در كتاب قرآن در مورد نحوه تبديل شدن نطفه به جنين در آياتى از سوره مؤمنون آمده كه اسلامگرايان اين آيات را معجزه و اشاره قرآن به موضوع بسيار پيچيده علمى ميدانند. براى شكافتن موضوع و چگونگى اين ادعا اول نگاهى به اين آيات مى اندازيم، توجه بفرمائيد:
سوره مؤمنون آیه ۱۴:
» ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
ترجمه: «بعد از آن نطفه را خون بسته ساختیم پس آن خون بسته را گوشت پاره گردانيديم و آنگاه گوشت پاره را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم سپس او را آفرينشى
ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
سوره حج آیه ۵: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى
ترجمه: ای مرمان اگر از برانگیختن در شک هستید، پس بدرستیکه ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه سپس از خون بسته سپس از گوشت پاره داراى خلقت كامل و خلقت ناقص تا بر شما روشن گردانيم و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحم ها قرار مىدهيم …»
ابتدا نقل قول از معتقدین به معجزه علمی قرآن را مى آورم:
«واژهي «علق» جمع «عَلَقَه» در اصل به معناي «چيزي كه به چيز بالاتر آويزان شود» آمده است و موارد استعمال آن در خون بسته، زالو، خون منعقد كه در اثر رطوبت به هر چيز ميچسبد، كرم سياه كه به عضو آدمي ميچسبد و خون را ميمكد و … ميباشد. پس ميتوان گفت: در مواردي كه علق استعمال شده: يكي چسبندگي و ديگري آويزان بودن، لحاظ شده است مانند: زالو، خون بسته و كرم كه به عضو بدن ميچسبد و آويزان ميشود.»
«در ادبيات عرب، براي کلمه علقه سه معناي متفاوت مي يابيم: ۱. زالو، ۲. یک چیز آویزان، ۳. توده یا لخته خون»
«لخته خوني به شکل و شمایل زالو که حاصل تغییر و تحول نطفه است وارد رحم میشود و به دیواره رحم آویزان میشود و معجزه علمي قرآن اینست که خداوند با تعبیر زیباي علق به همه این موارد یکجا اشاره کرده و از هفته سوم بارداري با چشم غيرمسلح كاملاً به صورت گوشت جويده پديدار ميگردد (مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر بوكان، ص ۲۷۵) که کاملا با آیات قرآن منطبق است و …»
و اما : کلمه «علقة» در ترجمههای زیر بصورت «خون بسته» یا «لخته خون» یا «پاره خون بسته» یا «پارچه خونی بسته» یا «علقة» ترجمه شده: صاحب محدث دهلوی، سید رضا سراج، فیض الاسلام، محمد خواجوی، جلالالدین فارسی، جلالالدین مجتبوی، عباس مصباحزاده، محمد کاظم معزی، حاج محمود یاسری، عبدالمحمد آیتی، اشرفی تبریزی، مکارم شیرازی، ابوالحسن شعرانی، خرمشاهی، مهدی الهی قمشهای، احمد کاویانپور، کاظم پورجوادی، فولادوند.
و نیز در تفاسیر زیر هم با ترجمههای «خون بسته» یا «لخته خون» یا «پاره خون بسته» یا «پارچه خونی بسته» بیان شده: نمونه، المیزان، جامع، روض الجنان و روح الجنان، مجمع البیان، گازر، مواهب، منهج الصادقین، خلاصة المنهج، انوار درخشان، شریف لاهیجی، اثنی عشری، حجة التفاسیر، روان جاوید، مخزن العرفان، عاملی، اطیب البیان. تنها در تفسیر آسان نوشته آقای محمدجواد نجفی در یک جا علقه را به معنای کرم و زالو و در جای دیگر به معنای لخته خونی به شکل زالو ترجمه کرده.
علامه طبرسی میگوید: «علقه به معنی قطعه خون خشک شده و جمع آن علق میباشد. همچنین علق به معنای زالو نیز میباشد.»
با توجه به موارد بالا میبینید که معنای واقعی علقة در زبان فارسی همان لخته خون میباشد. و علق که در این آیه ذکر نشده است هم جمع علقة است و هم به معنای زالو. بنابراین بازهم با توجه به نوشتههای قبلی اینجانب و ذکر این مورد که قائلین به معجزه علمی قرآن با تحریف در ترجمه لغات میکوشند معنای آیه را منطبق بر علم روز کنند، واقعا مغرضانه عمل کرده و باعث سردرگمی دیگران میشوند. همچنین «علق» در مقام فعل به معنای آویختن، آویزان کردن، مصلوب شدن، چسبیدن به… میباشد. که باز هم قائلین به معجزات علمی از معانی این فعل برای علقة که در واقع اسم میباشد استفاده کرده و تفسیر به رأی میکنند.
با توجه به مطالب بالا و نیز مرور تمامی ترجمهها و تفاسیری که در بالا نام برده شد، تنها معنای علقه همان خون بسته یا لخته خون میباشد و هیچ استنباط دیگری نمیتوان از آن کرد از جمله اینکه بگوئیم لخته خون به شکل زالو است یا بگوئیم لخته خون آویزان است. در واقع از اتصال اسپرماتوزون و تخمک در لوله فالوپ، سلول تخم(زیگوت) بوجود میآید و پس از دو روز این سلول با کمک فعالیت عضلات جداره لوله حمل تخمک، سفر خود را به رحم آغاز میکند که این سفر تقریبا ۴ روز طول میکشد و در طول این سفر، سلول تخم هر دوازده ساعت به دو برابر تکثیر شده و پس از (۶=۴+۲) روز از عمل لقاح، این مجموعه سلولی با نام «مورولا» وارد رحم میشود. مورولا یک توده سلولی شامل صدها سلول میباشد و شکل کروی دارد و درون آن حفره مانند است(به آن بلاستوسیست نیز میگویند) و صحیح نیست آن را لخته خون خطاب کنیم و نیز به دیواره رحم آویزان نمیشود، بلکه درون يكی از چينخوردگیهای فراوان بافت پوششی درون رحم جايگزين میشود و به تدريج بين جنين و بدن مادر ارتباط ساختمانی و فيزيولوژيكی به وجود میآيد. که این عمل القاء نام دارد. پایان عمل القاء مورولا تقریبا ۱۰ الی ۱۲ روز پس از لقاح میباشد. قسمتی از این سلولها با تکثیر خود به دیواره رحم (آندومتر) نفوذ کرده و جفت را تشکیل میدهند. سلولهائی که در داخل بلاستوسیست هستند توده داخلی سلول نامیده میشوند که همان سلولهای بنیادین هستند و توانائی ساخت بیش از ۲۰۰ نوع سلول از جمله خونی و غضروفی را دارند و رشد سر، بدن و ساختهای دیگر حیاتی را باعث میشوند. در مدت ۱ هفته، سلولهای توده داخلی سلول، دو تا لایه را تشکیل میدهند که به آنها هیوبلاست و اپیبلاست گفته میشود. هیوبلاست یا غشاء داخلی جنین، کیسه محتویات نطفه را ایجاد میکند که وظیفه آن تغذیه جنین توسط مادر است.
در ابتدا یاخته های خون در این کیسه ظاهر شده و رگهای خونی در سرتاسر جنین تشکیل میشوند. سلولهایی از اپیبلاست پردهای را تشکیل میدهند به نام آمنیون که جنین داخل آن رشد میکند. در مدت تقریبا ۳ هفته اپیپلاست ۳ لایه بافت سلولی ابتدائی جنین را تشکیل میدهد به نامهای اکتودرم (منشأ ساخت مغز، نخاع، عصبها، پوست، ناخنها و مو) ، ایندودرم (منشأ ساخت دستگاه تنفس، مسیر هاضمه، جگر و لوزالمعده و …) ، و مزودرم (منشأ ساخت قلب، کلیهها، استخوانها، غضروفها، عضلات، یاختههای خون و …)
با تشکیل جفت تغذیه جنین(جنین به معنای «بزرگ شدنی در داخل») توسط جفت آغاز میگردد. با بوجود آمدن دو سرخرگ و یک سیاهرگ در بند ناف عمل انتقال اکسیژن، مواد غذائی و پادتنها میان خون مادر و خون جنین و نیز دفع دی اکسید کربن از طریق بند ناف متصل به جفت آغاز شده و در واقع هنگام این انتقال، خون مادر و جنین با هم مخلوط و ترکیب نمیشوند و علت آن تشکیل غشائی به نام کوریون(مشیمه) است. جنین درون کیسه درون رحم رشد میکند و محافظت از آن توسط مایع آمنیوتیک درون این کیسه صورت میگیرد که حکم ضربهگیر را دارد. در طول ۸ هفته، اندامها، سر و ظاهر صورت شکل میگیرد و بیشتر اعضاء تشکیل میشوند. در واقع در دوران جنینی سیستمهای اصلی بدن بوجود میآید. در آغاز هفته نهم نام جنین به رویان(رویان به معنای «در حال رشد زائیده نشده») تغییر میابد و تا آخر بارداری تکامل و رشد سیستمهای بدن انجام و شروع بکار آنها آغاز میشود
در مدت ۳ هفته مغز به ۳ قسمت اصلی(جلو، میانی و عقب) تقسیم و همزمان دستگاه های تنفس و هاضمه رشد میکنند و نیز رگهای خونی تشکیل میشوند. از روز هجدهم بعد از لقاح قلب شروع به شکلگیری کرده و با رشد سریع، ۲۲ روز بعد از لقاح شروع به تپش میکند.
از روز ۲۸ ام بعد از لقاح، چشمها، گوشها، و سیستم تنفسی شروع به شکلگیری میکنند. از روز ۴۲ ام اسکلت غضروفی بدن کامل و امواج مغزی قابل ثبت است. از هفته ۵ ام دستها و پاها شروع به رشد میکنند. از هفته ۷ ام پلکها و انگشتان شکل میگیرند و بینی متمایز میشود. در هفته ۸ ام تمام سیستمهای بدن شکل گرفته و رشد ناخنها شروع میشود و دوره جنینی تمام و دوره رویانی شروع میگردد. در ماه ۴ و ۵ برای نخستین بار مادر میتواند حرکت رویان را احساس کند.
http://www.pezeshk.us/?p=16547
(این مطلب بر گرفته از سایت بالا بوده که کمی آن را خلاصه و ویرایش کردهام. متن کامل را میتوانید با رجوع به آدرس سايت مطالعه کنید.)
نتیجهگیری:
اول) کلمه «علقة» در آیات فوق بکار رفته، نه «علق»
دوم) «علقه» به معنای لخته خون و «علق» بصورت اسم جمع، جمع علقه و بصورت اسم مفرد به معنای زالو و بصورت فعل به معنای آویزانشدن است. همچنین در سوره علق آیه دوم « خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» علق اسم است و به معنای همان خون بسته یا لخته خون ترجمه شده. در بعضی ترجمهها لخته خون و در بعضی بصورت جمع و لختههای خون بیان شده.
سوم) علق در مقام اسم مفرد و در معنای زالو هیچ ربطی به علقه به معنای لخته خون ندارد.
چهارم) علقه را نمیتوان لخته خون زالو شکل یا لخته خون آویزان معنا کرد. زیرا صحیح نیست دو معنای متفاوت دو کلمه از یک ریشه را با هم ترکیب و بصورت صفت و موصوف بیان نمود.
پنجم) مورولا یک توده کروی شکل با یک حفره درونی و شامل صدها سلول است و لخته خون نیست.
ششم) مورولا به دیواره رحم آویزان نمیشود بلکه درون يكی از چين خوردگیهای فراوان بافت پوششی درون رحم جايگزين میشود و به تدريج بين جنين و بدن مادر ارتباط ساختمانی و فيزيولوژيكی به وجود میآيد. و به این عمل القاء گفته میشود. که پایان آن ۱۰ الی ۱۲ روز بعد از عمل لقاح است.
هفتم) مورولا یا همان جنین هیچگاه لخته خون نیست بلکه با تکثیر سلولهای بنیادین و شرح علمی که در بالا بیان شد، رگها و قلب و یاختههای خونی تشکیل شده و پس از راه اندازی سیستم گردش خون، خون جنین درون رگها به گردش میآید و توسط بند ناف متصل به جفت، مواد غذائی و اکسیژن را از مادر گرفته و دی اکسید کربن را دفع میکند.
هشتم) همانطور که در شرح علمی مراحل تکامل جنین در بالا بیان شد، سلولهای بنیادینی که در داخل مورولا وجود دارند، منشأ ساخت دستگاهها و اندامهای مختلف جنین هستند و شکل گیری غضروفها و استخوانها و ماهیچه ها و سیستمهای مختلف بدن مانند دستگاه تنفسی و هاضمه و عصبی و… به صورت همزمان و موازی پیش میرود و لذا با بیان آیه ۱۴سوره مؤمنون خیلی تفاوت دارد. غضروفها و استخوانها توسط بافت مزودرم و در داخل بدن جنین شکل میگیرند و اعتقاد به وجود یک تکه گوشت جویده شده« مضغة » و تبدیل آن به استخوان و سپس رویش گوشت بر روی آن یک باور کاملا اشتباه و نشانگر دانش پزشکی همان عصر پیامبر میباشد.
قائلین به معجزه علمی شکل جنین را که نخاع آن شکل گرفته در کنار یک آدامس جویده شده که اثر دندان بر روی آن مانده کنار هم میگذارند تا کلمه «مضغة» بکار رفته در قرآن را به معنای گوشت جویده شده، با علم منطبق کنند. و در ترجمه خود مضغه را به جای گوشت جویده شده، چیز جویده شده ترجمه میکنند تا بتونند آن را با آدامس منطبق کنند
و از طرف دیگر بیان میدارند که از هفته سوم بارداری علقه تبدیل به مضغه میگردد «و از هفته سوم بارداري با چشم غيرمسلح كاملاً به صورت گوشت جويده پديدار ميگردد (مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر بوكان، ص ۲۷۵)»
لازم است بدانید اندازه جنین در پایان روز ۲۱ ام بین ۱.۵ mm تا ۲.۵ mm میباشد. میتوانید در آدرس زير
http://www.visembryo.com/baby/9.html
شکل جنین را در پایان روز ۲۱ ام مشاهده کنید. آیا واقعا شکل گوشت جویده شده است؟ گوشت جویده شده پاره پاره میشود. گوشت جویده شده کوبیده میشود. امتحان کنید. گوشت را در دهانتان بجوید و مقابل این عکس بگیرید و مقایسه کنید. روی دکمه Next کلیک کنید و عکس بعدی را هم ببینید. این عکس جنین در دو روز بعد است که همانند عکس قبلی جنین را از پشت نشان میدهد. نقطه های دو طرف شکل همان Somite یا بند بدن انسان میباشند که در آینده مهرههای پشت را تشکیل میدهند.
همانطور که در بالا اشاره کردم شبیه اثر دندان بر روی آدامس است. مخصوصا اگر جنین را بجای نمای پشت، از نمای پهلو نگاه کنید. این همان چیزی است که قائلین به معجزه علمی، شبیه گوشت جویده شده میدانند. از طرفی دیگر به معنای دقیق کلمه «مضغة» دقت کنید: «قطعة من اللحم قدر ما یمضغها الانسان» یعنی «قطعه گوشتی است به اندازه ای که انسان بجود» و این قول طبرسی است. با این معنا منظور عامیانه همان یک کنجه گوشت متعارف است که میل میکنید با ابعادی حدود ۲ تا ۳ سانتیمتر. در صورتیکه اندازه میلیمتری جنین با این معنا مشابهتی ندارد. بر روی دکمه Next کلیک کنید و رشد جنین و رویان را خودتان ببینید و ببینید در کدام مرحله مطابق آیه قرآن، مضغة تبدیل به استخوان میشود؟! جالب است که قائلین به معجزه علمی، روی مسئله جنین از منظر قرآن بیش از مطالب علمی دیگر پافشاری میکنند و معتقدند به این مورد خدشهای وارد نیست. خودتان قضاوت کنید. مطالب علمی بالا را که من از سایت
http://www.pezeshk.us/?p=16547
با کمی ویرایش بیان کردم و نیز
http://orbital88.blogfa.com/8608.aspx
را بار دیگر بخوانید و مراحل مصور تکامل جنین را نیز از سایت http://www.visembryo.com/baby/index.html
مشاهده کنید و با آیات قرآن مقایسه کنید. همچنین به معنای دقیق علقة و مضغة دقت نمائید و اسیر ترجمههای تحریفی مفسران به رأی نشوید.
معمولا به من و امثال من ایراد گرفته میشود که چون منابع اسلامی را بصورت عمیق مطالعه نکرده و آشنائی با روایات و شأن نزول آیات و نیز زبان و ادبیات عرب نداریم، با انتشار مطالب کذب و گمراه کننده، از مسیر هدایت الهی خارج شدهایم. به همین دلیل ضمن اینکه قضاوت در مورد مطالب بالا را به عهده خواننده گرامی میگذارم، لازم میدانم یک روایت از امام دانشمند شیعیان و شکافنده علوم، امام محمد بن علی الباقر(باقر العلوم) ذکر کنم.
این روایت بر گرفته از یکی از کتب اربعه مرجع شیعیان یعنی اصول کافی است(كتاب كافى معتبرترين كتاب نزد شيعيان پس از قرآن است). همانطور كه مستحضرید کمتر عالم شیعی یافت میشود که به صحت روایات مندرج در این کتاب شک کند. این روایت را علامه طباطبائی در تفسیر معروف المیزان خود و در ذیل تفسیر آیه ۳ سوره آل عمران نیز ذکر نموده:
خدای تعالی هر وقت اراده کند نطفه ای را که قبلا در صلب آدم بوده و از او پیمان گرفته بیافریند، و آنچه در ازل در صلب آدم برای آن نطفه نوشته است به مرحله ظهور برساند، مرد را تحریک میکند تا به جماع بپردازد و به رحم زن وحی میکند،که خود را برای فرو رفتن نطفه در درونت باز کن تا قضا و قدر نافذ من در تو تحقق یابد. رحم دهانه خود را باز میکند و نطفه به رحم میرسد و چهل روز در رحم تردد میکند و میچرخد تا بصورت علقه درآید. چهل روز هم به این صورت میماند، بعد مضغه میشود و پس از چهل روز گوشتی میشود که در لابلای آن رگهائی چون توری بافته شده پدید میآید.
آنگاه خدای تعالی دو فرشته که کارشان خلقت است و در رحم زنان هر چه را خدا بخواهد خلق میکنند میفرستد تا از راه دهان زن وارد شکم او شوند و خود را به رحم زن که روح قدیم انتقال یافته از پشت پدران و رحم زنان در آنجاست برسانند و روح حیات و بقا را به اذن خدا در آن گوشت بدمند. و برایش سوراخ گوش و چشم و نیز دست و پا و جوارح و اعضای بیرونی و درونی یک انسان را درست کنند. آنگاه خدای عز و جل به آن دو فرشته وحی میفرستد و دستور میدهد که قضا و قدری که من برای این کودک معین کردهام و امری که دربارهاش صادر نمودهام بنویسید، و در عین حال جا برای بدا یعنی تغییر آن قضا و قدرها و امرها برایم بگذارید.
می پرسند: پروردگارا، ما نمیدانیم چه قضا و قدری برای او معین کرده ای، خودت بفرما تا ما بنویسیم. خدای تعالی میفرماید: سر خود را بلند کنید و به سر مادرش نگاه کنید. چون نگاه می کنند، لوحی می بینند که به پیشانی مادر کودک آویزان است و در آن چیزهائی نوشته شده، از آن جمله صورت و زینت و اجل و میثاق و سعادت یا شقاوت کودک و تمامی خصوصیات او است. یکی از آن دو فرشته لوح را میخواند و دیگری برای کودک مینویسد. و در هر یک از آن خصوصیات، بدا را برای خدا شرط میکنند. آنگاه نوشته خود را مهر نموده و بین دو چشم کودک جای میدهند و سپس در شکم مادر او را سر پا نگه داشته و بعد رها میکنند.
بسیار میشود که کودک میلغزد و پشت و رو میشود و این تنها در مورد افراد طغیانگر و سرکش است و چون هنگام ولادت کودک میرسد، چه در مورد کودک تام الخلقه و چه کودکی که خلقتش تمام نیست، به رحم وحی میکندکه دهانه خود را باز کن تا مخلوق من بر زمین بیفتد و مقدرات من در مورد او تحقق یابد، که اینک هنگام بیرون شدنش رسیده. پس رحم دهانه خود را باز میکند و در آن هنگام کودک زیر و رو شده، پاهایش در بالا و سرش پائین شکم مادر قرار میگیرد تا هم مادر آسانتر بزاید و هم کودک آسانتر پا به دنیا بگذارد. آنگاه خدای عز و جل فرشته ای را که نامش زاجر است میفرستد تا کودک را زجری دهد و از آن زجر به اضطراب و فزع در آید و اگر بازهم به دنیا نیامد باز هم او را زجر میدهد تا به فزع و اضطراب در آمده و از شکم مادر به زمین بیفتد، در حالی که از آن زجر مشغول گریه باشد.»
من در اینجا قصد ندارم در مورد عبارات عجیب این روایت بحث کنم چون شیعیان خیلی راحت و سریع مانند قرآن آن را تأویل خواهند کرد. فقط منظورم از ذکر روایت مدت زمان تبدیل نطفه به علقه(۴۰ روز) و علقه به مضغه(۴۰ روز) از دیدگاه امام و مقایسه آن با شماره روزهائی است که در شرح علمی مطلب (تبدیل زیگوت به مورولا ۶ روز بعد از عمل لقاح و پایان عمل القاء مورولا بر روی دیواره رحم ۱۲ روز بعد از عمل لقاح و تشکیل تمامی اعضای بدن پس از گذشت ۵۶ روز از عمل لقاح و شکلگیری بدن رویان طوری که همه اندامش واضح و قابل تشخیص باشد ۶۸ روز پس از عمل لقاح) از نظرتان گذشت.
بخوانید و قضاوت کنید. بخوانید و سطح دانش آنروز را با ادعاهای عجیب معجزه علمی مقایسه کنید. مطابق صحبت امام، روح بعد از ۱۲۰ روز یعنی در شروع ماه پنجم به درون گوشت جنین دمیده میشود و بعد از آن چشم گوش دست و پا و بقیه اندامهای بیرونی و داخلی تشکیل میشوند در حالیکه میدانیم تشکیل همه این اعضاء در پایان روز ۶۸ ام انجام شده است. خودتان مشاهده کنید:
http://www.visembryo.com/baby/10_weeks.html
درود
به لینک زیر نگاهی بشود بد نیست. مواردی که در متن به آن ها اشتباه استناد ده است، آشکارخواهد شد. اگر با دیدن فیلم زیر باز هم آشکار نشد، توضیح خواهم داد.
http://as9.asset.aparat.com/aparat-video/a_9cgd5ec5g487cl44n22176gc1g52e5h4e34047617091-693r__23bd4.mp4
چیز جدیدی در این کلیپ نمود
و این مطلب نقد همین ادعا است!
اسلام علیکم
مطلبی که توی این ویدئو هست دقیقا همین ادعایی هست که توی این مقاله نقد و رد شده چیز جدیدی نداشت البته به زودی پیرامون این مبحث احتمالا مطالبی اضافه خواهد شد اگر دکتر روشنگر عزیز موافق باشند
با تشکر
به نظرم نما و شکل کلی ارایه شده توسط قرآن که برای عموم قابل فهم باشد مقبول است
مطالبی که محمد در قرآن آورده دقیقا همون کلام جالینوس یا گالن هست که سال ها قبل از محمد گفته شده و در اون دوران یک عقیده ی متداول بوده و احتمال زیادی داره این عقیده توسط حارث بن کلده که تحصیل کرده دانشگاه جندی شاپور ایران بوده وارد عربسنان شده باشه به هر حال این عقیده وارد عربستان شده و محمد بر طیق اون این مطالب رو نوشته کلام گالن:
“let us divide the creation of the foetus overall into four periods of time.
The first is that in which. as is seen both in abortions and in dissection, the form of the semen(نطفه) prevails. At this time, Hippocrates too, the all-marvelous, does not yet call the conformation of the animal a foetus; as we heard just now in the case of semen voided in the sixth day, he still calls it semen. But when it has been filled with blood [علقه], and heart, brain and liver are still unarticulated and unshaped yet have by now a certain solidarity and considerable size,
this is the second period; the substance of the foetus has the form of flesh and no longer the form of semen. Accordingly you would find that Hippocrates too no longer calls such a form semen but, as was said, foetus.
The third period follows on this, when, as was said, it is possible to see the three ruling parts clearly and a kind of outline, a silhouette, as it were, of all the other parts [مضغه]. You will see the conformation of the three ruling parts more clearly, that of the parts of the stomach more dimly, and much more still, that of the limbs. Later on they form “twigs”, as Hippocrates expressed it, indicating by the term their similarity to branches.
The fourth and final period is at the stage when all the parts in the limbs have been differentiated; and at this part Hippocrates the marvelous no longer calls the foetus an embryo only, but already a child, too when he says that it jerks and moves as an animal now fully formed.
بياييد خلقت جنين را رويهم رفته به چهار مرحله زماني تقسيم كنيم. اولين چيزي كه هست همانطور كه هم در سقط جنين و هم در كالبد شكافي ديده شده است، شكل سمن (یا همون نطفه ی قرآن) مسلط ميشود. در اين موقع، همچنين طب بقراطي، كاملاً شگفت انگيز، هنوز ساخت يك نطفه جانور ناميده نميشود؛ همانطور كه اندكي پيش شنيده ايم كه وضعيت بي اعتبار زهدان در روز ششم، باز هم آن را زهدان مينامد. اما زمانيكه مملوء از خون شده است،(علقه) و قلب، مغز و جگر هنوز بند بند نشده اند و هنوز بدون شكل هستند و در ضمن داراي انسجام معين و اندازه قابل توجه نيستند، اين دومين مرحله است؛ ماده جنين ديگر شكل نطفه را ندارد و شكل گوشت را دارد. از اينرو شما خواهيد فهميد كه بقراطيها همچنين ديگر نميگويند به اين چنين شكلي نطفه همچنانكه گفته ميشد. سومين مرحله به دنبال اين ميايد، زمانيكه، همانطور كه گفته شد، ممكن است سه قسمت خط كشي شبيه برون نما را بطور واضح ببينيم، يك شبح يا سايه، مثل ديگر بخشها همانطور كه بودند.(مضغه)
___یه نکته من اینجا بگم ممکنه ترجمه ی من خیلی واضح نباشه داره میگه که بعد از اون مرجله که من تو پرانتز نوشتم علقه در مرحله ی سوم جنین به شکل یک silhouette در میاد این واژه در زبان انگلیسی به یک طراحی گفته میشه که هنوز سیاهه و رنگ نشده یعنی کامل نشده یک نسخه ی اولیه ست اینجا داره اون جنین رو تشبیه میکنه به یک طراحی سیاه که هنوز کامل نشده فقط استایلش شکل گرفته ولی من معنای تحت اللفظیش رو آوردم نوشتم شبح یا سایه! خودتون دیگه متوجه بشید دقیقا داره به مصغه اشاره میکنه چون مضغه دقیقا همین حالت هست که هنوز پوست و استخوان شکل نگرفته فقط یک استایل تشکیل شده در کتاب مهذب الاسماء مضغه به گوشت خام ترجمه شده___شما خواهيد ديد ساخت بخشهاي سه خطي رو به طور واضح كه از آن قسمتهاي شكم بيشتر به صورت تيره و تار، و كاملاً بي حركت، از آن اعضاء. از اين پس آنها شاخه هاي كو چكتر را تشكيل مي دهند، همانطور كه بقراطيها آن را بيان كردند، شباهتشان به شاخه ها را به اصطلاح نشان ميدهد. چهارمين و آخرين مرحله مرحله ايست كه وقتي همه قسمتها در اعضاء مجزا شده اند؛ و در اين قسمت شگفت انگيز بقراطيها ديگر فقط نميگويند نطفه يك جنين بلكه هم اكنون ميگويند يك بچه، و همينطور وقتيكه ميگويد كه آن تكان تند ميخورد و حركت ميكند مثل يك جانور، حالا ديگر كاملاً تشكيل شده است.
رفرنس:
Corpus Medicorum Graecorum: Galeni de Semine (Galen: On Semen) (Greek text with English trans. Phillip de Lacy, Akademic Verlag, 1992) section I:9:1-10 pp. 92-95, 101
“… The time has come for nature to articulate the organs precisely and to bring all the parts to completion. Thus it caused flesh to grow on and around all the bones, and at the same time … it made at the ends of the bones ligaments that bind them to each other, and along their entire length it placed around them on all sides thin membranes, called periosteal, on which it caused flesh to grow.”
“… زمان آن فرا رسيده است براي طبيعت كه اندامها را با دقت بند بند كند و كامل سازي را براي همه بخشها فراهم آورد. بنابراين باعث بوجود آمدن گوشت براي رشد و اطراف تمام استخوانها، و همزمان در انتهاي استخوانها رباطها را كه آنها را بهم متصل ميكند بوجود مياورد و همراه تمام طول شان اطراف همه قسمتها پوست نازكي قرار ميگيرد كه ضريع استخوان ناميده ميشود، بر روي آن گوشت رشد ميكند.
Corpus Medicorum Graecorum: Galeni de Semine (Galen: On Semen) (Greek text with English trans. Phillip de Lacy, Akademic Verlag, 1992) section I:9:1-10 pp. 92-95, 101
این آخری هم که دقیقا قول قرآن هست
قرآن هم میگه ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَة دقیقا به ترتیب اول نطقه بعد علقه و بعد مضغه
و بعد هم استخوان و پوستی که روش کشیده میشه
و شما رو ارجاع میدم به کتاب Islamic Embryology and Galen نوشته ی دکتر جونز ( Jones) که اونجا کاملا اثبات شده که کلام قرآن دقیقا بر گرفته از کلام جالینوس یا همون گالن هست
درودبرایران بزرگ،روزبه یاسلمان فارسی خاین،همیشه دوربرمحمدبوده،وچون درایران بزرگ مردمان وبویژه دانشمندان ازسایرکشورهای دیگه دراندیشه وخردودانش پیش بوده اند،حتامیدانسته اندکه زمین گرداست،(روی کلاه شاهان یک کره گردیعنی شاه ایران شاهنشاه گیتی است)سایردانشهاهم دربین مردمان متداول ورایج بوده،همه دانشهای خوب قرآن بوسیله روزبه یاسلمان خاین به محمدگفتهونه الاه واوهم استفاده کرده و…………………………..الخ
“… The time has come for nature to articulate the organs precisely and to bring all the parts to completion. Thus it caused flesh to grow on and around all the bones, and at the same time … it made at the ends of the bones ligaments that bind them to each other, and along their entire length it placed around them on all sides thin membranes, called periosteal, on which it caused flesh to grow.”
“… زمان آن فرا رسيده است براي طبيعت كه اندامها را با دقت بند بند كند و كامل سازي را براي همه بخشها فراهم آورد. بنابراين باعث بوجود آمدن گوشت براي رشد و اطراف تمام استخوانها، و همزمان در انتهاي استخوانها رباطها را كه آنها را بهم متصل ميكند بوجود مياورد و همراه تمام طول شان اطراف همه قسمتها پوست نازكي قرار ميگيرد كه ضريع استخوان ناميده ميشود، بر روي آن گوشت رشد ميكند.
Corpus Medicorum Graecorum: Galeni de Semine (Galen: On Semen) (Greek text with English trans. Phillip de Lacy, Akademic Verlag, 1992) section I:9:1-10 pp. 92-95, 101
این آخری هم که دقیقا قول قرآن هست
قرآن هم میگه ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَة دقیقا به ترتیب اول نطقه بعد علقه و بعد مضغه
و بعد هم استخوان و پوستی که روش کشیده میشه
و شما رو ارجاع میدم به کتاب Islamic Embryology and Galen نوشته ی دکتر جونز ( Jones) که اونجا کاملا اثبات شده که کلام قرآن دقیقا بر گرفته از کلام جالینوس یا همون گالن هست
http://fastclick.co/a.aspx?Task=Click&ZoneID=1603&CampaignID=1770&AdvertiserID=228&BannerID=739&SiteID=17
ما که دقیقا به همین مطالب پاسخ دادیم چیز جدیدی نداره
اینم یه جوابیه ی مفصل تر در قالب ویدئو
https://www.youtube.com/watch?v=YMT_kNtOTIs
http://film.tebyan.net/film/159380
به این هم پاسخ داده شده علقه در اینجا ربطی به زالو نداره تمام علمای اسلام نوشتند خون بسته مثلا ثعلبی در تفسیرش میگه: عَلَقَةٍ وهي الدم العبيط الجامد وجمعها علق
الكشف والبيان عن تفسير القرآن جلد ۷ صفحه ۸ چاپ دار إحياء التراث العربي، بيروت – لبنان
جالبه حتی به زده ی تخم مرغ هم علقه گفته میشه چنانچه این اصطلاح رو فقها به کار برده اند رجوع کنید به غايه القصوى فى ترجمه العروه الوثقى از شیخ عباس قمی جلد ۱ صفحه ۴۰ چاپ صبح پيروزى
البته در مورد جنین شناسی قران خیلی بهتر و مفصل تر بحث خواهد شد ریشه هاش هم توضیح دادم
میدونم که دیدگاه رو خودت میخونی یا اگر بخوای اکسپتش کنی بخاطر همین تحریک اولیه است که انجام دادم.
ببین داداش . قرآن چند صد سال پیش اومد؟ بین کیا اومد ؟ چه قومی؟ حضرت محمد حتی خودش سواد نداشت وقتی قرآن بهش نازل شد . بعد توقع داری تو قرآن مینوشت ” لولهائی که در داخل بلاستوسیست هستند ……سلولهای بنیادین هستند …… ۲۰۰ نوع سلول از جمله خونی و غضروفی را دارند …. به آنها هیوبلاست و اپیبلاست گفته میشود…….که وظیفه آن تغذیه جنین توسط مادر است.” آخه چرا اینقدر لج در آری؟ معانی کلمات در طی تاریخ تغییر میکنه . کل یک کلمه معنیش از ۵۰ سال پیش میشه یک معنی دیگه اونوقت برای اینکه مخاطبینت رو از دست ندی اومدی چسبیدی به یک ” ه” که معنی زالو میده یا لخته . من نه از سازمانی نه از ارگانی نه هیچ جای دیگه پیام میدم کون لق همشون . مخالف سرسخت رژیم هم هستم. دمتم گرم که دنبال حقیقت افتادی اما مقالتو خوندمو با عقیدت بیشتر به ابهام کشیده شدم تا این آیه. قربونت
محمد جان
اگر قرآن برای آن زمان باشد ولی برای انسان های مدرن امروزی و بعد از ما قابل درک نباشد کاربردش را از دست می دهد. امی بودن محمد به تعبیری یعنی اهل ام القری بود
مطالب فراوانی هست که نشان میدهد محمد دسترسی مطلوبی به دانش روز خودش داشته . فردی که کاروانسالار خدیجه بوده و حساب و کتاب تجارت و حداقل ریاضیات جمع و تفریق را بلد بوده و به سفرهایی رفته و تجربه کسب کرده و چیزهایی به گوشش خرده. بیش از هفده سال از عمرش رو هم در کنار یک مترجم و عالم به زبان عبری و سوریانی یعنی ورقه ابن نوفل گذرونده و شاگردی کرده و بعد هم مشاورانی مثل جبر نصرانی سلمان فارسی داشته دیگه با یه آدم چوپون بیسواد بی خبر از همه جا خیلی فرق داره. میتونید برید زندگش محمد رو از این زاویه ها مطالعه کنید.
هیچ انسان عاقلی از محمد و الله انتظار نداره که واحدهای درسی امبریولوژی رو تو کتابش دقیق ذکر کنه ولی اینقدر هم خدای عالم آگاه حکیم دانا نباید بندگان رو پشمک حساب کنه که بگه جنین در مراحل رشد از گوشت جویده شده تبدیل میشه به استخوان و بعد گوشت روی استخوانها رو میگیره. به جاش میشد بگه استخوان و گوشت و پوست و احشاء جنین همه با هم به اذن الله در رحم مادر پرورش می یابد.
تحقیق بدون تعصب بهترین راه برای رسیدن به حقیقت است
جناب راستی فرموده اید
“تحقیق بدون تعصب بهترین راه برای رسیدن به حقیقت است”
حال یک سوال
بنابر فرض ، گفته های شما درست باشد آیا این دلیل می شود که پیامبر اسلام از دانش جنین شناسی آن زمان اطلاع داشته باشند؟.(چون شما مدعی شده اید که پیامبر اسلام این اطلاعات را از منابع دیگر گرفته است)
اگر جواب شما آری باشد با توجه به آیات دیگر قرآن ایشان باید فردی بسار دانشمند و عالم به علوم زمان خویش باشد.
جالب بود و استفاده كردم بسيار آموزنده بود
سلام من یه مسلمانم ۲۰ سالم و هیچ تعصبی ندارم نه نسبت به اسلام ونه نسبت به مسیحیتو…فقط دنبال حقیقت ام و از اونجایی که قرآن به باور ما کلام خداست نباید کوچکترین تناقض علمی داشته باشه من فقط دنبال مطالب علمی و مقایسش با قرآنم تا به حقیقت برسم همتون باید اینجوری نگاه کنید
جناب آرش دوست جوان و جویای حقیقتم
شما فرموده اید که به باور شما قرآن کلام خداست. آیا برای رسیدن به این باور تحقیق نیز کرده اید ؟؟
در کتاب قرآن هیچ مطلب علمی که منطبق با علم روز ما باشد وجود ندارد و تمامی مطالب متره شده فقط و فقط در همان حدود دانش بشر در همان زمان بوده است.
اگر کسی بتواند و ادعا کند که مطلب علمی در قرآن وجود دارد برای ما بنویسد تا پاسخ او را بدهیم. کما اینکه در قسمت کتابخانه این سایت یک کتابچه وجود دارد که تمامی ادعا های اسلامگرایان در مورد مطالب علمی قرآن را پاسخ داده است.
به وسیله این لینک میتوانید این کتابچه را بخوانید.