يكی از اولین شروط يك فرد برای اسلام اوردن ادای اين عبارات است: أشهـد أن لا إله الا الله .. وأشهـد ان محمدا رسـول الله
كه ترجمه ان ميشود: شهادت می دهم که هیچ خدایی بجز الله نیست و شهادت میدهم که محمّد فرستاده الله است.
يكي از دروغ ها و مغالطات گفتاری آشکار در دین مبين اسلام همین عبارات معروف و آشنای بالاست.
بايد توجه داشت که همين عمل شهادت دادن در فقه اسلام دارای شرایط خاصی است مثلا: شخص شاهد باید وقوع أمر یا چیزی که بر آن شاهد گشته است را به چشم دیده باشد.
يا اينكه شهادت بايد بر امری باشد اطمینان بر آن حاصل گشته است و در غير اينصورت شهادت کذب و نادرست است.
البته موارد ديگري براي شاهد و نوع شهادت وجود دارد كه فعلا همين موارد را بررسي ميكنيم.
خوب با توجه به تعريف شهادت و شاهد، ان شخص اسلام اورده از کجا به این حد از اطمینان دست یافته است که خدایی بجز الله وجود ندارد ؟ يا اينكه محمد اخرين فرستاده الله است؟ آیا برای رسیدن به نقطهء اطمینان نباید از شاهراه شك و ظن عبور كرد؟؟
تصور کنید بر روی نیمکتی نوشته شده است رنگی نشوید و این نوشتهء مزبور متعلق به چندین روز پیش تر باشد، آیا باز هم برای اطمینان خاطر انگشت اشارتی نباید بر آن کشید و بعد روی آن نشست؟؟
اين شرط عقل در نزد عقلاست.
ديديد كه راه ورود در دین اسلام برای افراد بالغ در ابتدای کار، ادای شهادت است و شخص نو مسلمان با اختیار و یا به اجبار، اولین “دروغ” خود را با ادای این امر مرتکب خواهد گشت.
و جالبتر از اين، اینجاست که به دلیل وجود حکم اعدام برای ارتداد(بازگشت يا خروج از اسلام) پس از انجام این عمل، دیگر راه خروجی برای بازگشت از این دروغ بزرگ بر زبان رانده شده، وجود ندارد!
ناگفته نماند که موارد مطرح شده در بالا شامل حال کودکان و خردسالان متولد از پدر و مادري مسلمان نمی شود و آنها بدون اینکه حتی آگاه باشند و بدانند و یا حقی برای انتخاب و تحقیق بعدی داشته باشند شهادتین در گوششان خوانده می شود و مهر مسلمان بودن بر پیشانی شان از بدو تولد تا لحظه مرگ زده شده است …
شرایط شهادت در قران نیز دارای تناقض است از طرفی دیدن حضوری یک امر و داشتن دلیل قاطع و اطمینان کامل را شرط گواهی دادن میکند اما از طرفی انتظار دارد بدون براورده شدن این شرایط فرد به اموری شهادت دهد که دلیل و اطمینان کافی بر آنها ندارد لطفا ببینید.
سوره زخرف آیه ۱۹ برای مشرکین نازل شد، آنها فکرمیکردند که فرشتگان مونث هستند و قران از این نظر مشرکین ناراحت میشود زیــرا آنها دلیلی نداشتند که فرشتگان مونث باشند و به همین خاطر به آنها میگوید:
سوره زخرف آيه ۱۹
وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ
ترجمه: آنان فرشتگان را كه بندگان خداي مهربانند ، مؤنّث بشمار ميآورند ( و دختران خدا قلمداد مينمايند ! ) آيا ايشان به هنگام آفرينش فرشتگان حضور داشتهاند و خِلقتشان را مشاهده نمودهاند اظهار نظر و گواهي ايشان ( بر اين عقيده بياساس ، در نامههاي اعمالشان ) ثبت و ضبط ميشود و ( در روز قيامت ، از سوي خدا ) بازخواست ميگردند
این آیه معیار گواهی دادن به وجود پدیده ها را حضور و مشاهد مستقیم میداند و در صورت عدم حضور و عدم مشاهده یک پدیده نمیتوان در مورد آن گواهی داد و گواهی بدون مشاهده را نادرست میداند و حتی میگوید شما به خاطر عقیده بی دلیل و مدرک بارخواست میشوید
اما در جایی دیگر از کفار انتظار دارد بدون مشاهد کردن و حضور داشتن در پیدایش یک امر، به وجود آن معتقد باشند، مثلا: سوره انبیاء آیه ۳۰
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ﴿۳۰﴾
ترجمه: آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندیده اند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى آورند (۳۰)
این آیه سوال میپرسد که “آیا ندیدید جهان را خلق کردیم” و پاسخ آن بسیار ساده است، نـــــــــــه کافران ندیدند…. و اگر چنانچه شما به این امر شهادت بدهید کاملا در تناقض با آیه ۱۹ سوره زخرف است
در آیه ۱۹ زخرف به مشرکان میگوید چون شما ندیده اید که فرشتگان را خلق کردم و در زمان خلق کردن آنها شما حضور نداشتید پس نمیتوانید بگوئید فرشتگان مونث هستند و به خاطر این شهادت شما بازخواست میشوید
با این حساب چون در لحظه خلقت اسمانها و زمین مشرکان حضور نداشتند و شاهد نبودند که آسمانها و زمین را خلق کرده نمیتوانند شهادت بدهند که خدا آسمانها و زمین را خلق کرده زیرا دراین صورت به دلیل عدم حضورشان و مشاهده نکردن آن مطابق آیه قبلی باید بازخواست شوند زیرا عقیده آنها بی دلیل و بی اساس است و این تناقضی بسیار واضح است…
به نظرم اساسا قران همان مفهوم شهادت با علم را که فرمودید به رسمیت میشناسد و یکی از مواردبرای باز شناسی مسلمانان و غیر مسلمانان ادای شهادت را که اشاره کردید مورد استفاده بوده حال اینکه نامسلمانی بدروغ ازین مطلب برای فرار یا … استفاده کند بحث دیگری است
این مسئله همیشه ذهن مرا بخود مشغول نموده است. چطور می توان به چیزی شهادت و گواهی داد که آن را ندیده اید؟!! آیا بهتر نبود بجای “شهادت می دهم” گفته می شد ” می پذیرم” ؟؟
شما چقدر نادان هستید . یا خودت را به نادانی زدید. در شهادت دان همین که انسان به این نتیجه برسد که خداوند یکتا است و محمد فرستاده و بنده اول . کافی است. لازم نیست که طرف اطمبنان داشته باشد. در اصطلاح ايمان عبارت است از:
اعتقاد قلبي، اقرار زباني و عمل كردن اعضاء به اركان دين و قبول شريعت.
امير المؤمنين عليه السلام در تبيين ايمان مي فرمايد: «الْإِيمَانُ تَصْدِيقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان؛ ايمان تصديق به قلب و اظهار و اعتراف به زبان و عمل به جوارح و اعضاست.
در سوره حجرات آيه ۱۴ مىخوانيم: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ …».
(اعراب باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، به آنها بگو: شما ايمان نياوردهايد، بگوئيد اسلام آوردهايم، ولى هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است).
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه تفاوت اسلام و ايمان چيست؟
طبق اين آيه تفاوت «اسلام» و «ايمان»، در اين است كه «اسلام» شكل ظاهرى قانونى دارد، و هر كس شهادتين را بر زبان جارى كند، در سلك مسلمانان وارد مىشود، و احكام اسلام بر او جارى مىگردد.
ولى ايمان يك امر واقعى و باطنى است و جايگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او.
مسلمان در صورتى مؤمن است كه در باطن نيز مطيع باشد، و اگر تنها به زبان اظهار طاعت كرد مسلمان است نه مؤمن، لازمه ايمان اقرار قلبى با فروتنى، و تقرب آگاهانه است.
از شما به خاطر ارایه دادن شخصیت اسلامی و ادبیات ناب محمدیتان نهایت سپاس و قدردانی را دارم. در واقع دوستانی مانند شما مهر تاییدی بر مطالب این سایت و محتویاتش هستند.
نمی دوندم در مورد چی صحبت می کنید. منظور من از نادانی، نادانی شما در این مطلب بخصوص می باشد . مگر نه من در خصوص اینکه من از شما در کل داناترم ادعایی ندارم. وقتی می گویم نادان بهتر که ناراحت نشوید.این صبحت و مباحثه به قول شما علمی است .کلمه نادان در این خصوص فکر نکنم توهین باشد.شما بدون اینکه مطالعه کافی داشته باشید یا اینکه نمی خواهید داشته باشید. مطلبی را میارید و دیگران را به خطا می کشانی.در ضمن شما فکر کنم قبلا شخصیت خود را بخوبی نشان دادید. با عوض کردن معانی کلامت عربی به دلخواه خودتان . به کاربردن کلمات زشت.نکته بعدی اینه که شما دوتا آیه از دوره سوره مختلف آورید و مقایسه باطل می کنید.حتی به خود زحمت بدید که برید تفاسیر را نگاه کنید. همین که در حدیکه نظر خودت را به قول خودت ثابت کنی برات کافیه. من هم از این بابت از خدا ممنون که باعث رسو ا شدن شما خواهد شد. والسلام علی من تبع الهدی.موفق باشید
مطلب شما اصلا به موضوع مقاله ی سایت ربطی نداشت شما تفاوت اسلام و ایمان رو مشخص کردید در حالی که در مقاله بحث بر سر شهادتین بود که وقتی مثلا در فقه اسلامی برای شهادت دادن باید شاهد با چشم اون واقعه رو دیده باشه چرا در شهادتین برای ورود به اسلام چنین نیست؟ اینها تناقض است و بقیه ی مطالب هم در خود مقاله مطرح شده و شما هم پاسخی ندادید فقط گفتید برید تفسیرش رو بخونید!! این که جواب نشد! دلیل و برهانتون رو بیارید (هاتوا برهانکم ان کنتهم صادقین)
جناب آقای سعید
من متوجه ارتباط ایمان قلبی به شهادت دادن نمی شوم؟
با سلام
من منظور شما را درست متوجه نمی شم. لطفا سوال را بیشتر باز کنید . موفق باشید
با اظهار شهادتین بر زبان با هر زبانی،موجب ثبوت و اجراى احکام اسلام بر اعتراف کننده مىشود. بنابر این، کسى که شهادتین بر زبان جارى کرده، بدنش پاک و جان و مال و فرزندان خردسالش محترماند و کسى حق ندارد به آنها تعرض کند.
جواهر الكلام تالیف الشيخ محمّدحسن النّجفي جلد ۴۱ صفحه ۶۳۰
جواهر الكلام تالیف الشيخ محمّدحسن النّجفي جلد ۲۱ صفحه ۱۴۳
از طرفی دیگر مثلا برای اثبات زنای دو نفر یکی از شروط برای پذیرش شهادت شاهد این است:
شهادت دهند که با چشم دیده اند که همچون ورود میل به سرمه دان نزدیکی رخ داده است.
شیعه درباره سنگسار چه می گوید؟ تالیف محبوبه حسن زاده در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۱ در پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان
لینک مقاله:
http://mehrkhane.com/fa/news/4044
همچنین مجازات ارتداد هم مرگ است چنانچه پیامبر اسلام گفته است:
من بدل دينه فاقتلوه
هر کس که دین (اسلامش) را تغییر داد بکشیدش
صحیح بخاری شماره ۶۹۲۲
و فقها هم همین رو گفتند:
تحرير الوسيلة تالیف آیت الله خمینی جلد ۲ صفحه ۴۹۴