مفسرين قرآن مصلحت دين اسلام را در دروغگوئی و تغيير و تحريف آيات قرآن ميبينند و از آنجا که الله دروغ مصلحتی را دوست دارد، آنها نيز اين تحریفات در ترجمه قرآن برای حفظ اسلام را کاری نيكو ميپندارند.
تحريف مترجمين قرآن در رفـع و رجـوع تـنـاقـضات موجود در آيات قرآن: سـوره القصـص آیه ۵۲ : الـذيـن أتـيـنـاهـم الـكـتـاب مـن قـبـلـه هـم بـه مـؤمـنـيـن
تـرجـمـه۱ : كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنها دادهايم به آن(قرآن) ايمان می آورند【تفسير نمونه، جلد ١٦، ص ١٠٦】
تـرجـمـه۲ : كسانيكه پيش از آن به ايشان كتاب آسمانى داده بوديم، به آن ايمان میآورند.【قرآن، ترجمه بهاالدين خرمشاهى】
تـرجـمــه۳ : كسانىكه قبل از قرآن كتاب به آنان داديم به قرآن ايمان مىآورند.【تفسير الميزان، جلد ١٥، ص ٦٦】
اما ترجمه حسين الهى قمشهاى معنى و مفهوم ديگرى دارد و عباراتى را در بر مىگيرد كه در متن اصلى وجود ندارد.
ترجمه ۴: آنان كه ما به آنها پيش از اين كتاب(آسمانى تورات و انجيل) فرستاديم(يعنى موسى و عيسى و پيروان حقيقى آن ها) به اين كتاب آسمانى قرآن البته آنان ايمان مىآورند【قــرآن، الــهـى قـمـشـه اى】
در ترجمه ايشان داخل پارانتز اول(یعنی: تورات و انجیل) توضيحى بر متن اصلى است و بايد با معنى متن اصلى ترجمه شده قبل از خود خوانايى داشته باشد، كه دارد. امـــا تـوضــيـح داخـل پـارانـتـز دوم، هـيـچ سـابـقـهاى در اين آيه يا آيات قبل از خـود نـدارد “و” حــرف ديگـرى اسـت كــه وى به زبـان و نــام خـدا بـيـان كـرده اسـت. این نوشتارهای اضافه بر متن قران ترجمه وى را در برابر اين سوْال قرار میدهد كه:
چرا مترجم قرآن(جناب الهى قمشهاى) چنين آشـكـارا براى تغيير معنا و مفهوم آيه اى از قرآن میكوشد؟؟
چه موضوع و مسئله مهمى باعث اين شده كه با اضافه كردن عبارت “يعنى عيسى و موسى و پيروان حقيقى آنها” به متن قرآن، براى اصلاح و تغيير متن قرآن بكوشد؟؟ مگر از نظر ايشان متن موجود آيه قرآن چه کاستی دارد و يا چه مسألهاى ايجاد مىكند كه وى براى رفع و رجوعش به كارى چنين مهم، يعنى سانسور آيه قرآن تن در داده؟
اما داسـتـان از ايـن قـرار اسـت:
۱) ايــن آيـه پـيــشبـيـنـى مـىكـنـد كـه اهـل كـتـاب(يـهــودى و مـسـيـحـى) بـه ايـن دلـيـل كـه كـتـاب ديـنـى مـشـابـهـى دارنـد، الـهـى بـودن قـرآن را خـواهـنـد پـذيـرفـت و بـه ديـن اســلام گـردن خــواهـنـد نــهـــاد، امـــا برخلاف اين آيه و پيش بينى، ديديم كه يهوديان مورد نظر شبه جزيره عربستان آن روز، قرآن را نپذيرفتند و حتى در اين راه به جنگ تن داده و جان و مال خود را در راه امتناع از ترك دين يهوديت و مسيحيت و پذيرش اسلام، فدا كردند.
۲) در همان حال آقاى الهى قمشهاى به خوبى واقف بوده كه در قرآن، آيه ديگرى نيز وجود دارد كه بر خلاف آيه فوق ميباشد، توجه بفرماييد: آيـــا طــمــع داريـد يــهــوديــان بـه ديــن شــمــا بــگــرونـد در صـورتـى كـه گـروهـى از آنـان كـلام خـدا را شـنـيـده و بـه دلـخـواه خـود تـحـريـف مـىكـننـد. بـا آنـكـه در كــلام خـدا تـعـقـل كـرده و مـعـنـى آن را يـافـتـهانـد.【ترجمه حسين الهى قمشهاى ،سوره بقره، آيه ٧٦】 همانطور كه ديديد اين دو آيه( بقره ۷۶ و قصص ۵۲) كاملا با هم مغاير و متضادند. اولى دال بر پذيرش قرآن و اسلام از سوى يهوديان است و دومى حتى فكر سازش و گرويدن آنان به اسلام و قرآن را زير سوءال مىبرد.
۳) ولى غیراز این آيــه، آيه ديگرى نيز وجـود دارد و آن آيه ٢٥٣ سوره بقره است كه اختلاف بين یهودیان و مسیحیان با مسلمانان را امرى الهى معرفى مىكند و اذعان ميكند كه اساساً از روز ازل اين انگيزه خلق شده كه اينان به دين اسلام نگروند و حتى با مسلمانان در جنگ و اختلاف به سر ببرند. در نتيجه، هرگز انتظار آن نمىرفته است كه اينان به دين اسلام ايمان بياورند يا كتاب قرآن را تاييد كرده و بپذيرند.
آيه ٢٥٣ بقره:
“…. و اگر خدا مى خواست كسانى كه پس از ايشان آمدند، پس از روشنگرىهايى كه برايشان آمد، كشمكش و كارزار نمىكردند، ولى اختلاف پيشه كردند؛ و بعضى از ايشان ايمان آوردند و بعضى كفر ورزيدند، و اگر خدا مىخواست كشمكش و كارزار نمىكردند، ولى خداوند هر آن چه اراده كند انجام مىدهد.【سوره بقره، آيه ٢٥٣، ترجمه بهاالدين خرمشاهی】
باز ديديد كه اين آيه با هر دو آيه قبلى در تضاد قرار دارد و میگوید اهل کتاب( مسیحی و یهودی) به اسلام نمیگروند آنهم با اراده خدا. ظـاهـرا ايـن مـتـرجـم مـىخواهد به وظيفه شرعى خود عمل كرده و اين مسأله و دوگانگى مندرج در كتاب دينى خود را با تحريف در ترجمه، حل و فصل كند. جناب آقاى حسين الهى قمشه ای با اين ابتكار كه حاصل سابقه طولانى خود در علم تفسير است، معنى و مفهوم اين آيه قرآن را تغيير مىدهد. و براى انجام اين کار، او مطابق معمول در قرآن ترجمه شدهاش اسم پيامبران اين اديان را به متن ترجمه اضافه میكند و براى خالى نبودن عريضه، عبارت من درآورى خود را در داخل پارانتز داخل متن قرآن جا مىدهد. اين در حالى است كه او كاملا آگاه است كه بحث كلى آيه مربوط بر سر يهوديان و مسيحيان به طور خاص است و نه بر سر عیسی و موسی(پیغمبر یهودیان و مسیحیان)
با اين تردستى، جناب الهى قمشهاى به باور خود نشان مىدهد كه مقصود آيه ٥٢ سوره القصص نه خود يهوديان و مسيحيان، بلكه پيامبران اين ادياناند كه مثلا مىتوان مانند برخى مفسيرين ادعا كرد كه “در روز قيامت به اين كتاب ايمان خواهند آورد” و از اين طريق: پـيـش بـيـنـى قـرآن تـحـقـق خـواهـد يـافـت.
وى در عين حال جلو كلمه پيروان اديان كلمه حقيقى را مىافزايد تا نشان دهد كه اگر اين پيش بينى قرآن درست نبوده است. براى آن است كه نظر قرآن بر پيروان حقيقى اين اديان بوده و اينان كه ايمان نياوردهاند، پيروان حقيقى نيستند. در نتيجه، در حرف و پيش بينى قرآن خلافى نيست.
آيا چنين كسانی كه نسبت به صحت آيات دينی خود مطمئن نيستند، مىتوانند مدعى ايمان به خدائى قادر، توانا، عالم و خالق باشند؟ آيا اين امر نميتواند درباره باقى مترجمين و مفسرين در مورد باقى آيات قرآن، صادق باشد؟؟؟
ازین موارد در قران به تعداد است و نمیتوان حمل بر تناقض کرد بلکه هر کدام در مورد خاص خودش و شان نزولش صادق میباشد و براحتی میتوان آن ها را با هم جمع کرد چنانکه در این مورد میبینیم که خیلی از اهل کتاب هم با حالات احساسی رقیق در هنگام تلاوت قرآن به آن ایمان میاورند که در قرآن به آن موارد اشاره شده