شعوبی:
خود برتر انگاری شعوبیه که از منش اشرافی آنان ناشی می شد،
مشابه با همین خصلت زشت در بنی امیه بود که قوای نیروی شعوبیه را بتحلیل برد که نتیجه آن کاهش نفوذ در اعراب و ایرانی ها بود. حزب تندرو زندیقان شعوبی از زمان خلافت مهدی وسعت یافت و این خلیفه برای برانداختن آنها کوشش بسیار کرد.
طبری می نویسد:
روزی خلیفه مهدی به اتاق موسی پسر خود وارد شد و یکی از زندیقان را دید که نزد او نشسته.  بیدرنگ فرمان داد تا آن زندیق را از خانه پسرش بیرون کنند و سر از تنش جدا کردند و او را به دار آویختند آنگاه پس از بدگویی فراوان از زندیقان به پسرش گفت:
تو باید برای استحکام منصب خود هر جا که یکی از آنان را یافتی با تازیانه از خود دور کنی و یا سر از تنش جدا کنی چه من جدت عباس را در خواب دیدم که مرا به سفارش بستن دو شمشیر کرد و به کشتار پیروان نور و ظلمت فرمان داد. موسی ده ماه پس از این وصیت دست به قتل عام زندیقان زد و خونهای بسیار ریخت ( تاریخ طبری ، ج ١٠ ، ص ٢٤)
پیش از این هم از زمان منصور سرکوبی و تعقیب زندیقان معمول بوده است.
 در اخبار اغانی آمده است وقتی در مدائن عده ای از زندیقان را بازداشت و در پیش روی مردم در کوچه وبازار می گرداندند، در بین زندیقان پسر ابن مقفع معروف نیز بوده است ( ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، ج ١٨ ، ص ٥١)
جاحظ بصری درباره شعوبیه می نویسد:
شاید دشمنی مردم با آنها ناشی از تعصب باشد زیرا تمام کسانی که در اسلام شک برده اند، از روی عقاید شعوبیه می باشد چرا که هر کس از کسی متنفر باشد, از آنچه که به وی هم منتسب است متنفر می گردد. از عرب متنفرند از جزیره العرب نیز بیزارند و با این تنفر که روز به روز شدت می یابد، از اسلام خارج می شوند زیرا دین اسلام به عرب منتسب است (جاحظ ، کتاب الحیوان ، ج ٧ ، ص ٦٨ ، ترجمه قمر آریان ، امیر کبیر) 
احمد امین می نویسد:
در آن عصر شیوع زندقه یکی از مقتضیات روزگار بود، زیرا گروهی مانند نیاکان خود هنوز به آیین مجوس بودند و عادات و رسوم خود را برای فرزندان هم به ارث می گذاشتند.
زادگان عجم چون دیدند در اسلام، مناصب عالی بسیار است و نیل بدان مقامات بدون قبول آن دین میسر نمی گردد، ناگزیر اسلام را می پذیرفتند و در باطن به دین خود می ماندند وهر گاه به همکیشان خود می رسیدند با اسلام و عرب دشمنی می کردند و به شعوبیه دعوت می کردند ( احمد امین ، ضحی الاسلام ، ج ١ ، ص ١٦٢ ، نقل از دکتر ممتحن در کتاب نهشت شعوبیه ص ٢٢٢).
 
زندیقان :
زندیق که جمع عربی آن زنادقه می باشد، مشتق کلمه زنداوستا است.
مسعودی می گوید:
این کلمه از زمان مانی معمول گشته و به پیروان مانی اطلاق می گردیده است ( مسعودی ، مروج الذهب ، ج ١ ، ص ١٥٢).
به موجب روایات مینو خرد (زندیک) در اواخر ساسانیان به کسانی گفته می شد که بطور کلی به خدا و بهشت و دوزخ و روز رستاخیز و کل مبانی دین و اصول و فروع آن معتقد نبودند(داناماینایو خرد ، ج ٣ ، ص ١٩) .
دکتر صادق گوهرین می نویسد :
کلمه زندیق در عهد اسلام اول به کسانی اطلاق می گردید که به اسلام اعتقاد نداشتند و با تبلیغات می خواستند مسلمانان را از دین خارج کنند ولی بعدها به کسی که حتی اندک مخالفتی با دین داشت نیز اطلاق می گردید .
 
مبارزات فرهنگی شعوبیه:
اعضای حزب شعوبیه که دریافته بودند شکست یک ملت به ساقط شدن دولت و از هم پاشیدن نیروی نظامی آن نیست بلکه نابود شدن ارزشهای فرهنگی است, ابتدا شروع به ترویج آثار تاریخی و پدیده های فکری و آداب و منش های ملی و یادگارهای سنتی و آئین های ایرانی کردند .
در آن زمانها که نوشتن به پارسی گناه شمرده می شد و نویسنده تحت پیگرد قانونی قرار می گرفت ، شعوبیان پدیده های فکری و فرهنگی ایران و آثار قبل از اسلام را به عربی می نوشتند .
 شعوبیان نه تنها از ملت خود که از تمام ملتها در برابر تازیان دفاع می کردند و فلسفه دانش های بشری را که اعراب از آن چیزی نمی فهمیدند ، به رُخشان می کشیدند.
 اعراب در مقابل آنها می گفتند : چون اسلام در عربستان ظهور کرده پس اعراب ملتی برترند و آنها جواب می دادند : چون عرب نه هنر دارد نه فرهنگ هیچ افتخار هم ندارد مانند گرگان خونخوار طایفه به طایفه به جان هم می افتند و خون هم می ریزند زنان و مردان یکدیگر را به اسارت گرفته و در بازار برده فروشان به حراج می گذارند. می گفتند عرب خرد نمی شناسد همه عصبیت است . برای بدست آوردن غنیمت بر ملت و ناموس خود نیز رحم نمی کنند .
شعوبیان می گفتند :
عربستان سرزمینی خشک و بایر است و مردم چادر نشین داشته اینها کجا و و شکوه و عظمت ایرانی کجا . در مورد اسلام می گفتند : اسلام دین خداست که خدا برای معجزه نمایی در بین پست ترین مردم نازل کرده است و به عرب اختصاص ندارد و اگر پیامبر در میان این مردم بر نمی خواست اینها هیچگاه رستگار نمی شدند چرا که آمده “الاعراب اشد کفرا و نفاقا”
(جلال همایی ، مجله مهر ، سال دوم و ضحی الاسلام ، ج۱ ، ص ۵۵ ).
جاحظ می نویسد :
زندیقان آیات قرآن را مردود می شمردند و اخبار پیامبر را تکذیب می کردند و سخن از معجزات او را به مسخره می گرفتند و هر گاه کسی در مجالسشان از فضایل قرآن و حدیث می گفت ، بر خفت عقل او حمل می کردند و در چنان مجالسی از سیاست اردشیر بابکان و تدبیر انوشیروان می گفتند ( رسائل جاحظ ، ص ۴۲).
طبری می گوید :
اینان گاه آشکارا هم با اسلام مخالفت نشان می دادند و چنانکه یزدان بن باذان کاتب یقطین عامل مشهور مهدی عباسی هنگامی که در مکه دیده بود مسلمانان در مکه ضمن طواف کعبه هروله می کردند و فریاد می کشیدند گفت : چقدر شبیه گاوانی هستند که گرد سنگ عصاری می گردند. ( طبری ، تاریخ الامم والملوک ، ج ۱۰ ، ص ۲۳ )
بلعمی می گوید :
آنان آشکارا چون مسلمانان نماز کردندی گفتندی: که مثل شتران به صف ایستاده اند و چون به صفا و مروه شدندی گفتندی این مردم چه گم کرده اند که بدین کوه ها می دوند (تاریخ بلعمی ، ص ۷۵۱ ، نقل دکتر صادق گوهرین در کتاب حجه الحق ، ص۳۹۶) .
شاعر ایرانی عرب سرای (ابونواس) به تمسخر اخبار غیر عقلایی ، در روز بارانی قدحی در باران گذاشت و قطره های باران را که در آن جمع شده بود نوشید و به یکی از دوستانش گفت : می گویند با هر قطره باران یک فرشته همراه است بنظر تو اکنون من چند فرشته نوشیده ام ؟ این شاعر بزرگ را برای بسیاری اعتراضات فلسفی اش تکفیر کرده ب زندان انداختند ( جهشیاری کتاب الوزرا ، ص۳۷۳) .
از مبارزات دیگر شعوبیان به منظور خراب کردن اساس دین اسلام ، جعل صد ها هزار حدیث ضد و نقیض بود به سود ایرانیان و به زیان اعراب و وارد کردن آنها در کتابها و اسناد معتبر .
از جمله کتب مشهور شعوبیه :
آئین نامه ، خداینامه ، کتاب تاج ، کتاب کاروند ، عهد اردشیر ، جاودان ، ویس ورامین و …
از جمله مولفان شعوبی :
ابن مقفع ، ابوعبیده معمر ابن مثنی ، هیثم بن عدی ، ابو عبیده راویه و……
از جمله شاعران شعوبی :
اسماعیل بن یسار سنایی ، بشاربن برد طخارستانی ، ابونواس و …….
 

2 thoughts on “پیدایش نهضت شعوبيه و مبارزات ایرانیان عليه تجاوز اعراب

  1. بسیار زیبا و پربار بود. دست مریزاد.
    جناب دکتر روشنگر گرامی امید است که هر روز بیشتر از روز پیش در روشنفکری این قوم بخواب رفته و قربانیان اسلام پیروز و پیروزتر باشید. جامعه آزاد شده ایران در آینده مرهون زحمات افراد خستگی ناپذیری مانند شما بزرگوار گرامی خواهد بود.
    دست جنابعالی را بخاطر این قلم زدنها می بوسم.

    1. سپاس از اين همه مهر و محبت
      خدمت شما دوست بزرگوار عرض كنم كه، روشنگرى وظيفه تك تك ماست كه اطلاعات بيشترى در مورد دين و مذهب داريم و بايد بدون ترس و واهمه اين روشنگرى را در جامعه انجام دهيم على رغم تمام تهديدها و فشارها و البته توهينهايى كه ميشود.
      من نيز مفتخرم كه در اين راه تاكنون موفق بوده ام و تعداد قابل توجهى از جوانان وطنم را با اين مطالب به جمع خرمندان افزوده ام.

دیدگاهتان را بنویسید