شيعيان در مورد ضربت خوردن على، در بالاى منابر داستانها را اينگونه اغاز ميكنند: باری آنروز که حضرت از خانه بیرون میرفته است و میخ در به لباس پاره پوره حضرت گیر میکند و حضرت با زبان میخی به میخ میگوید میخ جان مرا رها کن که میخواهم بروم شهید شوم، و میخ به حضرت میگوید حضرت جان من بیخیال، و مرغابی ها که معلوم نیست وسط اون بیابون مرغابی از کجا آمده بود، با حضرت گفتند وک وک، کوک کوک، یعنی نرو ابن ملجم میکشتت، و حضرت برگشت به آنها با زبان مرغابی ها گفت، کوک وک کوک وک یعنی شما تو این کارا دخالت نکنید ما امامها خودمون میدونیم چیکار کنیم. (منتهی الآمال پوشینه یکم برگ ۲۰۷)
امام على بعد از ضربه خوردن حضرت فرياد زد ” فزت و رب الكعبه” يعنی به خدای كعبه رستگار شدم!! شیعیان معمولاً به همین قصه ها علاقه دارند و به تاریخ علاقه چندانی نشان نمیدهند، آیا مایلید بدانید آن شخصی كه در حال سجده در مسجد ضربت خورد چگونه و در كجا ضربت خورد ؟؟ سری به كتب تاريخى ميزنيم و اين واقعه را پىميگيريم !
يعقوبی در تاريخ يعقوبی جلد دوم صفحه ١٣٨ مینويسد: اما عبدالرحمن ابن ملجم بر در مسجد ايستاد و علی در تاريكی صبحدم بيرون آمد پس مرغابيانى كه در خانه بودند در پى او رفتند و بر جامهاش آويختند، پس گفتند: صوائح تتبعها نوائح “فرياد كنندگانی كه نوحه گرانى در پى آنهاست”
و سر خود را از دريچه مسجد داخل كرد، ابن ملجم شمشيرى بر سرش نواخت، پس افتاد و فرياد زد بگيريدش.
تاريخ بلعمی جلد چهارم و در صفحه ٦٧٤ خود آورده كه: و چون علی عليه السلام از در مزگت (مسجد) اندر آمد و اين ملجم علی را بيافت ، شمشير بزد و شمشير بر پهلوی على اندر آمد و گروهی گفتند بر سرش نشست و او را به دو نيم كرد، و على بر مردم بانك بزد كه بگيريدش.
طبری در تاريخ معروف در جلد ششم صفحه ۲۶۸۴: شرح واقعه را چنين مینويسد: و شمشيرهای خود را برگرفتند و بر دری كه علی از ان خارج ميشد نشستند و چون بيامد شبيب ضربتى به قصد او رها كرد كه به بازوی در يا طاق خورد . ابن ملجم ضربتى به پيشانى او زد، وردان فرارى بشد و به درون خانه خود شد…
طبقات واقدی در جلد سوم صفحه ٢٩ چنين میآورد كه: ابن ملجم و شبيب ابن بجزه برخاستند و شمشيرهاى خود گرفتند و آمدند بر دری كه علی از انجا خارج ميشد نشستند .. و على همينكه از در بيرون آمد بانگ ميزد اى مردم نماز نماز و همه روز چنين ميكرد و بر دستش تازيانهای بود كه مردم را بيدار ميكرد ، در اين هنگام آن دو مرد جلو میآيند و از كسى كه خود حضور داشته شنيدم كه بناگاه برق شمشيرها ديدم و شنيدم كسی ميگويد حكم فقط ازان خداست نه برای تو اى على، و هر دو شمشير با هم فرود آمد و شمشير اين ملجم بر فرق على نشست و چنان آنرا شكافت كه تا مغز و نصف پيشانی نفوذ كرد ولى شمشير شبيب به طاق برخورد.
الكامل فى التاريخ از ابن اثير كه گرايشات شديد شيعى دارد در جلد پنجم صفحه ٢٠٠٠-٢٠٠١ در اينمورد چنين مینويسد: اينان در برابر پيشگاهى كه على از آن برای نماز بيرون میآمد فر نشستند ، چون على بيرون آمد فرياد بزد ای مرد نماز نماز و بدستش تازيانهاى بود ، شبيب او را با شمشير بزد ولی شمشير او به طاق گير كرد ولی ابن ملجم شمشيرش را بر فرق علی فرود آورد و فرياد زد فرمانروايى ازآن خداست نه تو على و نه يارانت.
ابن خلدون در تاريخ العبر در جلد اول ص ٦٣٧ درباره اين حادثه چنين میگويد: ابن ملجم با شبيب و وردان وارد مسجد شد و در برابر ان در كه على از ان به نماز میآمد نشستند ، چون على از در درآمد و مردم را به نماز فراخواند ، شبيب شمشير خود بالا برد ولى بر طاق در برخورد در اين حين ابن ملجم با شمشير بر پيشانى على زد و فرياد زد الحكم لله لا لك يا علی و لا لاصحابك…
همين داستان در مروج الذهب مسعودى در جلد اول صفحات ٧٧١-٧٧٢ نيز آمده.
همانطور كه خوانديد و ميبينيد روحانيون شيعه داستان را بطور كاملا تخيلى و احساساتی برای مردم بيان ميكنند و با افزودن دروغهاى شاخدار به اين داستان، آنرا به يكى از فيلمهاى تخيلى هاليود تبديل ميكنند .
آنچه حاصل اين تجسس تاريخی است اين است كه نه علی در حين سجده ضربت خورده و نه “فزت و رب الكعبه” اى در كار بوده، و در تمامی اين كتب فرياد علي براى بدام انداختن ضارب بگوش رسيده نه چيز ديگرى و اين تفاوت بخاطر نارضايتى و تنفر مردم از خليفه بىتدبير و ناكارآمدى بود كه در زمان ۵ سال خلافتش مردم زيادى را بيهوده به كشتن داد و آخر سر هم خودش قربانى اين بىكفايتيش شد.
در اينجا از صفحات برخى كتب نامبرده در متن بالا عكسهائى آوردهايم براى اثبات صحت گفته هايمان.
kholina kojash tanaghoz dasht?! goft dastgiresh konin?! nabayad migoft?! che pastid shomaha gooz tooye roohetoon
یه بار پایه منبر نشسته باشی و روضه ی شهادت حضرت رو شنیده بودی میفهمیدی خیلی از این چیزا که میگی رو رو منبر ها هم میگن.تو گوش شنیدن نداری تقصیر جماعت چیه؟
اون نوشته ی اولت هم تو شان تو و خانوتدته.ادب نداری.
این هم که گفته اند علی میدانست آنروز به دست ابن ملجم کشته خواهد شد و هنگامی که ازمقابل او میگذشته با نوک پا وی را که به خواب رفته بود، بیدار کرده و گفته است: بلند شو و به وظیفه ات عمل کن و بعد ازاین گفته نتیجه گرفته اند که مقصود علی آن بود که بلند شو و مرابکش، ازآن تعبیر ها و تفسیرهای واقعا خنده دار و ابلهانه است. که نه تنها بر فضیلت علی نمی افزاید بلکه نادانی و سفاهت اورا نشان میدهد.
دراسلام یکی از نخستین وظایف مسلمانها حفظ جان است. ازهمین روی خودکشی به شدت نهی شده و مسلمانان موظف هستند اگر جانشان به خاطر اعتقاد به اسلام به خطر افتاد، حتا میتوانند مسلمانی خود را نیز انکار کنند..
اما اینکه علی ابن ملجم را بیدار کرده و گفته بلند شو به وظیفه ات عمل کن، همان رفتار خشن او و تحکمی است که وظیفه خود میدانسته که همه را به زور شمشیرهم شده به نماز خواندن وادارد و طبعا وقتی ابن ملجم را درخواب دیده آن حرکت نوک پا را انجانم داده و با تحکم گفته است بلند و به وظیفه ات یعنی نماز گزاردن عمل کن. اما مسلمانان، به ویژه شیعه ها که در دروغ پردازی دست همه را بسته اند، آنرا نیز به حساب علم غیب علی می بندند. درحالیکه اگر مقصود علی واقعا آن بوده باشد که بلند شو و کشتن مرا انجام بده، واقعا باید گفت چنین انسانی باید واقعا دیوانه باشد که دستی دستی کسی را که به خواب رفته بیدار کرده و او را ترغیب کند که بلندشو و مرا بکش!
باورکنید تقصیر این آخوندها و ملایان دکاندار نیست که ازاین راه قرنهاست که مشغول ارتزاق هستند، تقصیر ازمن و توست که وقتی آخوند جماعت بالای منبر نشسته و این مزخرفات را به ما میگویند، دسته جمعی ازجای بلند نشده و به این گفته آنها اعتراض نمی کنیم ومسجد را ترک نمی کنیم.. آخوند وقیح هم ازهمین سخن گفتن یک طرفه بالای منبر نهایت سوء استفاده را کرده و این گونه اراجیف را بر زبان می آورد. بدون ترس و واهمه از عکس العمل و اعتراضات مردم پای منبر.