تحریف یا تغییر قرآن

یکی از مسائلی که بقای اسلام را به خطر می اندازد مبحث تحریف و تغییر قرآن است. اگر ما فرگشت را یک رفتار تصور کنیم مسلمانان هنگام مواجهه با این مبحث،حس تعرض و تجاوز به قلمروی خود میکنند و به شدت در برابر چنین سؤالی واکنش تند نشان می دهند. از آنجایی که بنده قصد ندارم در این مقاله سخن را طولانی کنم و این مسئله ی به خصوص را از الف تا یای آن بررسی کنم ابتدا مقدمه کوتاهی خواهم گفت و سپس سریع به مطلب اساسی خواهم پرداخت.

مسئله این نیست که ثابت شود قرآن تحریف شده است. مسئله این است که ثابت شود امکان تحریف آن وجود نداشته است. این اصل میبایست مورد توجه مدافعان اسلام قرار بگیرد. زمانی اسلام هاله ی تقدس را به خود خواهد گرفت و حقانیت آن اثبات میشود که ثابت کند غیر طبیعی و غیر نرمال و ماورائی بوده است. نه اینکه در مقام دفاع از اسلام، مرتبه آن را در حد نرمال و عادی پائین بیاورند. تطبیق این اصل با موضوع امروز من، اینگونه است: این مهم نیست که ثابت شود قرآن تحریف شده است یا نشده است، چون هزاران کتاب دیگر وجود دارد که قدمتی طولانی تر از قران دارند ولی تحریف نشده اند. اگر مدافع اسلام چنین دفاعیه ای ارائه دهد تنها کاری که کرده است اثبات نموده قرآن یک کتاب طبیعی و عادی همچون هزاران کتاب دیگر است که تحریف نشده است. اما این روند خطا است, بلکه مدافع اسلام باید اثبات کند که اصلا امکان تحریف و تغییر در قرآن وجود نداشته است، امکانی که فقط برای قرآن میتوان تصور کرد و نه برای کتاب های دیگر, به بیان دیگر: “کتاب های دیگر امکان تحریف را داشته اند اما تحریف نشدند،اما قرآن اصلا و ذاتا در آن امکان تحریف نبود

مسلمانان در این مبحث بر سه قسمت هستند:

الف: عده ای که برای اثبات هیکله ی فعلی قرآن متوسل به روایات متواتر (۱)میشوند و قرائات شاذ(۲) را نمی پذیرند. آن ها به خوبی با قرآن ابن مسعود (۳) آشنا هستند و می دانند که ابن مسعود (محمد در حدیثی به طور صریح دستور به پیروی سایرین در قرائت قرآن از ابن مسعود داد) قرآن را کاملا متفاوت از بقیه می خواند. از حذف سوره هایی که امروز ضمن قران محسوب می شود تا حذف ایات، تغییر اصلی کلمات و اضافه دانستن کلمات جدید. یا ابن عباس (معروف به مترجمان قرآن و پسرعموی پیامبر اسلام) قران خاصی برای خود داشت و در آن ایات اضافه و جمله های فراوان اضافه در داخل ایات فعلی قرار داشت. آز آنجا که این موضوع اصلی ما نیست بنده فعلا به بیان جزئیات آن نمی پردازم.

ب: عده ای که برای اثبات قرائت فعلی قران(که قرائت حفص بن عاصم نام دارد) متوسل به روایات اهل بیت می شوند. این دسته که شیعیان هستند “هیچ” روایت متواتری ندارند و تمامی روایات آنان آحاد (۴) است.

پ: عده دیگر که اهل روایات نیستند و یا حداقل می گویند برای اثبات عدم تحریف قران باید از خود قران استدلال کرد و در پاسخ به سوال: چرا باور دارید قران نمی توانسته است تحریف شده باشد، می گویند: چون خود خدا گفته است! نیازی نیست که بگوییم این یک مغالطه مصادره به مطلوب است. (۵)
حال می پردازیم به موضوع اصلی این مقاله: “سپر ضعیف قرآن در جمله بندی و علامات نگارشی و بالا رفتن احتمال فراوان تحریف در آن
اگر چه قرآن در اصل یک گفت و گو و محاوره است و هیچ گاه قرار نبود کتاب شود تا از نبود علامات نگارشی شکایت کنیم (۶) اما به فرض متن پنداشتن آن، ساختار جملات آن بسیار ضعیف و پر ایراد است. این مطلب علاوه بر اینکه در تحت موضوع رسا بودن یا نبودن قرآن قرار می گیرد، ارتباط تنگی با تحریف قرآن نیز دارد و از همین روی اینجا ذکر می شود. برای مثال این آیه را در نظر بگیرید: محمد در سوره مائده هنگامی که از بنی اسرائیل سخن می گوید، از تنبیه آنان جهت ابا ورزیدن از وارد شدن به سرزمین مقدس حکایت می کند. بعد از اینکه بنی اسرائیل در برابر خواسته موسی مبنی بر ورود به سرزمین مقدس به دلیل قدرت فراوان ساکنان آن، مقاومت می کنند. موسی تنبیه آنان را اینگونه ذکر می کند: محرمه علیهم اربعین سنه یتیهون فی الأرض
بیایید آیه فوق رو ترجمه کنیم.
حالت اول: محرمه علیهم’اربعین سنة یتیهون فی الأرض
(سرزمین مقدس) بر آنان حرام شد. چهل سال در زمین آواره باشند.
مجازات: تحریم دایمی سرزمین مقدس به علاوه چهل سال آوارگی
حالت دوم: محرمه علیهم اربعین سنه’یتیهون فی الأرض
(سرزمین مقدس) بر آنان چهل سال حرام شد، در زمین آواره باشند
مجازات: تحریم ۴۰ ساله سرزمین مقدس
به مجرد تعیین مکان وقف در آیه، معنای آن کاملا تغییر خواهد کرد و بدتر از آن حتی در روایات متواتر نیز اشاره نشده است که وقف آیه در کجا است چون مکان وقف یک امر اجتهادی از جانب علمای اسلام بوده است و هیچ دلیل استقرایی برای آن وجود ندارد
پانویس:
۱. روایات متواتر به روایاتی گفته میشود که در هر طبقه از اسناد آن، آن مقدار راوی باشد (که خود باید از یک طبقه رجالی) که امکان دروغ گفتن یا اشتباه کردن آنان وجود نداشته باشد، عده ای از محدثین تعداد لازم برای این عدد را ۴۰ راوی در هر طبقه ذکر کرده اند.
۲. قرائات شاذ نسخه های صحیح الإسنادی هستند که صحت و وجود آنان تایید شده است اما چون با نسخه های اکثریت تطابق نداشته اند بدان اسم شاذ إطلاق شد،ابوبکر و عثمان نقش زیادی در سوزاندن و حذف کردن این نسخه های متفاوت از قرآن را داشتند.
۳. ابن مسعود از اولین و بزرگترین صحابیان محمد بود.در وصف او محمد می گوید:خذوا القرآن من ابن أم عبد.قران(روش خواندن آن)را از ابن مسعود بگیرید.
۴. روایات آحاد نقطه مقابل روایت متواتر هستند، روایاتی که علی رغم صحیح بودن سند و متن آن، به دلیل احتمال خطای راویان ثقه، توسط علمای أصول و فقها با جمله: ”یفید الظن”توصیف شده اند. یعنی با وجود بی عیب بودن اسناد در نهایت صحت صد در صدی آن حدس و گمان است. هر روایتی که شرط متواتر را نداشته باشد، آحاد است. از آنجا که روایات آحاد حاوی ظن و گمان اند، شیعیان در مسائل عقیده و اساسی دین از احادیث آحاد استدلال نمیکنند.
۶. در قران میبینیم که کلمه کتاب برای آن آمده است، آنجا که میگوید: ذلک الكتاب لاریب فيه..اما در زبان عربی کلمه ی کتاب تنها بر معنی اصطلاحی آن اطلاق نمیشد بلکه معنای گسترده تری داشت. بسیاری از خاورشناسان غربی نیز اعتقاد دارند قرآن هیچ گاه به هدف جمع آوری در یک کتاب و “کتاب شدن”سروده نشده است بلکه یک گفتار و خطابه شفاهی بوده است. به همین علت محمد تا آخر عمر خود هیچگاه قصد جمع اوری قران در یک کتاب را نداشت.

دیدگاهتان را بنویسید