این روزها اخبار بسیار تاسف باری به گوشمان میرسد. ..قتل عام، کشتار کودکان، اسارت زنان، چیدن سرها، قطع ید، مثله کردن ابدان،…آتش زدن انسان توسط پیروان ابوبکر بغدادی!(۱)
یکی از جنایات غیرقابل انکاری که اول خلیفه پیامبر اسلام ابوبکر بن ابی قحافه مرتکب شد و در آخرین لحظات زندگیاش از انجام آن سخت پشیمان گردید؛ کشتن «اياس بن عبد الله»، معروف به فجائه سلمی بود که به طرز بسیار فجیع درحالی که او ندا میداد “أنا مسلم” و “شهادتین” بر زبان جاری میکرد زنده زنده در آتش سوزانده شد.(۲)
فجائه به جای جنگ با مرتدینی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبوده و زکات مالشان را به نماینده ی خلیفه ی خدا در روی زمین نمیدادند به راهزنی مشغول شده بود؛ به اعتراف نصوص معتبر از جمله طبری او مسلمان بود و از زنادقه نبود. ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشیمانی میکند، این رفتار نشان دهنده این است که وی دچار عذاب وجدان بوده است. خلیفه وظیفه داشت به جرمهای او رسیدگی و بر طبق دستور اسلام حد را بر او جاری کند. اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود، قصاصش میکرد. نه این که بدون محاکمه، او را زنده زنده در آتش بسوزاند!
سؤال این است که چگونه یک انسان میتواند دستور اعدام وحشیانه هم کیش و دین خود را صادر کند؟ آیا خلیفه بودن به او همچین جسارتی داده بود؟ یا کلام خدای مسلمانان؟
تا آخر این یادداشت همراه ما باشید.
سوگند ابوبکر به کشتن کسانی که زکات ندهند:
در کتاب بخاری (تصویر شماره ۱) از ابوهریره نقل شده که گفت:
۶۹۲۴ – حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: يَا أَبَا بَكْرٍ، كَيْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ ”
۶۹۲۵ – قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا…
منبع :صحيح البخاري ج ۴ص۲۷۹ و ۲۸۰،المؤلف: محمد بن إسماعيل البخاري الجعفي،المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة القاهرة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)،الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ
وقتی ابوبکر تصمیم گرفت با اصحاب رده بجنگد، خلیفه دوم بر وی اعتراض كرد و گفت: چگونه میخواهی با مردم قتال کنی با اینکه پیغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اينكه اينها لاإله إلا الله بگويند و هر كس لا اله الا الله بگويد و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اينكه از حدّ اسلام و حدّ توحيد بيرون رفته باشد؛ ولي ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بين نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگيد حتي اگر يك بزغالهاي كه به پيغمبر ميدادند و به من ندهند با او خواهم جنگيد.
زنده سوزاندن إِيَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ يَالِيلَ مشهور به فجائه
طبری در تاریخ خود(تصویر شماره ۲) می گوید:
قال السري قال شعيب عن سيف عن سهل وأبي يعقوب قالا كان من حديث الجواء وناعر أن الفجاءة إياس بن عبد ياليل قدم على أبي بكر فقال أعني بسلاح ومرني بمن شئت من أهل الردة فأعطاه سلاحا وأمره أمره فخالف أمره إلى المسلمين فخرج حتى ينزل بالجواء وبعث نجبة بن أبي الميثاء من بني الشريد وأمره بالمسلمين فشنها غارة على كل مسلم في سليم وعامر وهوازن وبلغ ذلك ابا بكر فأرسل إلى طريفة بن حاجز يأمره أن يجمع له وأن يسير إليه وبعث إليه عبدالله بن قيس الجاسي عونا ففعل ثم نهضا إليه وطلباه فجعل يلوذ منهما حتى لقياه على الجواء فاقتتلوا فقتل نجبة وهرب الفجاءة فلحقه طريفة فأسره ثم بعث به إلى أبي بكر فقدم به على أبي بكر فأمر فأوقد له نارا في مصلى المدينة على حطب كثير ثم رمي به فيها مقموطا قال أبو جعفر وأما ابن حميد فإنه حدثنا في شأن الفجاءة عن سلمة عن محمد بن إسحاق عن عبدالله بن أبي بكر قال قدم على أبي بكر رجل من بني سليم يقال له الفجاءة وهو إياس بن عبدالله بن عبد ياليل بن عميرة بن خفاف فقال لأبي بكر إني مسلم وقد أردت جهاد من ارتد من الكفار فاحملني وأعني فحمله أبو بكر على ظهر وأعطاه سلاحا فخرج يستعرض الناس المسلم والمرتد يأخذ أموالهم ويصيب من امتنع منهم ومعه رجل من بني الشريد يقال له نجبة بن أبي الميثاء فلما بلغ أبا بكر خبره كتب إلى طريفة بن حاجز إن عدو الله الفجاءة أتاني يزعم أنه مسلم ويسألني أن أقويه على من ارتد عن الإسلام فحملته وسلحته ثم انتهى إلي من يقين الخبر أن عدو الله قد استعرض الناس المسلم والمرتد يأخذ أموالهم ويقتل من خالفه منهم فسر إليه بمن معك من المسلمين حتى تقتله أو تأخذه فتأتيني به فسار طريفة بن حاجز فلما التقى الناس كانت بينهم الرميا بالنبل فقتل نجبة بن أبي الميثاء بسهم رمي به فلما رأى الفجاءة من المسلمين الجد قال لطريفة والله ما أنت بأولى بالأمر مني أنت أمير لأبي بكر وأنا أميره فقال له طريفة إن كنت صادقا فضع السلاح وانطلق معي إلى أبي بكر فخرج معه فلما قدما عليه أمر أبو بكر طريفة بن حاجز فقال اخرج به إلى هذا البقيع فحرقه فيه بالنار فخرج به طريفة إلى المصلى فأوقد له نارا فقذفه فيها فقال خفاف بن ندبة وهو خفاف بن عمير يذكر الفجاءة فيما صنع … لم يأخذون سلاحه لقتاله … ولذاكم عند الإله أثام … لا دينهم ديني ولا أنا منهم … حتى يسير إلى الصراة شمام …
منبع : تاريخ الطبري ج۳ ص۲۶۴ و ۲۶۵ المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء: ۱۱ .
« مردی از بنی سلیم که به او فجائه گفته می شد نزد ابو بکر آمد. او أیاس بن عبد الله بن عبد یالیل ابن عمیرة بن خفاف نام داشت. به ابوبکر گفت: من مسلمانم و می خواهم با مرتدین جهاد کنم، من را کمک کن. ابو بکر نیز به او مرکب و سلاح داد. فجائه نیز به همراه مردی از بنی لاشرید به نام نجبة بن أبي المیثاء اموال مسلمانان و مرتدین را گرفتند و آنان که مخالفت کردند کشتند.
زمانی که خبر به ابو بکر رسد، به طریفة بن حاجز نوشت: همانا دشمن خدا فجائه نزد من آمد گمان می کرد مسلمان است و از من خواست تا او را در مقابل مرتدّين تقویت کنم، من نیز به او مرکب و سلاح دادم اما خبر قطعی به من رسیده که او به مسلم و مرتد متعرّض شده اموال آنان را می گیرد و آن کس که مخالفت کند می کشد. با مسلمانانی که نزد تو هستند به سوی او برو، او را بکش یا نزد من بیاور.
طریفة بن حاجز به سوی او رفت و زمانی که به او رسید، بین دو طرف تیر اندازی شد که در نتیجه نجبة بن أبي المیثاء به تیری کشته شد. فجائه نیز با دیدن تلاش مسلمانان به طریفه گفت: به خدا قسم تو اولی (برتر) از من نیستی تو امیر ابوبکری و من نیز امیر او هستم. طریفه جواب داد: اگر راست می گویی سلاحت را زمین بگذار و با من نزد ابوبکر بیا.
فجائه نیز با طريفه نزد ابوبکر آمد. زمانی که به ابوبکر رسیدند، ابوبکر به طریفة بن حاجز امر کرد و گفت: فجائه را به بقیع ببر و با آتش بسوزان.
عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابة(تصویر شماره ۳) می نویسد:
قال أبو عمر: مذكور في الصّحابة، وذكر سيف أنه هو الّذي كتب إليه أبو بكر في قصة الفجاءة السّلمي، فسار طريفة في طلبة حتى ظفر به طريفة، فأنفذه إلى أبي بكر فحرقه بالنّار، وكان طريفة وأخوه معن بن حاجر مع خالد بن الوليد.
منبع : الإصابة في تمييز الصحابة ج۲ص۲۸۵ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: ۸۵۲هـ)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۱۵هـ، عدد الأجزاء: ۸.بازنویسی شده از روی نسخه خطی موجود در دانشگاه الازهر مصر
ابن کثیر در کتاب البدایه والنهایه (تصویر شماره ۴) می نویسد:
وَاسْمُهُ إِيَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ يَالِيلَ بْنِ عُمَيْرَةَ بْنِ خِفَافٍ من بني سُليم، قاله ابن إسحاق،وَقَدْ كَانَ الصِّديق حرَّق الْفُجَاءَةَ بِالْبَقِيعِ فِي الْمَدِينَةِ، وَكَانَ سَبَبُهُ أنَّه قَدِمَ عَلَيْهِ فَزَعَمَ أنَّه أسلم، وَسَأَلَ مِنْهُ أَنْ يجهِّز مَعَهُ جَيْشًا يُقَاتِلُ بِهِ أَهْلَ الرِّدَّة، فجهَّز مَعَهُ جَيْشًا، فلمَّا سَارَ جَعَلَ لَا يمرُّ بِمُسْلِمٍ وَلَا مُرْتَدٍّ إِلَّا قَتَلَهُ وَأَخَذَ مَالَهُ، فلمَّا سَمِعَ الصِّديق بَعَثَ وَرَاءَهُ جَيْشًا فردَّه، فلمَّا أَمْكَنَهُ بَعَثَ بِهِ إِلَى الْبَقِيعِ، فَجُمِعَتْ يَدَاهُ إِلَى قَفَاهُ وألقي في النَّار فحرقه وهو مقموط.
{البداية والنهاية ج۹ص۴۵۶ المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: علي شيري، الناشر: دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى ۱۴۰۸، هـ – ۱۹۸۸م.}
پشیمانی و اعتراف ابوبکر از آتش زدن فجائه:
قال ابو بكر رضى الله عَنْهُ: أَجَلْ، إِنِّي لا آسَى عَلَى شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، وَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ حَرَقْتُ الْفُجَاءَةَ السُّلَمِيَّ، وَأَنِّي كُنْتُ قَتَلْتُهُ سَرِيحًا أَوْ خَلَّيْتُهُ نَجِيحًا وَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ
(تصویر شماره ۵)
منبع : تاريخ الطبري ج۳ ص۴۲۹،۴۳۰،۴۳۱ المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء:۱۱.
ابوبكر بعدها از فرمانش درباره فجائه، سخت پشيمان شد و در بستر بيمارى -كه از آن برنخاست- مى گفت: مرتكب سه كار شده ام كه اى كاش آنها را انجام نداده بودم: اى كاش در خانه زهرا را نگشوده بودم، اگر چه آن در براى جنگ به روى من بسته شده بود. و اى كاش فجائه را به آتش نمى سوزانيدم، بلكه دستور مى دادم تا او را به طور معمول اعدام كنند و يا به زندانش مى افكندم. و اى كاش در سقيفه بنى ساعده امر خلافت را به گردن يكى از آن دو يعنى عمر يا ابو عبيده مى انداختم.
قرآن و خشونت
بی تردید عملکرد مومنان هر ایدئولوژی نشات گرفته از فرامین مقدس مآبانه ی آن است. یکی از درون مایه های قرآن تندی و خشونت های افراطی است. این مضامین در آیات بسیاری چون بقره آیه ۱۹۱، توبه آیه ۵، توبه آیه ۱۲، نساء آیه ۸۹، انفال آیه ۱۲، توبه آیه ۲۸، توبه آیه ۲۹، مائده آیه ۳۸، انفال آیه ۳۹، احزاب آیه ۶۱، توبه آیه ۱۲۳، محمد آيه ۴ و… به چشم میخورد. به عنوان مثال در سوره مائده آيه ۳۳ بیان میدارد:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او میجنگند و در زمين به فساد می كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
و یا در سوره انفال در آیات ۱۲ تا ۱۷ بیان میکند که خدا در دل کفار وحشت می اندازد پس فراز گردن ها را بزنید و هرکسی که به مخالفت برخیزد بر او سخت گرفته میشود و جزای کافران آتش سوزان است و در انتها خاطر نشان میکند که قلع و قمع کفار به دست شما نبوده است بلکه…:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا خدا شنواى داناست
پر واضح است که امثال این آیات نیروی محرکه شقاوت و جنایات امثال ابوبکر و سایر مسلمین زمامدار بوده است، آیا بهتر نیست که دست از تعصبات مبهم برداریم؟
منابع:
۱- وقتی-آتش-زدن-خلبان-اردنی-اعراب-ر… اینجا را گلیک کنید.
2- به نقل از شرح مواقف النفری/ شیخ عفیف الدین تلمسانی